ابوي ميگويد: برو خدا را شكر كن كه در كازرون نيستيم. باز هم صد رحمت به پايتخت!
ميگويم: اين روزها جادهها شلوغ است. براي رفتن به كازرون هم بايد رفت تو صف! حالا چه خبر است آنجا كه من خبر ندارم. جنگ است نكند؟
ميگويد: ايرنا نوشته پديده خريد و فروش زمين براي قبر در قبرستانهاي شهر كازرون داغ شده كه نگو. داد همه را در آورده است. ميليونها بايد پول بدهي. خدا شانس بدهد!
ميگويم: شما بفرماييد اين روزها مگر چيز ارزاني هم داريم؟ مگر همين ديروز نگفتم كه بانك مركزي متوسط قيمت خردهفروشي برخي از مواد خوراكي در تهران در هفته منتهي به ۱۴ شهريور ۹۳ را اعلام كرده و گفته لبنيات با افزايش ۲۱ درصدي مواجه بوده. . . .
ميگويد: تو چرا اينقدر سياهنمايي ميكني؟ خجالت بكش با آن بانك مركزيات! چقدر فيلم بازي ميكني؟ هان؟
ميگويم: اولاً رئيس سازمان سينمايي گفته كه فقر و مشكلات اقتصادي در همه جاي دنيا وجود دارد و نشان دادن آن به معني سياهنمايي نيست. دوماً من ناقل خبر بانك مركزي بودم فقط. راست و دروغش پاي خودشان!
ميگويد: برو خودت را سياه كن. اينجا كه سينما نيست! بانك مركزي عين روز دروغ ميگويد. بعد از چاپ ستونت، محمدرضا اسماعيلي مديرعامل اتحاديه فرآوردههاي لبني در گفتوگو با خبرنگار اقتصادي ايرنا با تأكيد براينكه واحدهاي لبني گرانفروش بايد معرفي شوند، گفته بعد از ماه مبارك رمضان هيچ افزايش مجددي در نرخ فرآوردههاي لبني نداشتهايم!
ميگويم:اي واي بر من. خب نگفته كه كدام تدبير ويژه است كه موجب شده از مصرفكننده حمايت كنند و ديگر گران نكنند مثلاً!؟ اين تدبير را در مورد قبر و ديگر مايحتاج روزانه هم اعمال كنيم. اصلاً كپي كنيم و بدهيم دست به دست بچرخد. حتي به زور هم كه شده وارد بسته خروج از ركود كنيم. ما ميتوانيم. لابد. من و تو.
ميگويد: تو، نه و شما! علاوه بر اشاعه دروغ، تبليغ ماهواره هم كه ميكني؟
ميگويم: هر چه «شما» بگوييد. بگوييد آن نسخه شفا دهنده لبنياتي را. بگوييد لطفاً.
ميگويد: جناب رئيس گفته از آنجا كه به لحاظ افزايش مستمر قيمت فرآوردههاي لبني به خصوص شير، سرانه مصرف آن در كشور حدود 40 درصد كاهش يافته صنايع به دنبال افزايش مجدد نرخ فرآوردههاي لبني نيستند.
ميگويم: بميرم از اين درايت. اميد در اين بيانات شيرين ضد تورمي رئيس اتحاديه موج ميزند. مردم 40 درصد مصرفشان كم شده و ديگر جا ندارد كه گران كنند، آن وقت منت سرمان ميگذارند كه گرانتر نميكنيم؟ كازرون كجاست؟
ميگويد: تو كاسب نميشوي. تو بمير حالا نميخواهد برويم در كازرون بميري.
ميگويم: از شرمندگي ميخواستم بميرم و نه از روي كسادي كاسبي. از اينكه به دروغ نوشتم 21 درصد لبنيات گران شده. از اينكه به حرف بانك مركزي گوش دادم.اي كاش كر ميشدم و نميشنيدم، يا كور و نميديدم، يا دستم مي شكست و نمينوشتم، يا. . .
ميگويد: ساكت! ننه من غريبم بازيات براي چيست؟ برو جلو هر مغازهاي و ببين كه 21 درصد هم شوخي است. آپولو سوار كردند قيمتها را. نفس آدم ميگيرد. باز خدا را شكر كه تورم مهار شد و رشد اقتصادي شكوفا شد و ما بشارتها شنيديم و الا. . .
ميگويم: بالاخره حرف رئيس اتحاديه درست است يا حرف بانك مركزي يا حرف مغازهدار؟
ميگويد: حرف و آمار و ارقام را كه در دولت پيش هم ميدادند كه كارمان به اينجا كشيد. كافي است هر آدمي براي خريد گوجه، نه ببخشيد ماست برود از جلو خانه خودش خريد كند تا بفهمد چه به چه است. تو هم برو دنبال يك سوژه ديگر. از قبر، خانه تو آباد نميشود. فهميدي؟
ميگويم: بله. فرموديد ماست بخرم ديگر؟
ميگويد: بله، از ماست كه بر ماست!