مسعود محمودیان | این سیاست دولتمردان امریکایی که به نوعی فرار به جلو تلقی میشد، عمدتاً از شرق دور آغاز و تا غرب آسیا ادامه مییافت. اما به نظر میرسد که دیگر دوران این سیاست مزورانه به پایان راه خود رسیده باشد. اخبار و اطلاعاتی که از ینگه دنیا به دیگر نقاط عالم ارسال میشود، پوشالی بودن این داعیهداری رعایت حقوق بشر را بیشتر به مردم جهان شناساند. قربانی کردن حقوق بشر در امریکا به قدری عمیق و گسترده است که هیچ وجدان لاقیدی هم نمیتواند از کنار آن به راحتی بگذرد. دامنه بیعدالتیها و تبعیضها در امریکا کار را به جایی رسانده که هر دم امکان انفجار امریکا از درون دور از ذهن نیست. برای اثبات این فرضیه میتوان به چندین مورد از هزاران موردی اشاره کرد که همواره از سوی دولتمردان امریکایی در جامعه امریکا از سویی و جامعه جهانی از سوی دیگر در حال اعمال است.نقض گسترده حقوق بشر از سوی حکومت امریکا هیچ محدودیتی ندارد، تا جایی که از شهروندان امریکا تا شهروندان دیگر نقاط عالم را دربرمیگیرد. برای مثال اگر بتوان سیاهپوستان امریکایی را جزو شهروندان امریکا به حساب آورد، که همین امر هم جای بحث فراوانی دارد، باید گفت این قشر به قدری مورد تضییع حقوق قرار گرفتهاند که نامیدن سیاهان در امریکا به عنوان شهروندان درجه دوم و یا سوم مشکل نیست و سیاه بودن باراک اوباما هم نمیتواند دره عمیق تبعیض را بپوشاند. به طور نمونه متوسط درآمد سفیدپوستان در امریکا 88 هزار دلار در سال است که در مقایسه با سیاهپوستان 15 هزار برابر بیشتر است. این موضوع خود از فرصتهای ناکافی شغلی برای سیاهپوستان امریکا نسبت به سفیدپوستان حکایت میکند. در همین رابطه دسترسی نداشتن سیاهان به تجهیزات پزشکی و بهداشتی و نیز مدارس کم تجهیزات از دیگر نمونههای اثبات شهروندی درجه چندم سیاهان نسبت به سفیدپوستان است. این امر باعث شده تا میزان مرگ و میر مادران و کودکان سیاهپوست نسبت به سفیدپوستان رشد فزایندهای پیدا کند.در زمینههای آموزشی و علمآموزی هم تفکیک نژادی گسترده در امریکا وجود دارد. یک سوم از دانشآموزان سیاهپوست در مدارسی تحصیل میکنند که بیش از 90 درصد از دانشآموزان را سیاهپوستان تشکیل میدهند. این محرومیتهای ایجاد شده از سوی دولتمردان امریکایی برای سیاهپوستان امریکا این ذهنیت را در سفید پوستان به وجود آورده که سیاهان شهروندان وارداتی درجه دوم هستند و از این رو باید مورد سختگیری قرار گیرند. این مورد باعث شده تا بیش از نیمی از 7489 مورد جنایات رخ داده در امریکا علیه سیاهپوستان صورت گیرد. البته این میزان از توحش سفید پوستان علیه سیاهپوستان تنها مربوط به سال 2004 میلادی است. آمار سالهای قبل هم همین را نشان میدهد و ثابت میکند سال 2004 یک استثنا نیست به گونهای که در سال 2003 میلادی 2548 مورد یعنی بالغ بر 4/51 درصد از کل جنایات علیه سیاهپوستان به وقوع پیوسته است. این انزجار ایجاد شده سفیدان نسبت به سیاهان «کارد» را به استخوان سیاهان رسانده، ایشان را مجبور به دفاع از خویشتن ساخته است. دفاعی که به اعدام بیشتر سیاهان انجامیده است. چنانکه هم اکنون بیش از 82 درصد از اعدامیان به جرم قتل سفیدپوستان، سیاهپوست هستند. از دیگر موارد نقض حقوق بشر علنی برای شهروندان امریکایی میتوان به زنان اعم از سیاهپوست و سفیدپوست بودن آنها اشاره کرد. زنان نیز در جامعه امریکا به نوعی جزء شهروندان درجه دوم محسوب میشوند.تبعیض جنسیتی آمار تجاوزات و سوءاستفادههای جسمی و جنسی از زنان که در کار به اصطلاح صنعت «سکس» به کار گرفته شدهاند تکاندهنده است. طبق آمار اعلامی فقط در سال 4- 2003 بیش از 94 هزار زن مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. زنانی که بیش از 15 درصد از پرسنل ارتش امریکا را تشکیل میدهند جزو محکومترین اقشار به لحاظ انسانی و اجتماعی میباشند. محکومیت به تجاوز از سوی فرماندهان و مافوقان خویش که هر روزه موارد مربوط به آن نیز بیشتر و بیشتر میشود. آمارهای رسمی دولتی امریکا نشان میدهد که از هر سه زن در ارتش امریکا یکی مورد تجاوز به عنف از سوی دیگر پرسنل مذکر قرار میگیرد. جرائم جنسی در ارتش امریکا به امری عادی تبدیل شده است. رایج شدن این امر هم تنها بدین دلیل است که هیچ پیگرد قانونی نسبت به آن صورت نمیگیرد. براساس یک برآورد از میان 500 زن شاغل در ارتش امریکا بیش از 30 درصد مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. این در حالی است که بیش از 90 درصد این تجاوزها هم هرگز گزارش نشده است. علت آن هم تجاوز فرماندهان به زیردستان مونث خود است زیرا زنان نظامی از ترس مافوقهای خویش هیچگاه جرأت نمیکنند چنین مواردی را گزارش کنند. در موارد اعزام نظامیان به مناطق جنگی نیز احتمال تجاوز به عنف تا 4 برابر افزایش پیدا کرده است. به طور مثال موارد تجاوز به عنف در عراق و افغانستان فقط در طی یک سال گذشته26 درصد افزایش یافته است. گواینکه به نظر میرسد آمارهای واقعی خیلی بیشتر از اینهاست زیرا این آمار تنها براساس اظهارات کسانی است که به این ورطه سقوط کردهاند.امریکا در کنار سومالیاما حقوق کودکان در جامعه امریکا نیز سرنوشتی بهتر از زنان امریکایی ندارد. چنانکه فقط در طی سالهای 2004 و 2003 بیش از 400 هزار کودک مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. این آمار به قدری تکاندهنده بود که کمیته حقوق کودک سازمان ملل متحد را ناچار به واکنش کرد. این کمیته اعلام کرده است امریکا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان و توزیعکنندگان فحشای کودکان در جهان است. کودکان تنها گرفتار سودجویانی نیستند که از شهوترانی به ثروت میرسند. دستگاه قضایی امریکا به عنوان مدعی اصلی عدالت، خود از پایمال کنندگان حقوق کودکان است. «حبس ابد» برای کودکان به یک روال عادی در دستگاه قضایی امریکا بدل شده است تا جایی که کمیته رفع تبعیض سازمان ملل متحد خواستار پایان دادن به حبس ابد کودکان شده است. اگر به شرایط بسیار نامناسب نگهداری محکومان در زندانهای امریکا توجه کنیم عمق ماجرا بیشتر برای ما آشکار میشود. امریکا از جمله دو کشوری است که به کنوانسیون حقوق کودکان نپیوسته استکشور دوم سومالی است. ظاهراً همین امر موجب شده تا امریکا به خود اجازه دهد تا همه کودکان را در سرتاسر دنیا مورد هجمه خویش قرار دهد. چنانکه پس از اشغال عراق توسط امریکا در سال 2003 بیش از 900 نوجوان 13 الی 15 ساله در بازداشتگاههای مخوف امریکا از جمله ابوغریب تحت شدیدترین شکنجههای قرون وسطایی قرار گرفتند. این در حالی است که براساس اعلام به صلیب سرخ جهانی 70 الی 90 درصد از آنها پس از مدتهای طولانی تحت بازداشت بودن سرانجام بیگناه تشخیص داده شدند. از شکنجه نرم تا غرق مصنوعی شکنجه هم که جزء لاینفک زندانها و بازداشتگاههای مخوف امریکا در سرتاسر عالم است به قدری وحشیانه اعمال میشود که اغلب به مرگ فرد شکنجه شده میانجامد. به طور مثال از سال 2001 میلادی تاکنون فقط 346 نفر بر اثر دستگاههای شوکدهنده پلیس امریکا کشته شدهاند. استفاده وسیع از این وسیله وحشتناک حتی نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد را نیز به واکنش واداشته است.