کد خبر: 857189
تاریخ انتشار: ۲۶ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
زني جوان كه پس از نجات از دست سارق خشن به دام دو مرد شيطان صفت‌افتاده بود، حادثه را شرح داد.
به گزارش خبرنگار ما‌، بامداد دوشنبه اول ارديبهشت‌ماه امسال بود كه زن جواني وحشت‌زده به اداره پليس رفت و از سه‌مرد به اتهام آدمربايي و آزار و اذيت شكايت كرد.
شاكي با صدايي لرزان گفت‌: چند سال قبل شوهرم فوت كرد و من و فرزندانم را تنها گذاشت. از آن روز به بعد مجبور شدم  براي هزينه زندگي‌مان در خانه افراد پولدار كار كنم‌. ساعت 22 بود كه كارم تمام شد و راهي خانه‌مان شدم‌. در ميدان آزادي سوار خودروي پرايدي شدم كه در صندلي جلو آن زن ميانسالي به عنوان مسافر سوار بود‌. راننده مرد جواني بود و به طرف سه‌راه آذري به راه افتاد تا اينكه در ميدان فتح، زن ميانسال از خودرو پياده شد و من و راننده تنها شديم‌. راننده پس از طي مسافت كوتاهي ناگهان مسيرش را تغيير داد و به طرف حاشيه شهر حركت كرد‌. وقتي به او اعتراض كردم چاقويي از زير صندلي‌اش بيرون آورد و مرا تهديد كرد، اما من نترسيدم و با داد و فرياد از رهگذران درخواست كمك كردم، اما در آن موقع از شب كسي متوجه فريادهاي من نشد‌.
 
سعي كردم در خودرو را باز كنم و خودم را به داخل خيابان پرتاب كنم، اما درها قفل شده بود و از داخل باز نمي شد‌. با گريه و التماس از راننده خواستم خودرو را متوقف كند و مرا پياده كند، اما هر چقدر التماس كردم دل‌سياه او را به درد نياورد‌. راننده همچنان به راه خود ادامه داد تا اينكه از شهر بيرون رفت و در نهايت در بيابان‌هاي اطراف اسلامشهر خودرواش را نگه داشت و  مرد جوان با چاقو به سراغ من آمد و تهديد كرد هر چقدر اموال با ارزش دارم به او بدهم‌. چاره‌اي جز تسليم شدن نداشتم و به زور تمامي طلاها و پول‌هايم را به او دادم‌. مرد آدمربا حتي گوشي تلفن همراه و ساعت مچي‌ام را گرفت و در آن بيابان و در تاريكي شب مرا از خودرو به بيرون پرتاب كرد و فرار كرد‌. وي ادامه داد‌: هر چقدر به دنبال خودرواش دويدم فايده اي نداشت و مرد بي‌رحم به سرعت رفت‌. تاريكي و سكوت عجيبي بيابان را فراگرفته‌بود و فقط هر چند دقيقه يك‌بار صداي حيوانات وحشي به گوشم مي رسيد‌. آنقدر ترسيده بودم كه توان راه رفتن نداشتم تا اينكه از دور نور چراغ خودرويي را ديدم كه از جاده فرعي عبور مي كرد‌. به سرعت خودم را به خودرو رساندم و درخواست كمك كردم‌. راننده خودرو كه پسر جواني بود با ديدن من خودرو را متوقف كرد‌. من ماجرا را براي او و دوستش كه مرد جواني بود توضيح دادم و آنها هم قبول كردند به من كمك كنند و مرا به نزديكترين كلانتري برسانند.‌
 
وقتي سوار خودرو شدم ابتدا كمي آرامش گرفتم اما اين آرامش خيلي طول نكشيد تا اينكه مرد جوان به راننده دستور داد مسيرش را عوض كند‌. همان لحظه فهميدم كه دوباره در دام افراد خلافكاري گرفتار شده‌ام‌. پسر جوان ابتدا مخالفت كرد، اما مرد جوان اصرار كرد و او هم مسير خودرو را تغيير داد‌. دوباره گريه و التماس‌هاي من شروع شد، اما فايده‌اي نداشت‌. آنها دقايقي بعد مرا به داخل گاوداري در همان حوالي بردند‌. مرد جوان كه خيلي خشن بود، گلويم را فشار داد و گفت اگر تسليم آنها نشوم مرا به قتل مي‌رساند كه پسر جوان به كمك من آمد و مانع كشته شدن من شد، اما در نهايت آنها پس از  آزار و اذيت لحظاتي بعد مرا در يكي از خيابان‌هاي جنوب تهران رها كردند .‌ با طرح اين شكايت پرونده به دستور قاضي آرش سيفي، بازپرس شعبه چهارم دادسراي امور جنايي تهران براي رسيدگي در اختيار تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت .‌
مأموران در نخستين گام موفق شدند گاوداري آدمربايان را شناسايي كنند‌. بررسي‌ها نشان داد نيمه‌شب حادثه پسر 19 ساله صاحب گاوداري كه بابك نام دارد، همراه دوستش كه مرد 34 ساله‌اي به نام شهروز كه متهم سابقه‌دار است، زن جوان را ربوده و در داخل گاوداري مورد اذيت و آزار قرار داده‌اند.‌
 
پس از اين مأموران بابك و شهروز را بازداشت كردند‌.
بابك كه دانشجوي رشته كامپيوتر بود در بازجويي‌ها با اظهار پشيماني گفت‌: نيمه‌شب حادثه همراه شهروز در حال برگشت از گاوداري‌مان بوديم كه در تاريكي شب كنار جاده متوجه شاكي شديم‌. زن جوان در حالي كه گريه مي كرد از ما كمك خواست تا او را به خانه‌اش برسانيم‌. او گفت كه مرد مسافركشي او را ربوده و اموالش را سرقت كرده و بعد در اين بيابان رها كرده است‌. خيلي دلم برايش سوخت و او را سوار كردم تا به خانه‌اش در مشيريه برسانم كه شهروز به من گفت به سمت گاوداري برگردم‌. زن جوان وقتي متوجه نيت ما شد با گريه و التماس خواست او را در همان بيابان رها كنيم، اما شهروز او را تهديد كرد تا اينكه به گاوداري رسيديم‌. شهروز قصد داشت زن جوان را به قتل برساند، اما من مانع شدم و در نهايت پس از اذيت و آزار، او را در حوالي تهران رها كرديم.
شهروز هم در بازجويي‌ها حرف‌هاي همدستش را تأييد كرد‌. وي گفت‌: ابتدا قصد كمك به شاكي را داشتيم، اما ناگهان شيطان ما را وسوسه كرد و مرتكب اين جرم شديم .‌
تحقيقات از متهمان ادامه دارد.‌
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار