کد خبر: 801311
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۶
هميشه افراد براي شكل دادن به افكار و رفتارشان همچنين چگونگي عملكردهايشان در عرصه‌هاي مختلف نياز به الگو دارند تا بر اساس آن نمونه، افكار و رفتار خود را شكل بدهند.
معصومه طاهري
 هميشه افراد براي شكل دادن به افكار و رفتارشان همچنين چگونگي عملكردهايشان در عرصه‌هاي مختلف نياز به الگو دارند تا بر اساس آن نمونه، افكار و رفتار خود را شكل بدهند. در واقع گروه مرجع و الگو در حكم معيار سنجش افراد تابع هستند. اما از كجا و چطور الگوسازي‌هاي رسانه‌اي براي افراد جامعه مطرح گرديد، گفته مي‌شود بعد از عصر روشنگري در قرن 18 غرب به نوعي شاهد مرگ ارزش‌ها و مفاهيم بود و دچار خلأ شده بود براي همين گردانندگان غربي و عمدتاً سرمايه‌داران به سراغ اسطوره‌سازي و شخصيت‌سازي برآمدند تا هم خلأ موجود را پر كنند و هم از طريق آن بتوانند به سودآوري برسند كه همين امر باعث شد تا سراغ مشاهير عصر جديد بروند و آنها را به عنوان الگو و گروه مرجع معرفي كنند. در اين ميان بازيگران و ورزشكاران كه به واسطه دنياي مدرن بهتر و بيشتر ديده مي‌شدند انتخاب گرديدند تا با آنها ارزش‌هاي عصر جديد را به جامعه انتقال بدهند و به شكلي هدايت‌گر افكار عمومي بشوند. در حقيقت اين دو طيف بهترين ابزار براي نشر فرهنگ توده‌اي در دنياي مدرن بودند. اسطوره‌هاي سينما و مشاهير المپيك كه به دليل جذابيت‌هاي بصري نزد عموم مقبوليت داشتند كم كم با همراهي رسانه‌ها مطرح شدند.
در كشورمان كه تا قبل از دوره مشروطيت علما و روحانيون گروه مرجع و الگوي تأثيرگذار بودند پس از آن به تبعيت از دنياي مدرن غربي، الگوهاي جديد معرفي شدند يعني بازيگران و خواننده‌ها به شكلي كه در تغيير سبك زندگي جامعه به خصوص نسل جوان تاثير زيادي داشتند. نوع پوشش، رفتار و گفتارشان هر روز بيشتر مورد توجه و تقليد قرار مي‌گرفت. تصاويرشان روي جلد نشريات زرد يا به قول جلال آل احمد رنگين‌نامه‌ها جلوه‌گري مي‌كرد و كم كم جامعه ايران به سمت توده‌اي شدن گام برداشت تا زمان وقوع انقلاب اسلامي و دم مسيحایي امام خميني كه ارزش‌ها تغيير كرد و با هشت سال دفاع مقدس، شخصيت‌هاي ديگري براي مردم الگو شدند اما اين سير هم ثابت نماند.
سياست سينمايي در دهه 60 و تا حدودي دهه 70 بر عدم قهرمان‌سازي از بازيگران در راستاي الگوگيري كه در دوران قبل به وجود آمده بود شكل گرفت. هرچند از يك سو آنچنان افراط در آن زمان صحيح نبود و از سويي ديگر تقريباً اين دوران قهرمان‌هاي خود را هم داشت البته نه به آن شكل كه از اين قهرمانان حاشيه‌سازي شود و به آن پر و بال بدهند. چه آنكه ديدن و ديده شدن خصوصيت رسانه است اما پس از آن بود كه در دهه 80 اين قبح شكست و مسئولان به سمت الگوسازي و قهرمان‌پروري رفتن؛ كاري كه خود بدون تبعات نيست. در اين دوران باز به مدد رسانه‌ها بازيگران و ورزشكاران (البته نه همه ورزشكاران بايد گفت فوتباليست‌ها) مطرح گرديدند به صورتي كه مدام شاهد تصاوير بزرگ‌شان روي جلد نشريات زرد بوديم و دعوت‌هاي مكرري كه از آنها در برنامه‌هاي مختلف تلويزيوني، سازماني و ارگاني از آنها شده تا از خودشان و زندگي‌شان و علايقشان تعريف كنند. اما از آنجا كه اين دو گروه به واسطه رسانه‌ها مشهور شده‌اند و آمال و آرزوي بسياري از عوام به خصوص نسل نوجوان و جوان هستند، هميشه رفتار و گفتارشان زير ذره‌بين بوده است. بنابراين بايد مراقبت بيشتري بكنند؛ چراكه هم با پول ملت و رسانه‌ها بزرگ و معروف شده و هم از نگاه و توجه مردم به شهرت رسيده‌اند. با اين وجود متأسفانه بيشتر در مسير فرهنگ و ترويج سبك زندگي غربي حركت مي‌كنند تا در راستاي نشر ارزش‌ها و هنجارهاي عرفي و ديني كه همين باعث انتقاد و اعتراض بسياري شده است. يك بار در پارتي‌هاي مختلط شبانه اسم و عكس برخي از آنها منتشر مي‌شود و بار ديگر با پوشش و آرايش‌هاي زننده و شكستن خط قرمزها خودي نشان مي‌دهند و به دليل اينكه فربه و بزرگ شده‌اند خود را مصون از اعتراض و نقد مي‌دانند و گاهي هم حتي با مظلوم‌نمايي به واسطه قدرت و شهرتي كه دارند حمايت مي‌شوند!
همانطور كه گفتيم، مشخصه رسانه ديده شدن است به خصوص سينما و تلويزيون اما اين ديده شدن در ابتداي امر بايد مديريت شود. آنچه مي‌بينيم عمدتاً فيلم‌هاي بي‌رمق و ناتوان در بيان قصه‌ها هستند و بازيگراني كه به مدد رسانه‌هاي مكتوب و مجازي به دليل ظاهر يا بازي در موارد خاص پررنگ مي‌شوند. در اينجا چند موضوع اهميت دارد؛ اول اينكه به دليل بي‌محتوا بودن داستا‌ن‌ها كه اغلب نيز تخيلي هستند و حتي در عرصه جهاني هم حرفي براي گفتن ندارند. اين بازيگر است  كه مطرح مي‌شود چون او را مي‌بينند و البته همان طور كه گفتيم در اين ميان نقش قهرمان‌سازي رسانه‌هاي زرد كه بيشتر براي ديده شدن آن فيلم‌ها به حركت درمي‌آيند غيرقابل كتمان است.
 اما اگر داستان يا بازيگري كه فرد به جاي او نشسته غني باشد، اين الگو‌سازي و قهرمان‌سازي به سمت شخصيت داستان مي‌رود. نمونه‌هاي فراواني از اين نوع را مي‌توان نام برد كه بازيگر به خاطر نوع داستان يا محتوا به شخصيتي قابل تقدير تبديل شده است و الگو‌سازي مثبت را جريان مي‌دهد. براي مثال سريال «شوق پرواز» با بازي شهاب حسيني هرچند حسيني به خوبي بازي كرد اما شخصيت واقعي و اسطوره‌اي شهيد بابايي بازي او را تحت‌الشعاع قرار داد يا سريال «دكتر قريب» با بازي برادران هاشمي يا سريال «شهريار» يا سريال «امام علي » كه داريوش ارجمند را به عنوان بازيگر در سيطره كاراكتري همچون مالك اشتر قرار داد.
 پس بايد گفت يكي از نكات مهم در بحث مديريت ظرفيت الگو‌سازي بازيگران، محتوا و پرداختن به اسطوره‌هاي واقعي كشور است نه تخيلي. كاراكترهايي كه هرچند ملي هستند، اما بيشتر از ابر قهرمانان هاليوود مي‌توانند در دنيايي كه بر اساس فطرت بشري ساخته شده است حرف براي گفتن داشته باشند. از سوي ديگر ساختار مديريتي پنهان در اهالي سينما و تلويزيون بسيار اهميت دارد و به جاي توجه به مظلوم‌نمايي‌هاي غير‌واقعي برخي بازيگران هنجارشكن مديريت اصولي داشته باشند زيرا چه بخواهيم و چه نخواهيم شهرت مسئوليت مي‌آورد. بنابراين بايد در قبال مسئوليت بازيگران بايد خود را مسئول بدانند، بايد آنها را كه خواه‌ناخواه به اسوه و الگوي جوانان تبديل شده‌اند از نظر محتوايي غني كنند. آنچه مشخص است سو‌ءمديريت سبب مي‌شود تا گاه محافل هنري يا دوستانه شبه‌روشنفكري كه خواه ناخواه متأثر از فضاي غرب و هاليوود نيز است بر شخصيت، افكار و انديشه‌هاي قهرمان رسانه‌اي كه خواسته يا ناخواسته به جامعه معرفي شده سايه بيندازد. مديريت اين فضا كاري هوشمندانه است كه از دست آيين‌نامه‌ها و قوانين داخلي برنمي‌آيد، هرچند نبايد منكر برد قوانين ظاهري شد اما نياز به تعمق و تدبر بيشتر و دقيق‌تري دارد.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۰:۵۷ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۱
0
0
عالی بود
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار