مبحث مطالعه و كتابخواني از جمله مسائلي است كه در چند سال اخير بسيار به آن پرداخته شده و دربارهاش بحث و تبادل نظر صورت گرفته است. درباره اينكه چرا مشتري كتاب خواندن كم است و نمايشگاه كتاب هر ساعتش شلوغ؟ و اينكه چه راهكارهايي ارائه دهيم كه ميل به كتاب خواندن بيشتر و سرانه مطالعه كشور به ميانگين كشورهاي توسعهيافته نزديكتر شود؟ آنچه درباره خواندن كتاب در رأس توجه قرار دارد سرانه مطالعه كشور است. آمار دقيقي از سرانه مطالعه در ايران در دسترس نيست و آمار موجود نيز دائماً در حال تأييد و تكذيب شدن است، اما بدون شك و بر طبق شواهد ميتوان با قاطعيت حدس زد كه اقبال عمومي به كتاب خواندن فاجعهبار است.
شمارگان كم كتابها و طولاني شدن زمان فروش همين شمارگان كم هم گواهي بر اين قضيه است. درست است كه سرانه پايين مطالعه در كشور نگرانكننده است و با تشويق و ترغيب افراد به مطالعه شايد بتوان كمي اين آمار را به سمت بهتر شدن تكان داد اما آيا فقط تشويق به خواندن كتاب كافي است؟ به عبارتي ديگر آيا مشكل فقط كمتوجهي مردم به مطالعه است؟ آيا بهتر نيست كمي هم به دنبال علت عدم رغبت مردم به مطالعه و مرتفع كردن اين علل باشيم؟
چرا كتاب نميخوانيم؟درباره عدم اقبال عمومي به مطالعه هم علتهاي دروني دخيل هستند و هم علتهاي بيروني. از جمله عوامل دروني ميتوان به خودشيفتگي فرهنگي بعضي از ما ايرانيها اشاره كرد. اينكه ما خودشيفتههايي فرهنگي هستيم و فكر ميكنيم همه چيز ميدانيم.
علت ديگر عدم توجه به اهميت كتابخواني، كنجكاو نبودن مردم است و اينكه در ذهنشان سؤالي براي جواب دادن وجود ندارد و عملاً كتاب خواندن را امري فانتزي ميپندارند. گفتني است اين سؤال نداشتن نشانه بيتفاوتي و جهل است نه نشانه داناي كل بودن و اما علاوه بر عوامل دروني، عوامل بيروني نيز هستند كه به نظر ميرسد نقش مؤثرتري در سرانه پايين مطالعه كشور ايفا ميكنند.
از مهمترين اين عوامل قيمت بالاي كتاب است. با توجه به سطح معيشت غالب مردم و با نگاهي به قيمت كتب موجود در بازار به سادگي ميتوان به اين قضيه پي برد كه يك فرد كتابخوان براي برآوردن نيازهاي كتابخواني خود بايد به يك منبع بزرگ مالي وصل باشد.
شايد در نگاه اول و در پاسخ به علت مذكور بيان شود كه براي كتابخوان بودن نياز به خريد همه كتب نيست بلكه عضويت در كتابخانههاي عمومي و استفاده از منابع و مراجع موجود در كتابخانهها دواي درد قيمت كتابها باشد اما در همين صورت هم باز فرد خواننده دچار مشكلاتي از قبيل زمان برنامهريزي شده مشخص براي حضور در كتابخانه است. از طرفي ديگر كتب و منابع موجود در قريب به اتفاق كتابخانههاي عمومي ناقص هستند مخصوصاً كتابخانههاي شهرستانها، اما يكي ديگر از علل علاقهمند نشدن مردم به كتاب خواندن سبك نوشتارياي است كه اين روزها مد شده است. در سالهاي اخير شاهد اپيدمياي در بين نويسندگان بوديم كه براساس آن هر نوشتهاي كه ديرفهمتر باشد و در آن از كلمات غير قابل فهم و فلسفي بيشتري استفاده شده باشد بهتر و باكلاستر است. اين در حالي است كه يكي از اولويتهاي نويسندگي توانايي سادهنويسي و نوشتن متون روان و همهفهم است.
خواندن متون سخت و فلسفي نياز به وقت و تمركز كافي دارند در حالي كه در سبك زندگي مدرن و در بين اين سيل از روزمرگيهاي ضروري براي گذران زندگي پيدا كردن يك ساعت وقت خالي با تمركز و آرامش و سكوت كاري سخت و حتي گاهي غيرممكن به نظر ميرسد. برخلاف تصور عامه مردم خواندن كتاب كاري سخت است و نياز به مهارتهاي خاص خود دارد. پس هرچه كتاب روانتر نوشته شده باشد خواندن آن آسانتر و شيرينتر خواهد بود. كار سطحي و سخيف را نبايد با كار سليس و روان اشتباه گرفت. كتابي قابل ستايش است كه در عين برخورداري از محتواي كامل و بينقص، قابل فهم و روان باشد.
از ديگر عوامل پايين بودن سرانه مطالعه، مشغوليت بيش از اندازه مردم به مسائل جايگزين است. از جمله اين جايگزينها شبكههاي اجتماعي، تلويزيون، ماهواره و... هستند و از آن جالبتر اينكه بعضي افراد گمان ميكنند مطالعه مقالات منتشر شده در شبكههاي اجتماعي در بالا رفتن سرانه مطالعه كشور نقش دارد. در حالي كه اغلب مقالات و مطالب منتشر شده در اين شبكهها فاقد منبع موثق يا حتي غيرموثق هستند و به نظر ميرسد كه خواندن اين مقالات نه تنها سرانه مطالعه را بالا نميبرد بلكه گاهي اثرات منفي نيز در بر خواهد داشت.
به نظر ميرسد يكي ديگر از علل ميل پايين جامعه به مطالعه، اجبار افراد براي درس خواندن و امتحان دادن در سنين كودكي و نوجواني است. اجبار به مطالعه كتابي مشخص در ساعاتي مشخص و امتحان دادن همان كتاب در زمان مشخص به نحوي روي كتاب گريز بودن جمعي از ما مؤثر بوده است؛ چراكه هر كاري وقتي از جايگاه علاقه خارج شود و در جايگاه اجبار قرار بگيرد جذابيت خود را از دست ميدهد.
از ديگر عوامل دخيل در سرانه فاجعهبار مطالعه كتاب در كشور حال و روز كتابفروشيهاست و اكتفا كردن اغلب آنها به ارائه كتب آموزشي و كمكدرسي مخصوصاً در شهرستانها. سود پايين حاصل از فروش كتاب و تنوع بالاي موضوعات و همچنين سلايق مختلف خريداران اغلب كتابفروشان را وادار به تغيير شغل كرده است. و اما آخرين علتي كه در اين مقال بيان ميكنم كوتاهي خانوادههاست در كتابخوان بار آوردن كودكان و نسل بعد. كودكان با ديدن رفتارها و اعمال ما آنها را تكرار ميكنند. والدين وظيفه دارند براي تغيير سرانه مطالعه كشور در بلندمدت به كودكان خود بياموزند كه مطالعه را در برنامه اصلي زندگي خود بگنجانند و اين مهم ممكن نيست مگر با عمل كردن خود والدين به اين امر.
چرا بايد كتاب بخوانيم؟خواندن كتاب علاوه بر سرگرمكننده بودن خوبيهاي علمي ديگري نيز دارد كه توجه به آنها خالي از فايده نيست.
اول از همه اينكه خواندن كتابهايي كه محتواي احساسي دارند خواننده را مهربانتر و دلسوزتر ميكند چراكه انسان با خواندن هر كتاب تحت تأثير عواطف و احساسات آن قرار ميگيرد و به همان نسبت به درك بالاتري از ديگران ميرسد و اين قضيه به درك و روابط اجتماعي شخص كتابخوان كمك قابل توجهي ميكند. علاوه بر اين خواندن كتاب به اين خاطر كه براي مدتي هم كه شده فكر ما را از دنياي اطرافمان بريده و به خود مشغول ميكند بيشك از استرس و فشار رواني روزمره ما خواهد كاست و باعث آرامشي حتي كوچك و در بازهاي مشخص در ما خواهد شد. در اينكه مطالعه به ما كمك ميكند كه فردي باهوشتر و باسوادتر باشيم هيچ شكي نيست چراكه ما با مطالعه از فكر خود استفاده ميكنيم و به آن فرصت تازه شدن و فعاليت ميدهيم و بنابراين كتاب خواندن علاوه بر بالا رفتن هوش از بروز آلزايمر نيز جلوگيري ميكند.
ما با خواندن كتب مختلف ميتوانيم با اصطلاحات و كلمات مختلفي آشنا شويم كه به ما كمك ميكنند بهتر صحبت كنيم و بهتر بنويسيم، بنابراين مطالعه ميتواند از ما فردي سخنورتر بسازد.
بهتر است از همين امروز شروع كنيم به مطالعه كتاب و از هر كتابي كه دوست داريم شروع كنيم. به زودي ايمان خواهيم آورد كه كتاب خواندن زيباترين كار جهان است.