
نویسنده: جواد محرمی
با وجود اينکه اغلب جشنوارههاي معتبر و بزرگ جهاني رويکردها و گرايشات خود را در پوشش جوايزي که به فيلمسازان ارائه ميدهند، اعلام کرده و خطدهي مشخصي به شرکتکنندگان دارند، جشنواره جهاني فيلم فجر هنوز در دهه چهارم اين رويداد در عمل از خطمشي واضحي پيروي نکرده و از هويت روشني برخوردار نيست.
«جوان» در اين ارتباط نظر عباس رافعي را به عنوان سينماگري که با آثارش در سالهاي اخير تجربه حضور در برخي از جشنوارههاي جهاني را از سر گذرانده جويا شده است. اين سينماگر معتقد است اساساً ما در طول اين سي و پنج دوره جشنواره بينالمللي برگزار نکردهايم، چراکه براي برگزاري جشنواره بينالمللي ساختار و فکري نياز است که برگزارکنندگان اين جشنواره از تعريف و ايجاد آن عاجز بودهاند.
هيچکس جشنواره را جدي نميگيرد
رافعی جشنواره جهاني فجر را بيشتر يک دورهمي مشابه ميداند که تعدادي فيلمساز براي گذران وقت خود در مدت يک هفته در آن حضور به هم ميرسانند و اوقات خود را بيش از اينکه به سينما اختصاص دهند به ديد و بازديد و ايرانگردي اختصاص ميدهند. به عقيده اين فيلمساز جشنواره جهاني فيلم فجر در هيچ دورهاي براي هيچ شرکتکنندهاي جدي نبوده است و اگر هم فردي از ابتدا با نگاه جدي به اين جشنواره پاي گذارده پس از چند روز به اين نتيجه رسيده که اين رويداد قرار نيست از جايگاه ويژهاي در ميان جشنوارههاي معتبر و داراي برنامه جهان برخوردار باشد. وی به اين مسئله اشاره ميکند که برگزارکنندگان جشنواره فجر هر ساله افرادي را براي ارزيابي آثار به خارج از کشور ميفرستند و آنها هم بر اساس ملاکهايي که خيلي شفاف نيست و ميتواند هر ساله دچار تغييرات شود، تعدادي فيلم براي نمايش در جشنواره فجر انتخاب ميکنند.
در واقع از بودجههاي بنياد فارابي براي فرستادن چند نورچشمي به جشنوارههاي ديگر استفاده ميشود و آنها هم تنها ملاکي که در نظر ميگيرند اين است که آثار مميزي کمتري داشته باشد، يعني ملاک اصلي آثار براي حضور در جشنواره فجر پس از 35 سال اين است که فيلمها صحنه اروتيک نداشته باشند و اگر نداشتند به احتمال زياد قابليت عرضه در جشنواره فجر را دارند. احتمالاً شاخصه ديگري وجود ندارد و اين براي جشنوارهاي که اساساً از آن انتظار ميرود صداي حال حاضر ملت بزرگ ايران باشد، يک فاجعه محسوب ميشود. وي در ادامه ميافزايد: ما مدعي هستيم که هزاران سال تاريخ داريم و صاحب انقلاب نويني در جهان هستيم که حامل حرفها و پيامهاي جديدي است، اما بزرگترين رويداد هنري کشور از بيهويتي و بيسياستي مفرطي رنج ميبرد. اين تحقير هويت، منش و عزت ملي ايران است که عدهاي سينماگر صرفاً براي تفريح و ديدن شهرهاي اصفهان و شيراز و تبريز به ايران بيايند و با برگزارکنندگان اين رويداد عکس يادگاري بگيرند و سينما و پيشرفتهاي آن صرفاً در حاشيه قرار داشته باشد، ولي اين مسئله متأسفانه به يک قاعده و دور باطل تبديل شده است.
جشنواره التماسي و خواهشي برگزار ميشود
رافعي جشنواره فيلم فجر را رويدادي خواهشي، فرمايشي و التماسي ميداند که ريزهخوار آثار تکراري و دستچندم سينماي جهان است و هيچگاه نتوانسته آبرو و منزلتي براي سينماي ايران باشد. «ما با ساختاري مواجهيم که فکر و تحليل پشت آن نيست. اولويت و برنامه مشخصي ندارد، البته برگزارکنندگان ميتوانند يک خروار ايده و نظريه براي شما علم کنند، اما در مقام عمل چيزي که پياده ميشود. از انسجام و الگوي مشخصي پيروي نميکند. براي مثال در دورههاي قبل مسئولان اين جشنواره از نوري بيگله جيلان ترکيهاي دعوت کرده بودند، اما او پول هنگفتي طلب کرده بود که توهين به سينماي ايران محسوب ميشود. در واقع يک کارگردان شرقي از کشور همسايه ايران که قطعاً سينماي ضعيفتري از ايران دارد نيز حاضر نيست بدون طلب کردن پولي هنگفت به اين جشنواره پاي بگذارد چرا؟ چون او هم ميداند که اعتبار این جشنواره تا چه اندازه است. تا زمانيکه جشنواره جهاني فيلم فجر معيارها و برنامههايش را به طور روشن و شفاف مشخص نکرده و با جديت به سوي افقي که طراحي کرده حرکت نکند بايد شاهد اين اتفاقات تلخ باشيم.»
الگوي مشخصي ندارد
اين سينماگر به اين نکته اشاره ميکند که الان هيچ فيلمسازي در جهان نميداند اگر بخواهد به جشنواره فجر بيايد بايد چه نکاتي را در فيلمش لحاظ کند تا اثرش در اين جشنواره مورد توجه قرار بگيرد. «اين در حالي است که فيلمساز ما براي جشنوارههاي خارجي فيلمنامه مينويسد و دقيقاً ميداند که بايد چه شاخصههايي در اثرش پررنگ باشد تا فيلم او را تحويل بگيرند. مثلاً جشنوارههايي مثل کن و برلين به مسئله زنان در سالهاي اخير توجه ويژه نشان دادهاند و جايزهها را اغلب به فيلمهايي با اين مضامين اعطا کردهاند. فيلمسازان در همه جهان دلمشغولي سياستمداران و برگزارکنندگان اين جشنوارهها را ميدانند و از آن خبر دارند، اما چه کسي ميداند در جشنواره فجر ايران دقيقاً به چه مضاميني اهميت داده ميشود، اين يعني بيهويتي مضموني، اين يعني بياعتباري و اين در حالي رقم ميخورد که پول برگزاري اين جشنواره از جيب ملت هزينه ميشود، ولي هيچکس نسبت به خروجي اين رويداد پرهزينه پاسخگو نيست. سفرهاي در مدت حدود يک هفته پهن ميشود و عدهاي پاي آن مينشينند و از آن بهرهمند ميشوند و تازه برخي هم سر ملت منت ميگذارند که دارند عرق ميريزند و تا پاسي از شب براي اعتلاي سينماي کشور تلاش ميکنند.»
برگزارکنندگان خودباخته هستند
رافعي با بيان اينکه هيچ سياست مدوني وجود ندارد که تعيين کند جشنواره جهاني فجر از چه الگويي پيروي ميکند، ميافزايد: مشکل وقتي اسفناکتر ميشود که برگزارکنندگان جشنواره حرفهاي کلي ميزنند و مخاطب را هالو فرض ميکنند. هر سال يک سياستي ارائه ميشود. اين در حالي است که براي تعيين ساختار و خط مشي مؤلفههاي زيادي وجود دارد، براي مثال ايران عضو جنبش عدم تعهد است و اين جنبش رويکردهاي مشخصي دارد که با رويکردهاي نظام ما سازگاري بيشتري دارد يا براي مثال مسائل اخلاقي و انساني، مسئله مهاجرت، مسئله آب، تکفيريها، تفکراتي که منجر به تروريسم ميشود، سبک زندگي و موضوعاتي از اين قبيل ميتواند مورد تأکيد قرار بگيرد و روي آن مانور رسانهاي داده شود، ولي اين اتفاق نميافتد. نسبت فيلمها با انقلاب اسلامي مشخص نيست. يکي از علتها خودباختگي برگزارکنندگان در برابر سينماي جهان است، در حالي که ادعا دارند سينماي ايران جايگاه ويژهاي در جهان دارد. خب اگر سينماي ايران حرف براي گفتن دارد که قطعاً دارد و شما به آن ايمان داريد پس چرا تا اين حد عملکردتان رنگ خودباختگي دارد؟
با جشنوارههاي ديگر بده و بستان ميکنند
به گفته اين فيلمساز، جشنواره جهاني فيلم فجر قانون، کتاب و چشمانداز مشخصي ندارد. يکسري حرفهاي کلي را هر سال تکرار ميکنند و بعضي وقتها هم البته نيازي به تکرار نميبينند چون ميدانند در عمل قرار نيست نتيجهاي داشته باشد، چراکه اراده و ايماني پشت آن نيست. در واقع يک بده و بستان وجود دارد. فلان مدير را دعوت ميکنند تا او در دوره بعد آنها را به جشنوارهشان دعوت کند. به فلاني جايزه ميدهند که سال بعد در فلان کشور جايزه بگيرند. اينها که ديگر قابلانکار نيست. جشنواره جهاني فجر عرضه خوراک تهيه کردن براي فيلمسازان ايراني را هم ندارد چه برسد به فيلمسازان خارجي در حالي که کن و برلين براي فيلمسازان ما خوراک تهيه ميکنند. معتقدم جشنواره تهران که پيش از انقلاب برگزار ميشد نيز تا اين حد بيبرنامه و بدون افق مشخص نبود.