کد خبر: 732378
تاریخ انتشار: ۲۰ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۰
اولاد آدم
اولاد آدم مي‌ترسد دودي بشويد والا برايتان از اقتصاد قهوه‌خانه‌اي مي‌گفت كه همه جا را برداشته. البته زغال خوب هم در اين نوع اقتصاد بي‌تأثير نيست! يعني اين زندگي زغالي هم ديگر نوبر است. گزارش مي‌كنند كه با يك حساب سر‌انگشتي بر اساس آماري كه خود صاحبان قهوه‌خانه‌ها ارائه مي‌دهند، حداقل ۲۰۰ تن زغال در يك روز فقط در قهوه‌خانه‌هاي تهران دود مي‌شود. در استان تهران بايد ضربدر 10 بكنيد لابد و در ايران ضربدر 100، آن هم حداقلش!
حالا بماند كه بيش از ۱۰ نوع زغال در قهوه‌خانه‌ها استفاده مي‌شود، بماند كه بهترين زغال، زغال ليمو است كه از همه گران‌تر است. بماند كه بدترين زغال بازار هم مانند هر جنس بنجل ديگر، زغال چيني است، اين زغال از همه ارزان‌تر است، كيفيت ندارد و سر‌درد مي‌آورد، اما همه از آن استفاده مي‌كنند، چون اقتصادي‌تر است و تازه مشتري چه كار دارد به زغال؟ بماند كه تحريم‌ها رفته است و روسياهي به زغال چيني مانده است و نمي‌رود. نگوييد كه اين زغال چيست كه ديگر از چين وارد مي‌كنند؟ همان دسته‌بيل‌هايي كه از چين وارد كرده‌ايم و مانده‌ايم چه بكنيم را اگر مي‌سوزانديم تا 10 سال ديگر زغال مي‌داشتيم، حالا بماند وضع چوب‌بستني‌ها!
بنابراين نگوييد كه با اين وضع، اقتصاد قلياني وجود ندارد! آخر مي‌گويند كاسب‌ها و دانشجويان بيشترين مشتري‌هاي قهوه‌خانه‌ها را تشكيل مي‌دهند. كاسب‌ها ممكن است تا چند ساعتي هم در آنجا بمانند، ديزي هم بزنند و چرتكي حتي! شايد بحث سياسي هم بكنند. اما دانشجوها زود قليان را مي‌كشند و مي‌روند. آنها را چه به بحث و حرف؟ دودشان را كه زدند، تا روز بعد توپ توپند!
بماند كه مي‌گويند كشف كرده‌اند كه قهوه‌خانه، خانه دوم ايراني‌هاست! شايد براي همين است كه يك قهوه‌خانه در فرحزاد ماهي 50 ميليون اجاره‌اش است! بماند كه اين روزها در همه جا بساط دود‌ودممان مهياست! و بي‌حياست! و كسي به فكر اين آتش كه بر جانمان افتاده نيست! يا هست ؟ يا هر چه...
از اولاد آدم مي‌شنويد شما هم بايد برويد قاطي اقتصادبازهاي قلياني! اول زغال را بايد همينطور دور سرتان بگردانيد تا آتشي شود و خودتان سرگيجه بگيريد. بعد هم بگذاريد روي تنباكو تا دود بشود و برود هوا، همين. زندگي با زغال چيني مي‌چسبد. اين هم بشود شعار تبليغاتي‌مان! اين تازه آمار و ارقام تهران است. فكرش را بكنيد با اين روزي صدها تن زغال چيني كه دود مي‌كنيم چه مي‌توانستيم كه نكنيم؟ اصلاً اين همه تناژ زغال چيني را با چه مي‌آورند و در بازار پخش مي‌كنند؟ روزي چند كشتي زغال به قهوه خانه‌هايمان مي‌رسانند؟ آيا غير قهوه‌خانه، زغال‌هاي مصرف شخصي را هم بايد حساب كنيم؟
اقتصاد زغالي به ما مي‌گويد كه خيلي چيزهاي ناچيز از خيلي از چيزهايي كه به چشم مي‌آيند، دودشان بيشتر است! شايد دودشان از واردات خودرو بيشتر باشد! شايد دودشان از دكل دزدي بيشتر باشد! شايد دودشان از قحطي آب و گراني برق بيشتر باشد! شايد....
اولاد آدم معتقد است كه اقتصاد زغالي، محصول مديريت زغالي است و مديريت زغالي محصول سرگيجه اقتصادي است و سر‌گيجه اقتصادي محصول سياهكاري و زغال‌فروشي است! شما فكرش را بكنيد كه از همين واردات زغال چه سود هنگفتي به جيب زغال‌فروشان اقتصادي مي‌رود، حالا بنشينيد و الباقي‌اش را حساب كنيد! اصلاً شايد تدبيري‌ها، دلشان به حال زغال‌فروش‌ها بسوزد و نه تعرفه گمركي برايشان وضع كنند و نه ارزش افزوده و نه ماليات و نه هيچ چيز ديگري. همذات‌پنداري زغالي بايد مزايايي داشته باشد، آن هم وقتي قهوه‌خانه، خانه دوم ايراني‌ها شده است!
اصلاً دوباره قهوه‌خانه قنبر بيفتد روي بورس، مگر چه مي‌شود؟ نگوييد نمي‌دانيد حكايت قهوه‌خانه قنبر چيست‌؟ قهوه‌خانه قنبر از قهوه‌خانه‌هاي معتبر و معروف در تهران قديم بوده كه در خيابان ناصريه قرار داشته. ظاهراً صاحب اين قهوه‌خانه فردي به نام قنبر بوده. از جمله شاخص‌ترين ويژگي‌هاي قهوه‌خانه قنبر اين بود كه در آن روزنامه خواندن را منع مي‌كردند. از برنامه‌هاي رايج در اين قهوه‌خانه، اجراي تياتر توسط پهلوان كچل و گل بدن خانوم بوده، افزون بر اين، لوطي عظيم و لوطي غلامحسين نيز كه هر دو از لوطي‌ها و كشتي گيران معروف تهران بودند، بسياري از اوقات در محوطه پشت قهوه‌خانه قنبر معركه مي‌گرفتند و بدين‌وسيله مردم را شاد و سرگرم مي‌كردند.
لابد زغال‌هاي اقتصاد زغالي با همين شادي‌هاي زودگذر مردم مشتعل مي‌شود. ما كه بخيل نيستيم....
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار