کد خبر: 1337861
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
صادق پارسا

بعد از بحث‌ها و تبادل نظر‌های نفسگیر که انجام شد و اطمینان از اینکه روش CVD پلاستیک‌های هادی الکتریسیته می‌تواند یک اختراع تلقی شود، بلافاصله تقاضای ثبت اختراع شد. روش کار بر این است که اداره ثبت اختراع با دریافت تقاضای ثبت اختراع، اطلاعات موضوع اختراع را در اختیار عموم قرار می‌دهد. از این به بعد سیل اعتراض‌ها و حواشی آن از کشور‌های مختلف به زبان‌های گوناگون به طرف مخترع سرازیر می‌گردد. وظیفه مخترع است که با دلایل مستدل علمی معترضان را قانع کند. 
در این میان چند اعتراض از ژاپنی‌ها دریافت شد که بسیار گیج‌کننده بود. باید اعتراف کنم من آن زمان آن قدر اطلاعات وسیع علمی در فیزیک نداشتم که بتوانم برای همه این سؤالات گیج‌کننده در کوتاه‌ترین زمان ممکن پاسخی منطقی و قانع‌کننده ارسال نمایم. تقریباً اتکای من به فیزیکدان‌هایی بود که با آنها کار می‌کردم و از آنها برای جواب دادن کمک می‌گرفتم. در این مورد خاص، تنها کسی که می‌توانست به من کمک کند تا بتوانم جواب دندان‌شکنی به ژاپنی‌ها بدهم، مشهورترین پروفسور فیزیک کاربردی سوئد بود که متأسفانه او هم دقیقاً در همان زمان به مرخصی سالانه رفته‌بود. 
با کوشش فراوان تلفن محل اقامتش را پیدا کردم، اما هر چه زنگ زدم، جوابی نداد. بالاخره حوالی ساعت ۵/۱۰، ۱۱ شب او را پیدا کردم. در تابستان شمال سوئد ساعت ۱۱ شب هنوز هوا تاریک نیست! و به عبارت دیگر تازه سر شب است. با عصبانیت گفتم معلوم است کجا هستی که من سه، چهار روز است شما را پیدا نمی‌کنم؟ او هم با خونسردی خاصی جواب داد. چطور مگر؟ توی مزرعه دارم گندم درو می‌کنم. تا حالا هم روی کمباین بودم. صبح هم با تراکتور کلی زمین تسطیح کردم... 
با خودم گفتم که تنها فرد مشکل‌گشای من در صحرا گندم جمع می‌کند و من مانده‌ام که جواب سؤالات این چشم‌بادامی‌ها را چه بدهم. با لحنی طعنه‌آمیز پرسیدم که کاری مفید‌تر و بهتر از این نبود که انجام دهی؟ گفت نه! و ادامه داد که اگر این گندم‌ها را جمع نکنم، روی زمین خراب می‌شوند. الان وظیفه و مسئولیتم این است. من الان و اینجا پروفسور فیزیک کاربردی نیستم. راننده کمباین هستم، زمین صاف می‌کنم، کود می‌پاشم و گندم‌ها را درو می‌کنم. بعد‌ها که دلیل کار کردن در مزرعه را از او پرسیدم جواب داد که ۱۱ ماه سخت گرفتار فکر کردن به تئوری‌ها و مسائل لاینحل فیزیک هستم و برای رهایی از آن همه مشغله فکری گذشته، احتیاج دارم یک ماه به فیزیک فکر نکنم. باید کاری غیر‌فکری انجام دهم که از آن درگیری ذهنی بیرون بیایم و ریلکس شوم. به یاد راهنمایی‌ها و اقدام استاد سوئدی‌ام در چندین سال قبل افتادم. بارها و خصوصاً مواقعی که فشار‌های کاری و روحی کلافه‌ام کرده‌بود، به من توصیه می‌شد که ریلکس کنم و من هنوز به درستی مفهوم واقعی این لغت را درک نکرده‌بودم. 
یک شب با مشاور حقوقی‌ام، برای ارائه دفاعیه‌ای در رابطه با اختراع فوق با کشتی از استکهلم عازم هلسینکی پایتخت فنلاند بودیم. مجله‌ای در دست او بود که پشت آن صخره‌ای را نشان می‌داد که یکی از مدیران مشهور سوئد خود را با طناب به میخ‌های کارگاه سنگ نوردی آویزان کرده‌بود. برای من دیدن این عکس بسیار تعجب‌آور بود. نمی‌توانستم باور کنم که یک مدیر اقتصادی بین‌المللی هم می‌تواند صخره‌نوردی کند!
نکته قابل‌توجه این بود که زیر عکس پشت مجله هم نوشته‌بود، فلانی در حال ریلکسیشن است! نظر همراهم را پرسیدم که فرد دانشمند و بسیار پخته‌ای بود. همو برایم توضیح داد که مشغله‌های فکری این مدیر موفق بسیار زیاد است، ولی در اینجا تنها دغدغه‌اش حفظ جان و صعود از این صخره است. مسئله او فعلاً این است. 
آقای مدیر عامل در این شرایط به فکر شرکت، خانواده، پول، سرمایه و هیچ‌چیز دیگر نیست. تمام فکر و ذکرش این است که اشتباهی نکند که جانش به خطر بیفتد و این معنی واقعی ریلکس کردن است، چیزی که تا آن تاریخ من اصلاً درک نمی‌کردم.

برچسب ها: فناوری ، علم ، اختراع
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار