بگذريم از چند آدم حقير كه كنار پهلوانان واقعي كشتي اين ديار مدتي براي خود اسم و رسم دست و پا كردند و همين هفته پيش خودشان تشت رسواييشان را به زمين انداختند، كشتي ايران جداي از اين تعداد انگشتشمار نماد پهلواني و جوانمردي است.
بيهوده نيست كه يكي ميشود رسول خادم، خادمي كه خودش را كوچك كشتي ميداند، خادمي كه هرچند رياست فدراسيون با اوست، اما به خود اجازه نميدهد تنها پشت ميز بنشيند. به طور حتم بسياري از كشتيگيران امروز و ديروز و علاقهمندان سينهچاك ورزش اول ايران نام كيومرث ابوالملوكي را تا همين چند روز قبل نشنيده بودند، اما وقتي خادم از سر وظيفه، ارادت و احترام به ديدار اين استاد بزرگ كشتي ايران رفت، تازه خيليها شصتشان خبردار شد كه بله پيشكسوتي با اين نام و نشان هم هست كه هنوز در سن 94 سالگي چشم به راه اهالي كشتي است.
حركت پهلوانانه رئيس فدراسيون كشتي تلنگري دوباره براي تمام اهالي ورزش بود، براي تمام مديران و مسئولاني كه اين روزها تا دلتان بخواهد وعده ميدهند و حرف ميزنند.
خادم در روزهايي به ملاقات و عرض ارادت استاد كشتي ايران رفت كه جامعه ورزش را هياهوي جام جهاني فوتبال و بازيهاي پرسروصداي دو تيم استقلال و پرسپوليس پر كرده است، همان دو تيمي كه يكي پدر معنوي خود يعني منصور پورحيدري را فراموش كرده و اينقدر بازماندگانش را آزار داده كه فرياد دادخواهيشان به رسانهها كشيده شده و دومي هم غافل از حال پيشكسوتان زندهاي است كه تا مرز نابينا شدن هم پيش ميروند و چشم به راه مساعدت ديگران هستند.
اينجاست كه مشخص ميشود چرا رسول خادم محبوب دل مردم بوده، هست و خواهد بود، اما مديران فوتبالي نه. تفاوت درست همينجاست؛ كيومرث ابوالملوكي را كمتر كسي ميشناسد، ولي خادم رفت كنارش نشست، جوياي احوالش شد و بزرگي خود و كشتي را ثابت كرد، اما مگر منصور پورحيدري چهره گمناني است؟! مگر آنهايي كه پرسپوليس توفاني و زلزله دهه 60 را به ياد دارند، روحالله عبادزاده را نميشناسند؟! ايراد كار اينجاست كه مديران فوتبالي اين روزها اينقدر درگير پول، تباني، فساد و پروندهسازي و زير و كشيدن هستند كه ديگر وقتی براي رسيدگي به پيشكسوتان برايشان باقي نميماند، چه برسد به پورحيدري و عبادزاده.
رسول خادم در روزهايي جوانمردي و پهلواني در ورزش را به معناي واقعي تعريف كرد كه فوتباليها به فكر مسافرت هستند! برخي هم رؤياي خام قهرماني ميبينند. البته كه اينها تفاوت دو رشته با دو وضعيت كاملاً متفاوت است؛ يكي غوطهور در فساد و يكي در سلامت. يكي با باشگاههايي بدهكار، متخلف و رؤياپرداز و يكي با بروبچههاي پرتلاش، مدالآور و افتخارآفرين. طبيعي است كه بايد شاهد چنين تفاوتهايي باشيم. طبيعي است كه يكي ميشود رسول خادم، رئيس دوست داشتني فدراسيون كشتي و ديگران هم ميشوند كساني مثل مديران ديروز و امروز پرسپوليس و استقلال و حتي فدراسيون فوتبالي كه در دستدرازي و خرج از جيب مردم و بيتالمال لنگه ندارد. بيچاره هواداران فوتبال، بيچاره هواداران سرخابي كه به بدآدمهايي دل خوش كردهاند و خوشا به حال كشتي و پهلوانانش كه رئيسي چون رسول خادم دارند. جوانمردي و پهلواني تمامي ندارد، مربوط به يك رشته و يك آدم خاص هم نيست، اما وقتي پول و لابيگري آيينه تمامنماي يك رشته ميشود، آن وقت بايد سراغ اين دو را در همان ورزش اول و گود زورخانه گرفت. اصلاً فوتباليها و مديرانشان را چه به جوانمردي و رعايت حرمت پيشكسوت. البته بايد حساب تعداد اندكي از همين فوتباليها را از حساب رؤسا و بقيه جدا كرد، اما حقيقت اين است كه انجام اين امور مرد ميدان ميخواهد كه خوشبختانه در كشتي و گودهاي زورخانه كوچه و بازار زياد پيدا ميشود از رئيس گرفته تا نوجواناني كه تازه خاك تشك كشتي را ميبوسند.