اگر يونان باستان را خاستگاه و مبدأ همه تحولات فكري و فلسفي غرب بدانيم ميتوان تمام آموزههاي بشر غربي - و نيز در قرون اخير انسان شرقي - در حوزههاي فرهنگي، سياسي، نظامي، اجتماعي و هنري را وامدار اين تفكر، فلاسفه و بزرگان تعقلگراي آن دانست.
شايد برمبناي گزاره بالا مهمترين شأني كه امروزه ميتوان براي غرب متصور بود دميدن بر شيپور پرسر و صدا و جاذبهبرانگيز دموكراسي است.
اينكه بر مبناي همان آموزههاي غربي روشي شكل بگيرد به نام حاكميت مردم بر مردم، امروزه در اكثر قريب به اتفاق جوامع جهاني مبناي تحولات بزرگ سياسي و روي كارآمدن حزبي پس از حزب ديگر است. از سويي ديگر با توجه به مبناي غيرالهي و غيروحياني مباني تفلسف يونان باستان كه به صراحت اعتقاد به خدايان به جاي خداي واحد دارد بشر غربي را ناگزير كرده كه براي نيل به اهداف مادي و دنيوي خود دست به هركار غير اخلاقي و شنيعي براي رسيدن به قدرت بزند.
شايد در نظر نخست سطور بالا براي يك مقاله آكادميك رشته جامعهشناسي يا علوم سياسي مرتبط به نظر بيايد اما مقدمهاي كاملاً مرتبط با يك تئاتر فاخر از منظر نگارنده است كه در برهوت آثارخوب اين روزهاي تئاتر كشور غنيمتي است ارزشمند!
نگاهي به فرم و محتواي اثر دپوتات
اين روزها و در يكي از سالنهاي كلان شهرمان تهران اثري روي صحنه است كه بهرغم ارضاي نسبي ذائقه تماشاگران توانسته است با تكيه برعنصر تفكر و اشتغال قوه تعقل مخاطب موفقيت مطلوبي را كسب نمايد.
نمايش دپوتات آخرين اثر اتابك نادري كارگردان نويسنده و بازيگر نام آشناي حوزه سينما، تلويزيون و تئاتركشور توانسته است با بهرهگيري درست از بازيگران چهره و خلق درامي جذاب، كمدي مفرح و دلنشيني را همراه با گزندهايي پرنيش و كنايه در قالب طنز فاخر براي مخاطب به ارمغان بياورد.
قصه نمايش، داستان يك نماينده مجلس يونان است كه حواشي بسياري براي وي دراين راه رخ ميدهد و از كشيش دروغين و مردم كوچه و بازار و اصحاب رسانه هم براي وي ايجاد مشكل ميكنند و صدالبته در اين راه تنها چيزي كه اهميت ندارد اخلاق و حفظ كرامت انساني است.
انتخاب متني از كشور يونان با توجه به سبقه فرهنگي و فكري ياد شده در ابتداي اين مطلب بسيار هوشمندانه صورت پذيرفته و با توجه به ابعاد فراگير و جهانشمول بودن قضيه انتخابات مجلس و كانديداتوري اشخاص از طبقات گوناگون جوامع مختلف همذات پنداري اين موضوع بسيار جالب است.
باتوجه به اينكه همواره سه عنصردين(مذهب)، جنسيت و سياست دستمايه خلق آثار كمدي و طنزدر جوامع و ملل گوناگون بوده است جالب است كه استفاده از اين سه موضوع در لايههاي پنهاني اين اثر به طرز هنرمندانه و بديعي نهفته است. كارگردان به نحوي با اين سه عنصر، هنرمندانه درتاروپود اثر بازي كرده كه علاوه بر حفظ بسياري از حريمها به خطوط قرمز نزديك شده است اما با لطافت هنرمندانهاي ضمن ارائه حرف خود به بيان مشكلات نيز پرداخته است.
براي تشريح اين مثال كارگردان به بهترين شكل يك انسان شياد و فاسد را در قامت و هيبت يك كشيش روحاني و در رداي مقدس نشان داده كه با همكاري نماينده مجلس سعي در سوءاستفاده شخصي به نام كليسا و تخريب عقايد پاك متدينين دارد. جالب اينجاست كه اين موضوع هنوز هم موضوع بحث امروز ماست و به ياد ميآوريم كه هرازگاهي خبري در رابطه سوءاستفاده مالي و حتي جنسي سردمداران قدرت و متظاهران به مذهب در هيئت كليسا در رسانهها منتشر ميشود.
نمونههاي داخلي و خارجي بسياري نيز ميتوان براي اين مصداق ذكر نمود؛ «مارمولك» ساخته كمال تبريزي با بازي هنرمندانه پرويز پرستويي و «ما فرشته نيستيم» به كارگرداني نيل جوردن و بازي استادانه شان پن و رابرت دنيرو تنها دو نمونه از اين آثار هستند كه به بررسي و هجو نقادانه اين موضوع پرداختهاند.
انتخاب بازيگر و بازي بازيگران در نهايت سلاست و رواني، طراحي صحنه و لباس بسيار شكيل و كاربردي، شوخيها مناسب با روح اثر و از همه ارزشمندتر شيوه كارگرداني و تلفيق همه اين عناصر با يكديگر از «دپوتات» اثري جذاب و تماشايي ساخته است.
در دموكراسي غربي هدف وسيله را توجيه ميكند اما...!
عنصر ديگري كه در اين اثر نهفته است استفاده ابزاري از رذايل اخلاقي براي نيل به مقصود است. كارگردان در اين اثر به هنرمندانهترين شكل ممكن استفاده رسانهها، سياستمداران و متظاهران ديني از صفات رذيله اخلاقي نظير حب جاه و مقام، دروغ، شهوتراني و خيانت به پيمان زناشويي را درمعرض ديد عموم ميگذارد. صفاتي كه همچون مورد مصداق بالا متأسفانه شايع و ساري است.
صحنه اصالت بخشيدن به يك فرد دروغگو براي تصدي پست مدير دفتري يك نماينده مجلس و جذابيت كاذب نهفته در اين كاراكتر كه با بازي خوب پندار اكبري همراه است تنها نمونهاي از اين به نمايش درآوردن مزبله پيشينه تاريخي فلسفي غرب است.
با نقبي به گذشته و بازخواني مهمترين اتفاقات پيراموني خودمان ميتوانيم بيش از دهها نمونه استفاده – يا سوءاستفاده؟ - سياستمداران مطرح جهاني از صفات نكوهيده و مذموم را به خاطر بياوريم.
اصحاب رسانه يا به عبارت ديگر پاپاراتزيهاي به تصوير درآمده دراين نمايش چنان در بطن زندگي خصوصي اشخاص مهم و ذي نفوذ جهاني راه يافتهاند كه تنها يك مورد آن ويكي ليكس و اسناد محرمانه و فوق سري در دست اوست كه به طرفهالعيني و با ارائه يك سند و به راحتي آب خوردن فردي را از سرير قدرت به فرش ذلت راهنما ميشوند!
بحران اخلاق
به نظر نگارنده پيام اصلي اين نمايش «بحران اخلاق بود» و بس. هشداري نهيبگونه كه تندي و تلخي آن اگرچه از وراي طنزفاخر اين نمايش متجلي بود اما پيامي بود براي ساكنان خانه كه اگر در آن كس است يك حرف بس است...
اخلاق در كشيش دروغين، نماينده سياس، همسر نماينده عياش و ديگر عناصر پيكره اين نمايش كجاست؟
و مگر نه اين است كه بار انتقال معاني و مفاهيم سخت و مشكل را بر عهده طنز و به دستان هنرمند طنازان گذاشتهاند؟
به راستي اين اثر فارغ از كمديهايي كه به زور رقص و آواز و ايجاد شو و با تهييج احساسات تماشاگر و به نام هنر فاخر تئاتر و به نام با مسماي تئاتر آزاد- چون واقعاً از هر قيد و بندي آزادند! – تنها به بيان تلخ مشكلي جهانشمول به نام فقدان اخلاق درجامعه معاصر جهاني ميپردازد و اميد است كه با حمايت نهادهاي مسئول از اين قبيل آثار در جاي جاي ميهن پهناور اسلاميمان داشته باشيم تا مردم با اصليترين عنصر هنر نمايش يعني تفكر بيشتر و بهتر آشنا گردند.