سميه حيدري*
قرآن در طرح مسائل حوزه شناختي و آموزههاي دستوري (اخلاقي، حقوقي، عبادي، سياسي و اجتماعي) تنها به صرف بيان حكم نميپردازد، بلكه از نظر علمي و شناختي آن را تبيين ميكند. به عنوان نمونه هنگامي كه به يكي از صفات انسان كه بخيل بودن است نظر ميافكنيم، متوجه ميشويم كه خداوند چگونه توسط گزارهها، توصيهها و آموزههاي قرآني به انسان، شناخت درستي از وضعيتش در جهان طبيعت و هستي و نيز چگونگي امكان تصرف، تعديل و مهار قواي شر يا تقويت قواي خير و هدايت همه آنها در جهت كمال يا به سوي تكامل را ميدهد. يكي از اين موارد بخل و تنگچشمي است.
قرآن در تبيين صفت بخل در انسان بيان ميدارد كه اين صفت در وي به عنوان غريزهاي با جان آدميان عجين شده است: «جانهاي آدميان بخل و آزمندي را حاضر دارد.» ( آيه 128 سوره نساء) همچنين بيان ميكند كه بخل و تنگچشمي در انسان امري ذاتي است و انسان با اين صفت و خصلت ذاتي آفريده شده است: «و انسان ممسك و بخيل است.» (آيه 100 سوره اسراء). اين آيه در مقام تبيين و تعليل چگونگي برخي از اعمال وارد شده است و بيان ميكند كه علت رفتار ناپسند آدمي را ميبايست در اين خصلت ذاتي او دانست كه موجودي آزمند و بخيل است. چنانكه درباره اصل بخل ميفرمايد كه انسان به طور طبيعي موجودي آزمند، خسيس و بخيل است و تنها عدهاي هستند كه با اين قوه غريزي مبارزه ميكنند و براي مهار آن ميكوشند تا از شر آن مصون بمانند. از اين رو بيان ميكند: «و براي كساني است كه در اين سرا (سرزمين مدينه) و در سراي ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كساني را كه به سويشان هجرت كنند دوست ميدارند، و در دل خود نيازي به آنچه به مهاجران داده شده احساس نميكنند و آنها را بر خود مقدّم ميدارند، هرچند خودشان بسيار نيازمند باشند. كساني كه از بخل و حرص نفس خويش بازداشته شدهاند رستگارانند. (آيه 9 سوره حشر) هركس از خِسّت جانش، خود را در امان نگه دارد رستگار ميشود و آنان همان رستگارانند.
اما راجع به راهكارهاي رهايي انسان از بخل در آيه 180 سوره آل عمران قرآن ميفرمايد: «كساني كه بخل ميورزند، وآنچه را خدا از فضل خويش به آنان داده انفاق نميكنند، گمان نكنند اين كار به سود آنها است بلكه براي آنها شر است، بهزودي در روز قيامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزيدند، همانند طوقي به گردنشان ميافكنند و ميراث آسمانها و زمين از آن خداست و خداوند از آنچه انجام ميدهيد، آگاه است.» با اين آيه قرآن از انسان ميخواهد تا در حوزه شناختي تغيير اساسي در بينش و نگرش خود ايجاد كند و بر اين باور باشد كه خداوند مالك بر آسمان و زمين است و اوست ميراثدار زمين و آسمانها. «آري، شما همان گروهي هستيد كه براي انفاق در راه خدا دعوت ميشويد، بعضي از شما بخل ميورزند و هر كس بخل ورزد، نسبت به خود بخل كرده است و خداوند بينياز است و شما همه نيازمنديد و هرگاه سرپيچي كنيد، خداوند گروه ديگري را جاي شما ميآورد. پس آنها مانند شما نخواهند بود (و سخاوتمندانه در راه خدا انفاق ميكنند)» (آيه 38 سوره محمد). فقر ذاتي خود موجب ميشود تا انسان در رفتار خويش تجديد نظر كرده و راه احسان را در پيش گيرد. انساني كه بداند همه داراييها از آن خداست: «آنها كساني هستند كه بخل ميورزند و مردم را به بخل دعوت ميكنند و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، كتمان مينمايند. (اين عمل، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته) و ما براي كافران، عذاب خواركنندهاي آماده كردهايم. چه ميشد اگر آنها به خدا و روز بازپسين ايمان ميآوردند و از آنچه خدا به آنان روزي داده، (در راه او) انفاق ميكردند؟! و خداوند از (اعمال و نيات) آنها آگاه است» (37 و 39 نساء). بنابراين براي نجات از بخل و صفتهاي نادرستي از اين دست بر انسان است كه نخست به شناخت درستي از وضعيت و موقعيت خود در هستي دست يابد و بفهمد كه چه كسي است و در چه مقامي نشسته است. آنگاه درمييابد كه خداوند است كه مالك هستي است و باريتعالي تنها كسي است كه داراي غناي ذاتي ميباشد و همگان در فقر ذاتي به سر ميبرند و اينكه خدا عالم به همه امور است و مشيت و اراده اوست كه كسي را فقير يا ثروتمند ميسازد. اينگونه است كه انسان با تغيير در بينش و نگرش خود ميتواند در منش خود نيز تغيير ايجاد كرده و به كنترل و مهار خصلت ذاتي حرص بپردازد و رفتار خود را از بخل به احسان و نيكوكاري مبدل سازد.
نه تنها درباره اين موضوع اخلاقي بلكه درباره موضوعات مختلف در قرآن كريم به راهكارهاي عملي پرداخته شده است و از كارهايي كه از روي جهل و ناداني است برحذر ميدارد. همانطور به كساني كه بدون شناخت و آگاهي وارد عمل ميشوند هشدار داده و پرهيز ميدارد: «(از آنچه به آن آگاهي نداري، پيروي مكن، چراكه گوش و چشم و دل، همه مسئولند» (36 اسراء). اين روش به وضوح نشان ميدهد كه خداوند نسبت به همه امور امر به برنامه، مديريت و ضابطه ميكند.
* كارشناس ارشد علوم قرآن و حديث