ما در بحث آزادي، اولين محدوديت را براي خودمان درست ميكنيم. آن محدوديت چيست؟ عبارت است از اينكه ما نظر اسلام را ميخواهيم؛ خودمان را محدود ميكنيم به نظر اسلام و چارچوب اسلامي. اين، اولين محدوديت. در بحث آزادي، از محدوديت نترسيم. چون وقتي گفته ميشود آزادي، آزادي در معناي اولي - كه با حملِ اولىِ ذاتي مشخص ميشود - يعني رها شدن. كسي كه ميخواهد درباره آزادي بحث كند، كأنه هر چيزي كه اندكي با اين رها شدن منافات داشته باشد، برايش سنگين ميآيد؛ يعني دنبال استثنا ميگردد. قاعده عبارت است از رهايي مطلق. او دنبال اين ميگردد كه «الّا ما خرج بالدّليل»اش چيست، كه بگويد خب، در اين زمينهها آزادي نه، در آن زمينهها آزادي نه؛ از اين چند تا زمينه كه بگذريم، آزاديبله. اين اشتباه را انسان ممكن است در مواجهه با بحث آزادي بكند. من عرض ميكنم اينجوري نيست. از اول هيچ پيشفرضي وجود ندارد كه بخواهد به ما آزادي مطلق را بدهد - كه حالا عرض خواهيم كرد كه اصلاً منشأ آزادي در اسلام چيست - از اول چنين پيشفرضي نداريم كه يك آزادي مطلق حق انسان است، متعلق به انسان است، براي انسان ارزش است، حالا بگرديم ببينيم كه استثناها كدام است، «ما خرج بالدّليل»ها كدام است؟ نخير، قضيه اينجوري نيست. ما از محدوديت نترسيم. همانطور كه عرض كردم، اولين محدوديت ما كه درباره مباحث آزادي در اسلام حرف ميزنيم، اين است كه ميگوييم در «اسلام» يعني از اول، چارچوب درست ميكنيم؛ از اول برايش محدوده درست ميكنيم.
بيانات رهبر انقلاب در چهارمين نشست انديشههاي راهبردي 91/8/23