کد خبر: 676982
تاریخ انتشار: ۰۵ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۴
دلايل و آسيب‌هاي تأخير در ازدواج از نگاه دكتر رضا پورحسين، روانشناس خانواده
«بالارفتن سن ازدواج در ايران يك اتفاق است با شمار زيادي تغييرات فاجعه‌آميز و خطرناك كه به سرعت از بين خانواده‌ها به بستر جامعه راه پيدا مي‌كند.

«بالارفتن سن ازدواج در ايران يك اتفاق است با شمار زيادي تغييرات فاجعه‌آميز و خطرناك كه به سرعت از بين خانواده‌ها به بستر جامعه راه پيدا مي‌كند. دير ازدواج كردن تشكيل خانواده‌ را به تأخير مي‌اندازد و همين تأخير باعث ديرفرزند‌دار شدن، بالارفتن توقعات و در اغلب موارد به طلاق‌هاي زودهنگام يا طلاق‌هاي سرد منجر مي‌شود. دير ازدواج كردن عادت بدي است كه متأسفانه به هزار و يك دليل منطقي در بين جوانان رايج شده است و بايد هرچه زودتر فكري براي آن كرد. تأخير بيش از حد، ازدواج را مثل ميوه‌اي مي‌كند كه كپك‌زده و ديگر آن خاصيت لازم را ندارد!»

دكتررضا پورحسين، روانشناس خانواده با بيان اين مطلب هشدار مي‌دهد نگراني در مورد دلايل تأخير ازدواج جوانان بسيار جدي است اما متأسفانه خانواده‌ها، جامعه و دولت در مقابل نگراني‌هاي طبيعي و دلايل منطقي جوانان در اين مورد تلاش نمي‌كنند. آنچه در ادامه مي‌خوانيد بخشي از نظرات اين كارشناس در مورد علل بالارفتن سن ازدواج در بين جوانان است.

اولين و مهم‌ترين عامل، تربيت غلط فرزندان به ويژه پسران در خانواده‌ است. وقتي ما در خانواده‌ها نمي‌توانيم پسري تربيت كنيم كه نسبت به انجام وظايف شخصي‌اش‌ در هر سني متعهد باشد نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم كه اين پسر در زمان بلوغ فيزيكي از بلوغ فكري مناسب در قبال همسر و از بلوغ اقتصادي كافي در مورد كار و درآمدزايي برخوردار باشد. تبعات تربيت غلط در بين دختران هم رايج است.

در جامعه سنتي ايران مادر وظيفه داشت در سن نوجواني مراحل خانه‌داري و همسرداري را به شكل كاملاً مستقيم و سازنده به دختر آموزش دهد. دختران تا همين چندسال قبل به شكل مستقيم حتي مهارت‌هاي صحبت كردن با همسر، خانواده و حل مشكلات زندگي مشترك را ياد مي‌گرفتند اما امروز وقتي مي‌بينيم كه يك دختر بيست و چند ساله تمام فكر و ذهنش اين است كه طراحي ناخن يا لباس ميهماني آخر هفته‌اش چطور باشد نمي‌تواند مهارت‌هاي زندگي مشترك و ارتباط با همسرش را يادبگيرد چه برسد به حل مشكلات.

من معتقدم يك تغيير رفتار تربيتي ديگر به بالارفتن سن ازدواج در بين دختران دامن زد و آن هم افزايش تحصيلات دانشگاهي و به دنبال آن بالارفتن استقلال اقتصادي زنان بود. متأسفانه هر رفتار و هر وسيله‌اي در كشور ما بدون فرهنگسازي اجرا مي‌شود. زنان و دختران امروز جامعه ايران حق دارند كه توقع داشته باشند در قبال هفت سال تحصيلات دانشگاهي تخصصي در جايي مشغول به كار شوند و از تخصص‌شان استفاده كنند. آنها حق دارند در قبال كاري كه انجام مي‌دهند حقوق بگيرند و رفاه اقتصادي داشته باشند، اما نبايد اين ذهنيت را داشته باشند كه ازدواج كردن صرفا براي رفع نيازهاي اقتصادي زيرسايه يك مرد است. طبيعي است وقتي ذهنيت دختر از ازدواج كردن رفع نيازهايي باشد كه خودش توان حل آنها را دارد وقتي از او مي‌پرسيم «اين همه خواستگار خوب پس چرا ازدواج نمي‌كني؟» در جواب‌مان بگويد:«وقتي شغل خوب با درآمد بالا دارم. خانم خودم هستم و آقاي خودم، ديگر چه نيازي به ازدواج كردن است».

نكته مهم ديگري كه معمولاً كمتر به آن پرداخته مي‌شود يكي از تبعات خطرناك بالارفتن سن ازدواج است. وقتي دختر و پسر جواني تصميم مي‌گيرند دير ازدواج كنند و از طرفي قدرت كنترل نيازهاي غريزي‌شان را ندارند با هم ارتباطي خارج از عرف و چارچوب تشكيل خانواده مي‌گيرند كه به آن دوستي مي‌گوييم. دوستي‌ها اغلب عمر زيادي نمي‌كنند و بعد از يكي، ‌دوسال از هم پاشيده مي‌شوند و هر يك از طرفين دوستي به سراغ يك رابطه ديگر مي‌رود. دوستي بعدي هم بعد از چندسال به جدايي ختم مي‌شود، ادامه اين روند باعث مي‌شود تنوع‌طلبي در بين جوانان شايع شود.

دختر و پسري كه روابط متعدد دوستي با مدت كوتاه را تجربه كرده است كمتر مي‌تواند بپذيرد كه يك عمر، با يك فرد زندگي كند پس به همين راحتي مي‌توان قطعي گفت كه تنوع‌طلبي يكي از مهم‌ترين دلايل بالارفتن سن ازدواج در بين جوانان است. طلاق‌هاي زودهنگام (در چند سال ابتداي زندگي مشترك و حتي زندگي‌هايي با عمر زياد) و روابط سرد در بين زوج‌ها باعث مي‌شود بقيه جوان‌ها با ذهنيت غلطي كه نسبت به ازدواج پيدا مي‌كنند از ازدواج دوري كنند. وقتي مي‌بينند كه صميمي‌ترين دوست‌شان كه بعد از چندسال دوستي و علاقه ازدواج كرده بود تصميم به جدايي از همسرش گرفته و درگيرودار دادگاه رفتن، حرف و حديث شنيدن، پرداخت جرايم، مهريه و نفقه با مشكلات زيادي مواجه شده است آنها هم از ازدواج مي‌ترسند.

صادقانه بايد بگويم كه اين روزها ترس از طلاق و شكست در زندگي آينده يكي از مهم‌ترين دلايل دوري كردن جوانان از ازدواج است.

ناگفته نماند در روند اشتغال بيشتر زنان رفته‌رفته بعضي از خانواده‌ها مسير تعادل در اختيارات و اداره كردن خانه را كنار گذاشتند و در مقابل، زن سالاري را در پيش گرفتند. در طرف مقابل هم بودند خانواده‌هايي كه مردها براي ابراز وجود بيشتر حد تعادل را به نفع مردسالاري ناديده گرفتند. در نظر بگيريد مراوده و رفت‌و‌آمد با چنين خانواده‌هايي ممكن است ترس از زندگي مشترك را در دل هر جواني بيندازد.

در بين همه عواملي كه باعث بالارفتن ازدواج مي‌شود نبايد تأثير مشكلاتي مثل مسكن، تهيه وسايل زندگي، اقتصادي، مهريه سنگين، فقر خانوادگي، بيكاري و رفاه‌زدگي را ناديده گرفت. جواني كه مي‌داند در اولين قدم بايد زير بار مسئوليت مهريه‌ سنگين، تعهدات هزينه‌اي بالا، مشكلات كار و عدم تناسب ميان دخل و خرج خانواده برود طبيعي است كه نگران باشد. اگر تا پيش از اين پدر و مادرها هم جزو نيروهاي محرك جوان براي ازدواج و تشكيل زندگي مشترك بودند با افزايش هزينه‌هاي زندگي و فقر مالي خانواده‌ها ديگر بزرگترها هم از ازدواج و تعهدات مالي خانواده‌هاي جديد هراس دارند.

نقش تأثيرگذار رسانه‌ها به ويژه رسانه‌هاي تصويري را نبايد فراموش كرد. وقتي از بين تمام برنامه‌هاي تلويزيوني و ماهواره‌اي شخصيت‌هاي مهم فيلم‌هاي محبوب يا مجرد هستند يا جدا شده، وقتي بيشترين داستان فيلم‌هاي غربي و ماهواره‌ها خانواده‌هاي ازهم پاشيده، زنان و مردان خيانتكار و بچه‌هاي بي‌سرپرست است ترس از ازدواج در بين جوان‌هايي كه به فيلم‌هاي غربي علاقه‌مند هستند دور از انتظار نيست.

وقتي جوان امروز به عنوان مخاطب اصلي فيلم‌هاي پرفروش هاليوودي مي‌بيند شخصيت اول يا موفق فيلم كسي است كه مجردي زندگي مي‌كند و در مقابل مردي كه پايبند به فرزندانش است يا زني كه در چارچوب خانه محدود شده است لذتي از زندگي‌شان نمي‌برند رفته‌رفته اين ذهنيت را پيدا مي‌كند كه «با ازدواج كردن مسير آزادي، پيشرفت و خوشبختي زندگي‌ام بسته مي‌شود».

بسياري از فيلم‌ها و برنامه‌هاي هاليوودي به شكل غيرمستقيم ارزش‌هاي جوامع سنتي به ويژه كشورهاي اسلامي را هدف گرفته‌اند. كشورهاي آسيايي سنتي مثل چين و ژاپن براساس سنت كشورشان به تشكيل زندگي مشترك اهميت مي‌دهند. در كنار آنها مردم كشورهاي اسلامي مثل ايران، عربستان و مالزي هم براي پايبند بودن به آموزه‌هاي ديني‌شان نسل جديدشان را مقيد به ازدواج، حفظ زندگي مشترك و ازدياد نسل تربيت مي‌كنند. دقيقاً به همين دليل است كه يكي از اهداف برنامه‌سازي غرب تزلزل ارزش‌هاي سنتي و مهاجرت فرهنگي است.

فراموش نكنيد در جامعه‌اي كه نرخ طلاق هر روز بيشتر از ديروز است نمي‌توانيم انتظار داشته باشيم بچه‌هاي طلاق، بچه‌هايي كه جدايي والدين و زندگي كردن با يك سرپرست را تجربه كرده‌اند به محض رسيدن به بلوغ با وجود دارا بودن شرايط مطلوب اجتماعي و اقتصادي ازدواج كنند. شكست والدين در زندگي مشترك، جدايي‌ها و درگيري‌هاي مداوم باعث از بين رفتن ميل ازدواج در فرزندان مي‌شود.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر