دكتر حسينعلي رحمتي*
يكي از لوازم مرزباني انديشههاي جاويد، اطلاع از شرايط و مناسبات حاكم بر عصر و زماني است كه يك مبلغ و مدافع انديشههاي ديني در آن قرار دارد. بدون اين آگاهي، امكان رصد كردن انديشهها و رد يا قبول نمودن منصفانه و آگاهانه آنها ممكن نخواهد بود. اين مطلب در زمان حاضر – به خاطر ويژگيهايي كه دارد – داراي اهميتي دوچندان است. يكي از عرصههاي قابل توجه در حوزه مناسبات فكري و عقيدتي جهان امروز، چيزي است كه ما آن را تفكر فلسفي غرب ميناميم. مدعاي اين نوشتار آن است كه روحانيت و حوزههاي علميه نبايد نسبت به اين فلسفه بيتوجه بوده يا آن را ناديده بگيرند. به همين منظور در چند بخش به فوايد پرداختن به فلسفه غرب در حوزه اشاره ميشود:
اثبات توان تفكر ديني
ممكن است گفته شود با وجود منابع غني اسلامي همچون قرآن، روايات، سيره و سنت معصومان عليهمالسلام و حقانيت و خاتميت دين اسلام، ديگر چه نيازي به انديشه ديگران و از جمله فلسفه غرب است؟
در جواب بايد گفت: اولاً: فرا گرفتن فلسفه غرب مستلزم كنار گذاشتن دستورات و آموزههاي اسلامي نيست، بلكه چنان كه گفته خواهد شد، فوايد ديگري نيز بر آن مترتب است.
ثانيا: ادعاي توانمندي، غنا و پويايي انديشه اسلامي زماني براي همگان به اثبات ميرسد كه اين انديشه وارد عرصه رقابت با حريفان خويش گشته و از ميدان سربلند بيرون آيد. با شناخت موضوعات مختلف در حوزه فلسفه، كلام، فقه، تفسير، سياست، اقتصاد، فرهنگ و هنر و تبيين صحيح ديدگاه اسلام در برابر اين مباحث و پاسخگويي به سؤالات منبعث از آنهاست كه بضاعت و توان دين و متدينان و نهادهاي ديني، خود را نمايان ميسازد و برتريهاي خود را نشان ميدهد وگرنه بدون شركت در مسابقه، ادعاي قهرماني از هيچ كس پذيرفته نخواهد شد (هر چند در واقع قهرمان باشد.) بهترين تبليغ براي حوزههاي علمي شيعي – از منظر بحث ما – اين است كه حوزه با مباحث فلسفي و كلامي مطرح در دنياي امروز آشنا شود، سپس به نقد و بررسي آنها بپردازد و در موارد لازم ديدگاههاي كلامي و فلسفي انديشه اسلامي را بيان كند. در تضارب آرا و انديشههاست كه سخن برتر مشخص شده و اتباع احسن ممكن ميشود.
شهيد مطهري رحمتالله از جمله انديشمنداني است كه معتقد بود فلسفه (به طور كلي انديشه اسلامي) در تطبيق و مقايسه با ديگر نظريات است كه جوهر خود را نمايان ميكند. او از اينكه پس از ورود فلسفه غرب به ايران، كار تطبيقي انجام نگرفته اظهار تأسف ميكند، لذا توجه به فلسفه تطبيقي و تعليم زندهترين مكاتب فلسفي معاصر و مقايسه آن با فلسفه اسلامي را يكي از وظايف اصلي حوزههاي علميه دانسته و به همين خاطر دست به تأليف كتابهايي چون «اصول فلسفه و روش رئاليسم» ميزند.
پاسخگويي به شبهات
فلسفه غرب داراي حوزههاي مختلفي است كه هر يك به گونهاي با دين و آموزههاي ديني مرتبط است و سؤالهاي متنوعي را در برابر دين و دين داران قرار ميدهد. از طرف ديگر در عصر حاضر با توجه به پيشرفتهاي سريع وسايل ارتباطي اين سؤالها و مباحث در محدوده غرب باقي نميماند، بلكه به راحتي به سراسر جهان منتقل شده و به آساني در دسترس همگان به ويژه قشر تحصيلكرده و نسل جوان قرار ميگيرد. حال اگر يكي از وظايف اصلي حوزههاي علميه پاسخگويي به سؤالات مطرح شده در هر زمان و بيان ديدگاههاي اسلام درباره مباحث و موضوعات نو پيدا باشد، به راحتي ميتوان نتيجه گرفت كه بر حوزه از باب مقدمه واجب لازم است به اين فلسفه و سؤالات و مسائلي كه به تبع آن پديد ميآيد، توجه كند و درصدد پاسخگويي برآيد. روشن است كه براي ارائه جوابهاي متين و منطقي، قبل از هر چيز شناخت سؤالها و بستر پيدايش آنها لازم است و بدون اين كار انجام وظيفه به نحو مطلوب، ممكن نخواهد بود.
نكته قابل توجه اينكه با توجه به وقوع انقلاب اسلامي و برپايي حكومت ديني در ايران، وضعيت دين و نهادهاي ديني به ويژه حوزههاي علميه حساسيت دوچنداني يافته است. امروزه در عرصه حيات سياسي – اجتماعي جامعه ما مباحثي مطرح ميشود كه ممكن است به نوعي در تفكر فلسفي غرب مثلاً در فلسفه سياست هم مطرح شده باشد. حال براي فهم درست و دقيق اين مباحث و چالشهايي كه ممكن است در مورد حكومت ديني مطرح شود، لازم است اين مباحث در حوزه فلسفي غرب ريشهيابي و بررسي شده و با انجام كارهاي تطبيقي مشخص شود كه موارد اشتراك و افتراق اين ديدگاهها در چيست؟ و موضع دين نسبت به آن چگونه است؟
يافتن افقهاي جديد
چنانكه گفته شد در زير عنوان فلسفه غرب، مكاتب، نحلهها و موضوعات متعدد و متنوعي قرار دارد. آشنايي با هريك از اين موارد ميتواند افقهاي جديدي در برابر ما گشوده و بينش ما را وسعت بخشد. مثلاً مباحث هرمنوتيك، فلسفه تحليل زباني، تجربه ديني، اثبات وجود خدا، رابطه عقل و دين، مسئله عدالت، شرور، بحثهاي مرتبط با انسانشناسي، رابطه اخلاق و دين، نسبيت اخلاق، ساختارگرايي و ساختارشكني (Decunstraction) انتظار بشر از دين، منطق فهم دين و متون ديني مباحث معرفتشناسي از جمله مواردي است كه آشنايي با آنها ميتواند باعث ايجاد نگرش جديد يا تغيير نگاه ما به مواريث فلسفي، اصولي، تفسيري و فقهي خود بشود.
بازشناسي و به شناسي ميراث فلسفي اسلام
فلسفه اسلامي و فلسفه غرب در طول زمان با يكديگر در تعامل بودهاند به اين معنا كه هريك از ديگري چيزهايي را اخذ کرده و متقابلا تأثيرهايي را گذاشتهاند، لذا آشنايي با فلسفه غرب به شناخت هر چه بهتر و عميقتر فلسفه اسلامي كمك ميكند. اين آشنايي ميتواند ميزان توانمندي متفكران اسلامي را بهتر مشخص كند، علاوه بر اينكه برخي از فلاسفه غرب، مسلمان نيز بودهاند و شناخت فلسفه غرب در واقع شناخت بخشي از فلسفه اسلامي هم خواهد بود.
مخالفت آگاهانه
نقد و برخورد نقادانه به معناي تشخيص سره از ناسره و توجه به محاسن و معايب، علاوه بر اينكه نشانگر پويايي جامعه است مورد سفارش و تأكيد بزرگان دين هم ميباشد. داشتن اين روحيه وقتي ممكن است كه شخص نسبت به چيزي كه آن را نقد و احياناً رد يا قبول ميكند، آگاهي داشته باشد. بنابراين اگر با فلسفه غرب مخالف هم باشيم براي پرهيز از مخالفت ناآگاهانه لازم است ابتدا تاريخچه، مبادي، چهرههاي شاخص و حوزههاي مختلف آن را بشناسيم. روشن است تا وقتي موضوع چيزي براي انسان مشخص نباشد نميتواند حكم درستي درباره آن صادر نمايد.
درسآموزي
به درستي گفتهاند كه «تاريخ، معلم انسانها است» تاريخ و حوادث تاريخي همچون آينهاي است كه انسان عاقل با نگريستن در آن، درسهاي لازم را فرا گرفته و از آنها به عنوان تجربهاي براي حركت به سوي آينده كمك ميگيرد. قرآن كريم و ائمه معصومين عليهمالسلام نيز ما را به عبرتآموزي از سرنوشت ديگران سفارش كردهاند. فلسفه غرب از بدو پيدايش خود دورههاي گوناگوني را گذرانده كه بررسي و آشنايي با آنها – به ويژه از منظر تعامل با دين – ميتواند درسها و دستاوردهاي فراواني براي جامعه ما و حوزههاي علوم ديني در بر داشته باشد. براي توضيح بيشتر به دو دوره خاص از تفكر فلسفي غرب ميتوان اشاره كرد كه يكي دوره مبارزه افراطي با عقلگرايي و علم بود و ديگري رنسانس و عصر جديد كه مرحله مبارزه با دين يا واپسراني آن و تكيه بر عقل و اعلام بينيازي عقل از دين بود. به رغم تفاوتهايي كه مكتب و جامعه ما با مكاتب و جوامع غربي دارد ولي باز هم با بررسي زمينهها، علل و عوامل و پيامدهاي هر يك از اين دو حالت (افراط و تفريط) – در نگرش به عقل، علم، انسان و دين – ميتوان درسهاي آموزندهاي براي برنامهريزي تبليغي و پيشبرد اهداف حوزه و دين فرا گرفت و از تكرار اشتباهات آنان پرهيز كرد.
* استاد فلسفه اخلاق حوزه علميه