کد خبر: 808817
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۰:۵۹
محمدرضا رمضاني در گفت‌وگو با «جوان» از خاطرات اعزام به جبهه مي‌گويد
دفاع مقدس حال و هوايي داشت كه اين روزها شكل ديگرش را در اعزام مدافعان حرم شاهد هستيم.
صغري خيل فرهنگ
دفاع مقدس حال و هوايي داشت كه اين روزها شكل ديگرش را در اعزام مدافعان حرم شاهد هستيم. در واقع مدافعان حرم جاپاي رزمندگان دفاع مقدس مي‌گذارند كه حماسه‌آفريني‌شان تجديدكننده عاشوراي حسيني بود و اينكه ميراث سرخ آنها، راهنماي مسير مدافعان حرم شده است. محمدرضا رمضاني متولد 1345، يكي از دلاوران گمنام دوران دفاع مقدس است كه اين روزها آرزوي حضور در صفوف مجاهدان زينبي، او را بيش از هميشه بي‌تاب كرده است. رمضاني خاطره‌اي جالب از چگونگي اعزامش به جبهه دارد كه خواندنش خالي از لطف نيست.
مسير زندگي شما چطور به سمت جبهه و دفاع مقدس كشيده شد؟
من در خانواده‌اي متوسط و مذهبي به دنيا آمدم. پدرم كشاورز بود. فرزند اول خانواده بودم و پدر و پدربزرگم از اعضاي هيئت امناي مسجد روستا بودند. خانواده ما ارتباط زيادي با روحانيت و مسجد داشتند. از اين طريق با نهضت حضرت امام آشنا شديم و من به همراه دايي‌ام در تظاهرات انقلابي شركت مي‌كرديم. سال دوم راهنمايي بودم كه انقلاب به پيروزي رسيد. با تشكيل بسيج وارد بسيج دانش‌آموزي شدم و فعاليت‌هاي خود را در انجمن اسلامي آغاز كردم. همين طور در بسيج فعاليت داشتم تا اينكه جنگ شروع شد و عازم جبهه شدم.
براي اعزام و حضور در جبهه مشكلي نداشتيد، خانواده همراهي‌تان كردند؟
ابتدا خانواده مخالفت مي‌كردند و از همه روش‌هاي ممكن براي منصرف كردنم استفاده كردند. اما اصرارها و حتي تهديدها و التماسشان كاري از پيش نبرد. مرحوم پدرم كه مدتي بعد يعني اواخر جنگ خودش هم به عنوان نيروي تداركاتي در عمليات مرصاد به جمع رزمندگان پيوست، مي‌گفت ما نتوانستيم جلوي تو را حتي با شمشير بگيريم. من به آنها حق مي‌دادم، چراكه فرزند ارشد خانواده بودم و خداوند پس از هفت سال آنها را صاحب فرزند كرده بود. بنابراين وابستگي زيادي به من داشتند اما به هرحال اعزام‌هاي مكرر من به منطقه و جبهه و همراهي‌ام با بچه‌هاي محل مسئله را براي آنها عادي كرد و ديگر مخالفتي با رفتن من نداشتند.
در كدام مناطق عملياتي حضور داشتيد؟
سال سوم دبيرستان بودم كه اولين بار به قصر شيرين رفتم. بعدها راهي سر پل ذهاب شدم. من افتخار داشتم در جنوب و كردستان جهاد كنم و مدتي هم در حلبچه عراق حضور داشتم. اولين عملياتي كه در آن شركت كردم، كربلاي8 بود. در همان عمليات كربلاي8 مجروح شدم و مدتي بعد دوباره به جبهه بازگشتم.
يعني بعد از مجروحيت باز هم به جبهه رفتيد، خانواده مشكلي نداشتند؟
خانواده اطلاعي از مجروحيت من نداشتند اما دقيقاً همان شبي كه مجروح شدم مادرم درهمان ساعت مجروحيتم در خواب مي‌بيند كه مجروح شده‌ام و از خواب مي‌پرد. بعد از مجروحيت حدود دو هفته در بيمارستان شهيد بقايي اهواز بودم و بعد براي ادامه درمان به بيمارستان امام خميني همدان منتقل شدم. به طور كل 36 ماه در مناطق عملياتي حضور داشتم و بعد از جنگ ادامه تحصيل دادم و ازدواج كردم.
به نظرشما كه سال‌ها پيش سعادت همراهي رزمندگان دفاع مقدس را داشته‌ايد، حال و هواي امروز مدافعان و رزمندگان جبهه مقاومت اسلامي چقدر شبيه رزمندگان دوران دفاع مقدس است؟
رزمندگان مدافع حرم غالباً تربيت يافته همان خانواده‌هاي دوران دفاع مقدس هستند، پدري كه سال‌ها پيش از رزمندگان دوران دفاع مقدس بوده و امروز فرزندش را راهي دفاع از حرم اهل بيت مي‌كند. شهيد رسول خليلي پدرش از رزمندگان دوران دفاع مقدس است، از هم شهري‌هاي من است. مردي كه سال‌ها پيش لباس رزم بر تن كرد، امروز توشه سفر فرزند مدافع حرمش را مهيا مي‌كند و در نهايت پسر در رسيدن به شهادت از پدر سبقت مي‌گيرد و در حومه حلب به شهادت مي‌رسد.
اگر امروز اذن حضور در دفاع از حرم را داشته باشيد، دوباره راهي مي‌شويد؟
انقلاب ما يك انقلاب ارزشي، معنوي، ايدئولوژيك، الهي و با اهداف غير مادي است. حضور در كنار برادران ديني‌مان در شام و عراق فقط به خاطر گره خوردن منافع‌مان و پيوند داشتن اشتراكات مادي نيست. البته براي متقاعد كردن برخي، شايد اين دليل مي‌تواند به عنوان دليلي موجه توسط صاحبنظران علوم سياسي به جماعت به اصطلاح روشنفكر ارائه شود، اما از ديدگاه يك ايراني انقلابي و يك شيعه منتظر كه تربيت يافته مكتب عاشورا و بالغ شده در فرهنگ مهدويت است، عرض مي‌كنم كه حضور ما در شامات و عراق يك حضور اعتقادي است. براي دفاع از يك كشور مسلمان كه مقامات رسمي دولت درخواست كمك نموده‌اند، اما از آنجايي كه از قبل بين كشورهاي ايران، عراق و سوريه در جبهه مقاومت اسلامي وحدت وجود داشته، لذا رغبتم براي اين حضور پررنگ، جدي و مشتاقانه است.
در پايان اگر صحبتي داريد بفرماييد.
اينجا مي‌خواهم از همرزمم آقاي منصوري يادي كنم. ايشان از نيروهاي كميته انقلاب بود. اما در قالب نيروي بسيجي به جبهه اعزام شده بود. منصوري از جهت توان نظامي و مهارت‌هاي رزمي و قدرت خوب بدني قابليت‌هاي مثال زدني داشت و به دليل داشتن اين مهارت‌ها در گروهان مسئوليت گرفت و در شرايط سخت و دشوارجنگ كمك و ياور بچه‌ها بود. من هميشه خاطرات او را در ذهن دارم و خواستم تا از ايشان كه رزمنده‌اي مخلص بود يادي كرده باشم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
افشار
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۰:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۱۱
0
0
امروز هم مشخص نکردیدزادگاه این عزیزان کجا هست؟
بار دوم هست تذکر میدم بنده به جوان!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار