اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، همانگونه که عنوان آن هویداست، در بردارنده مقالات کنگره نکوداشت صدمین سالروز میلاد زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی است جوان آنلاین: اثری که هماینک در معرفی آن سخن میرود، همانگونه که عنوان آن هویداست، در بردارنده مقالات کنگره نکوداشت صدمین سالروز میلاد زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی است. این مجموعه از سوی زندهیاد رحیم نیکبخت تدوین شده و مرکز اسناد انقلاب اسلامی به انتشار آن همت گماشته است. تارنمای ناشر در توصیف مضمون و محتوای کتاب اشاراتی به قرار ذیل دارد: «کتاب زبان گویای اسلام، مجموعهای از برترین مقالات بزرگداشت حجتالاسلاممحمدتقی فلسفی است که از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است. این همایش که برای بررسی نقش وعظ و خطابه در تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی در یکصدمین سالگرد تولد حجتالاسلام فلسفی برپا شد، فرصت مناسبی بود تا ابعادی ناگفته از شخصیت، ویژگیها و مبارزات آن نابغه سخن مورد توجه قرار گیرد و براساس مقالات ارسالی به دبیرخانه همایش و سفارش مقالاتی به محققان تاریخ انقلاب اسلامی مجموعه مقالات در چهار بخش آماده انتشار شد. در بخش اول موضوعاتی چون: منبر و خطابه، ویژگیها و کارکردها، ویژگیهای منبر و خطبا از نظر مقام معظم رهبری، سیر تاریخی منبر، الزامات کرداری واعظ و خطیب، نقش وعاظ در گسترش فرهنگ دینی و جواز عمامه در دوره رضاشاه از مطالب مورد بررسی شده در این بخش است. ویژگیها، خصوصیات و اندیشه مرحوم حجتالاسلام فلسفی از جمله شیوه تبلیغ وی، شخصیت و اندیشههایش همچون: حق فرزند از نظر مرحوم فلسفی، دموکراسی از نظر حجتالاسلام فلسفی و... عناوین مقالات بخش دوم است. بخش سوم به مبارزات حجتالاسلام فلسفی، طی حیات وی از دهه ۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص یافته است. در این بخش مقالاتی به شرح زیر درج شده است: مبارزات حجتالاسلام فلسفی علیه حزب توده، سخنرانیهای فلسفی در مسجد آذربایجانیها و سید عزیزالله و حجتالاسلام فلسفی در زندان، فلسفی سخنگوی دیانت اسلام و مبارزات فلسفی به روایت اسناد. خاطرات و نامههایی از مرحوم حجتالاسلام فلسفی نیز در بخش چهارم گردآوری شده است....»
در بخشی از «زبان گویای اسلام»، از زبان زندهیاد فلسفی خاطره ذیل آمده است: «باید بگویم که اولین عکسالعمل خشکه مقدسها و مقدسمآبها در مقابل سخنرانی من در مسجد بر سر بلندگو بود! یک شب مجلس عروسی پسر یکی از محترمین بود. در نصفاتاقی بزرگ، ائمه جماعات و از جمله مرحوم پدرم نشسته بودند. من هم بودم و نصف دیگر را همین افراد مقدسمآبپر کرده بودند. در آن مجلس یکی از آن مقدسمآبها با صدای بلند گفت: آقای فلسفی خیلی حرفهای خوبی میزنید، اما متأسفمکه این مزمار را به مسجد آوردید، چرا با مزمار حرف میزنید؟ پس از آنکه آن آقا حرف خود را زد با خونسردی پیشخدمت را صدا زدم و گفتم: این بشقاب گز را ببرید خدمت آن آقا تا قدری میل کند. آن آقای مقدس گفت: نه آقا من دندانم عاریه است، نمیتوانم بخورم. گفتم: چرا دندان عاریه گذاشتید؟ گفت: برای اینکه دندان ندارم و نمیتوانم غذا بخورم. گفتم: چرا عینک زدهاید؟ گفت: بدون عینک نمیتوانم دور را ببینم. بعد از آنکه این دو اقرار را گرفتم، تند شدم و گفتم: شما دندان نداشتی، رفتی دندان عاریه گذاشتی که بتوانی غذا بخوری؛ نمیتوانستی دور را ببینی، عینک زدی تا دور را بینی؛ این کار شما حلال است، اما من که صدایم به آخر مجلس نمیرسد و میکروفون را آوردهام که صدایم بهآنجا برسد، کار حرام کردهام؟ فتوا میدهی؟....»