نیاز امریکا برای اقرارگیری از متهمان به عنوان سوخت ادامه آنچه که مبارزه با تروریسم خوانده میشود و درعین حال برای جلوگیری از به جا ماندن عوارض شکنجه مأموران سازمان CIA را وادار کرده است که از فنونی استفاده کنند که به شکنجه نزدیک و یا بهتر بگوییم از شکنجه بدتر بود. این روش که موسوم به روش بازجویی توسعه یافته میباشد به «شکنجه نرم» مشهور است. موضوعی که مایکل هایدن، مدیر سازمان اطلاعات مرکزی امریکا CIA به آن اذعان کرده است. وی در این باره از پیچیدهتر شدن تکنیکهای بازجویی سخن به میان آورد و علناً از کلینیک «غرق مصنوعی» به عنوان یکی از تکنیکهای جدید پرده برداشت. گفتنی است این روش وحشتناک اقرارگیری با دستور مستقیم جرج بوش پسر، رئیس جمهور اسبق امریکا صورت گرفته بود. وی در کتاب تازه منتشر شده خود به نام «لحظات تصمیمگیری» اذعان داشته که به درخواست سازمان سیا برای اعمال شکنجه «غرق مصنوعی» علیه زندانیان پاسخ مثبت داده است. این در حالی است که طبق ماده 7 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ کس را نمیتوان مورد شکنجه و آزار یا رفتارهای ظالمانه خلاف انسانی قرار داد. اما دولت امریکا بدون توجه به این میثاق جهانی، پس از تصرف افغانستان و عراق هزاران نفر از اتباع این کشورها را تحت شدیدترین شکنجههای ضد بشری قرار داده است. امریکا که مجمعالجزایری از زندانها را در سرتاسر دنیا ایجاد کرده بالغ بر 27000 زندانی را در بند خود دارد. از این تعداد بیش از 3260 نفر منتظر اجرای حکم اعدام هستند. البته این تعداد به غیر از زندانهای مخفی است که امریکا در جای جای کره خاکی برای مخالفان خود ایجاد کرده است. حال مشخص نیست این شکنجههای قرون وسطایی چه بلایی را بر سر محکومان این زندانها میآورد. بیثابتی اقلیتها موضوع دیگری که فرضیه شهروندی درجه اول و دومی و یا درجه چندمی در امریکا را اثبات میکنند، وضعیت اقلیتها در این کشور به اصطلاح حامی حقوق بشر است. به نظر میرسد یهودیان صهیونیست که تنها دو درصد از جامعه امریکا را تشکیل میدهند شهروندان درجه یک محسوب میشوند. این در حالی است که جامعه مسلمانان امریکا که تعداد آنها بسیار بیشتر از یهودیان است هدف انواع تبعیض قرار دارند. تبعیض علیه مسلمانان در جامعه امریکا از نابرابری شغلی تا بازداشتهای مداوم امری کاملاً معمولی است. یک چهارم از شکایتها مربوط به تبعیضهای شغلی مربوط به مسلمانان است. توهین به دین اسلام و مخالفت با پوشش زنان مسلمان در محل کار هم از جمله تبعیضهای شغلی است که علیه مسلمانان در امریکا اعمال میشود. 1522 رفتار خشونتبار و تبعیض بر ضد مسلمانان در طی سال گذشته ثبت شده است. کارگران مسلمان در امریکا فقط در طی 9 ماه نخست سال 2009 بیش از 800 مورد شکایت درباره تبعیض علیه خود در انتخاب شغل به کمیسیون فرصتهای برابر استخدامی EEOC ارائه کردهاند که این رقم نسبت به سال 2008 رشد 20 درصدی را نشان میدهد. از این رو بیش از 30 درصد از امریکاییان به تبعیض علیه مسلمانان اذعان دارند. آنچه در بالا آمد نمونههایی از هزاران مورد نقض حقوق بشر توسط امریکاست. در بسیاری از موارد سیاستهای حقوق بشری در امریکا حتی ناقض قانون اساسی خود امریکاست از این نظر باید گفت مردم امریکا قبل از هر کس قربانی رفتار ضد حقوق بشری دولتهای خود هستند. ظاهراً حقوق بشر آیینهای است که امریکا در آن تنها دیگران را میبیند.