انتقادهاي تند سرمربي تيم ملي از پايين بودن سطح ليگ و عدم آمادگي بازيکنان شاغل در ايران، معدود حاميان کرش را هم به صف منتقدانش اضافه کرده تا جايي که دلخوري مربيان ليگ برتري به بالاترين حد خود رسيده و اين دلخوريها و انتقادها در فاصله اندک باقي مانده به جام جهاني ضربه بزرگي به تيم ملي خواهد زد.
دو بازي تدارکاتي نوروزي تيم ملي بيشتر از اينكه مثمرثمر باشد، حاشيه و جنجال به دنبال داشت. بعد از ديدار کذايي با سيرالئون انتظار ميرفت رويارويي با ليبي و الجزاير شرايط را به نفع فوتبال ملي تغيير دهد، اما اظهارنظرهاي صريح کارلوس کرش و ارزيابي او از عملکرد بازيکنانش در اين بازيها شرايط را به گونهاي ديگر تغيير داد. نحوه بازي مليپوشان در بازيهاي برگزار شده عصبانيت و نگراني مرد پرتغالي را به همراه داشت، اما به نظر ميرسد کرش باز هم براي بيان نگرانيها و دغدغههايش روش درستي را انتخاب نکرده است. با وجود اينکه کارنامه پروپيمان کرش بر کسي پوشيده نيست و سوابق درخشان حضورش در تيمهاي مطرح دنيا او را به چهرهاي بينالمللي تبديل کرده است، اما در تمام سالهايي كه سکان هدايت تيم ملي در دست کرش است، آقاي سرمربي نشان داده که از گفتن تندترين انتقادها عليه همتايان ايرانياش ابايي ندارد و اين در حالي است كه دود اينگونه اظهارنظرها مستقيماً به چشم تيم ملي خواهد رفت.
تفاوت سطح بازيکنان شاغل در داخل و خارج از کشور بحث اصلي اين روزهاي فوتبال ايران است؛ فوتبالي که پر از عيب و ايراد، چالش و بحران است، اما بهرغم همه اين مشکلات توانسته به خارج از کشور بازيکن صادر کند. کرش معتقد است در دو بازي اخير تيم ملي، لژيونرها از نظر آمادگي جسماني، پرش و ميزان دوندگي يک سر و گردن بالاتر از بازيکناني هستند که در ليگ برتر خودمان توپ ميزنند. به همين خاطر براي يکدست بودن تيم ملي پيش از شروع جام جهاني بايد ليگ را زودتر از موعد تعطيل کرد يا اينکه مليپوشان هرچه زودتر در اختيار تيم ملي قرار بگيرند. اين صحبتهاي سراسر انتقادي کافي بود تا جنجالي جديد دامن فوتبالمان را بگيرد. از يکسو بحث عدم آمادگي بازيکنان داخلي و از سوي ديگر جدا کردن مليپوشان از تيمهاي باشگاهي شکايت اغلب مربيان شاغل در ليگ ايران را به همراه داشته است. همسو شدن بيشتر مربيان ليگ برتري و پيوستن حاميان پيشين کرش به صف مخالفان يکي از نکات مهم جنجال تازه به شمار ميرود.
اگرچه نميتوان منکر تفاوت سطح تمرينات و آمادگي تيمهاي باشگاهي ايران و تيمهاي اروپايي بود، اما فراموش نکنيم که به جز يکي، دو نفر از لژيونرها بقيه به خاطر درخشش در کشورمان راه خود را براي ترانسفر به تيمهاي خارجي پيدا کردند و اتفاقاً پيشنهادهاي خوبي هم دارند. جهانبخش، سردار آزمون، انصاريفرد يا مهدي طارمي که به خاطر پيوستنش به تيم قطري زمين و زمان را به هم ريخته، همگي در فوتبال ايران و تيمهاي پايه رشد کردند و در نهايت نيز با توجه به شايستگيها و ممارستهايشان به ليگهاي اروپايي رسيدند. از سوي ديگر اينکه نميتوان تنها و پس از انجام دو بازي دوستانه اينگونه تلاشهاي تيمهاي داخلي را زير سؤال برد. بهرغم اينکه همواره انتقادهاي فراواني از سوي رسانهها متوجه فوتبال ايران بوده، اما به هيچ وجه نبايد تلاشهاي مربيان فوتبال کشورمان را زير سؤال برد. تمام آنها براي موفقيت تيمها، بازيکنان و دفاع از اعتبار خود با توجه به داشتههاي فوتبال اين مرز و بوم از هيچ تلاشي فروگذار نيستند. بنابراین با زير سؤال بردن اين واقعيت موضعگيري همهجانبه عليه سرمربي پرتغالي واکنشي قابل پيشبيني بود.
بهعلاوه اينکه کرش در اين سالها زير و بم فوتبال ايران را شناخته و در اين شرايط مقايسه بحثبرانگيز او بسيار عجيب بود. اگرچه فدراسيون فوتبال از بدو ورود کرش به کشورمان قدمي در جهت مديريت چالشهاي به وجود آمده برنداشته، اما اي کاش اطرافيان و دلسوزاني که مربي پرتغالي آنها را قبول دارد به او بگويند هيچ کس بازي تيم ملي را با ديدار يوونتوس – رئالمادريد مقايسه نکرده و مربيان اين دو تيم سرشناس اروپايي نيز هرگز اجازه متلک گفتن به فوتبال ملي يک کشور را نميدهند. حل مشکلات دفاعي، بازيسازي و تهاجمي در وهله نخست برعهده سرمربي تيم ملي است و قطعاً فرار رو به جلو و انداختن تقصيرات بر گردن سايرين به ضرر کرش تمام خواهد شد.