دنیا حیدری
تيم اميد ايران براي اولين بار از صعود به دور دوم رقابتهاي رده سني اميد (جام ملتهاي آسيا) بازماند! اتفاق تلخي كه از همين امروز تا زماني كه آبها از آسياب بيفتد، ميتواند نقل محافل بوده و نقدهاي بسياري را هم به دنبال داشته باشد. انتقادهايي كه البته تجربه ثابت كرده بيش از آنكه دليل نگرانيها باشد، فرصتي براي انتقاد كردن از جبهه مخالف است. مسئلهاي كه همواره باعث ميشود تا زنگ خطر جدي كه به صدا در آمده، شنيده نشود!
چه كسي مقصر اصلي حذف اين تيم است؟ يك انتخاب اشتباه يا يك سلسه تصميمهاي اشتباه؟ اين مهمترين سؤالي است كه بايد پاسخ داده شود. سؤالي كه رسيدن به جواب آن نبايد سخت باشد. البته اگر قصدي براي آن وجود داشته باشد. هر چند كه نگاهي گذرا به اتفاقات اخير ميتواند به خوبي نشان دهند مقصران اين ناكامي چه كساني هستند.
تيم اميد بعد از آنكه نتوانست با خاكپور و مايلي كهن به المپيك راه يابد و حسرت دور و دراز فوتبال ايران را پايان دهد، بيش از يكسال و نيم تعطيل بود و انتقادها و درخواستها براي حفظ اين تيم به جايي نرسيد تا طبق عادتي قديمي، مدت كوتاهي قبل از مسابقات، تصميم به سرپاشدن آن گرفته شود. سكان هدايت آن اين بار به پيرواني داده شدهاست. صعود به جامجهاني شايد اصليترين دليل اين تصميم بود، اما مگر همين پيرواني نبود كه يكماه پيش در جامجهاني جوانان از پيروزيها، شكست ساخته بود؟ پاسخ ساكت به اين اعتراض اما پرده از واقعيتي تلخ برداشت، وقتي كه گفت با اين پول مربي ديگري حاضر به هدايت تيمهاي ملي پايه ما نيست! اين يعني فدراسيون پذيرفته تيمهاي پايه به تبعيدگاهي ميماند براي مربياني كه نميتوانند هدايت تيمي را به عهده بگيرند. يا نفراتي چون نكونام كه ميخواهند استارت مربيگري خود را بزنند. اين نوع نگاه يعني فدراسيون هيچ برنامهاي براي اميدها ندارد. اميدهاي كه با كمترين زمان تمرين و كمترين بازيهاي تداركاتي راهي ميشوند تا با يك برد و يك باخت، دست از پا درازتر باز گردند.
البته استقلال را ميتوان زير سؤال برد، براي آنكه بازيكنان خود را به اميدها نداد. اما آيا حضور چند بازيكن ميتوانست معادلات را تغيير دهد؟ يا حتي اگر ميتوانست باعث صعود شود، ميتوانست موفقيت در ديگر ديدارها را هم تضمين كند؟ بدون شك نه وقتي كه هيچ چيز براي موفقيت اين تيم مهيا نبود. ضمن اينكه وقتي فدراسيون هيچ برنامهاي براي اميدها ندارد، چطور ميتوان از استقلال، تراكتور و ديگر تيمها انتظار داشت، تمرينات و آمادگي پيش فصل خود را فداي تيمي كنند كه با اين نوع نگاه محكوم به باخت است!
فدراسيون را اين روزها كميتههاي فراوان احاطه كردهاست. از آموزش و فني و توسعه گرفته تا كميتههايي كه گاه وظيفه آنها چندان مشخص نيست. خروجي مثبت اين كميتهها كه بدون شك هر هفته جلسات پرتعدادي هم برگزار ميكنند، چيست؟ وقتي بهرغم تمام تلاشي كه فدراسيون در موفق نشان دادن فوتبال رده پايه دارد، آنچه كه ميبينيم با آن چيزي كه سعي در نشان دادن آن ميشود، زمين تا آسمان تفاوت دارد! كميته آموزش كدام آموزش به روزي را تحويل داده كه امروز شاهد نتيجه مثبت آن باشيم، يا كميته توسعه و كميته فني كدام دستاورد قابل قبول را ارائه دادند كه بتوان با پشتوانه آن، انتظار موفقيت تيمهايي چون اميد را داشت؟ طبق اساسنامه، اين كميته فني و توسعه فدراسيون فوتبال هستند كه بايد مربيان تيمهاي ملي را مشخص كند، اما آيا اين انتخابها بر اساس تجربه، شناخت، دانش فني و نگاهي فوتبالي انجام ميشود يا نتيجه يكسري دستورات از بالا رسيده، ديكته شده يا حتي تصميماتي غيرفوتبالي است؟ سؤالي كه پاسخ آن خيلي سخت نيست، وقتي ميبينيم اين كميتهها را افرادي تشكيل دادهاند كه نه شناختي از فوتبال و نه تجربهاي از آن دارند و شايد هم نه حتي علاقهاي به آن و اين صندليها تنها برايشان معناي يك پست و مقام را دارد و بس!
اصلاً آيا تيم اميد ايران بايد به دور دوم صعود ميكرد؟ احساساتي كه نگاه كنيم، بايد صعود ميكرد وقتي تيمهايي چون ويتنام، مالزي، عمان، تايلند، فلسطين و عراق كه همگي جزو تيمهاي درجه دو و سه آسيا هستند، موفق به صعود شدند. چرا بايد انتظار صعود تيمي را داشت كه در يكي از راحتترين گروهها از بالا آمدن عاجز ميماند و سرمربي آن بعد از شكست دو بر صفر برابر عمان، ابراز اميدواري ميكند كه تيمش به عنوان برترين تيم دوم اين رقابتها راهي مرحله بعد شود، يعني اميدوار است تلاش ديگر تيمها بتواند او و شاگردانش را به مرحله بعد برساند. موفقيتي كه دستيابي به آن وظيفه او و يارانش بود نه نفرات ديگر تيم ها!
حذف تيم اميد ايران از گردونه رقابتهاي مقدماني قهرماني زير ۲۳ سال آسيا بدون شك اتفاق تلخي است، اما ميتوان اين تلخي را به تجربهاي براي روزهاي آينده و رقابتهاي بعدي تبديل كرد. ميتوان دلسوزانه دلايل رقم خوردن اين ناكامي را بررسي كرد و با در نظر گرفتن تمام جوانب كار، گامي محكمتر براي ديدارهاي بعدي برداشت. ميتوان مثل هميشه دست روي دست گذاشت و به تماشا و مرثيهسرايي صرف و مقصر جلوه دادن يكشخص و يكتيم خاص نشست و از زيربار مسئوليت شانه خالي كرد. ميتوان اميدها را بار ديگر تعطيل كرد تا 40 يا حتي 17 روز قبل از مسابقات بعدي و تكرار يكتراژدي تلخ ديگر!