نخست وزیر رژیمصهیونیستی در روزهای پایانی سال جاری میلادی قرار است به واشینگتن سفر و با ترامپ درباره مسائل حیاتی و دغدغههای مشترک مذاکره کند. این سفر احتمالاً یک هفته خواهد بود و نتانیاهو فرصت خواهد داشت با مراکز متعدد در امریکا رایزنی کند و هماهنگیهایش را به سرانجام برساند.
موضوعات متعددی پیش روی نتانیاهو است تا با ترامپ گفتوگو کند ولی در بین این موضوعات یک موضوع احتمالی برجستهتر و حائز اهمیت محوری است. مسئله سوریه و عدمدستیابی به یک توافق ایدهآل برای نتانیاهو که ماههاست در دیدارهای متعدد با مقامات سوریه به سرانجام نرسیده، یکی از مسائل اختلافی است که ترامپ با تصویب بودجه۲۰۲۶ و تعریف پروسهای چندساله در مورد تحریمهای قیصر، مسیر دیگری را دنبال میکند و به نتانیاهو اجازه تعرضهایی بیش از آنچه در تجاوز به سوریه از سوی اسرائیل انجام میشود را نمیدهد. در لبنان خلع سلاح حزبالله و مقاومت به بنبست رسیده، چراکه ارتش اسرائیل در شرایط ویژهای است و نمیتواند وارد یک ریسک جنگی پرشدت شود و رفتارهای جاری نیز بیحاصل و پرهزینه است.
امریکا دو سطح راهبردی و عملیاتی در لبنان دارد و در لایه اصلی به دنبال زیرساختهای سیطره بر کل لبنان و فرسایش و مجبورسازی مقاومت و شیعه است که در تعامل با دولت بخشهای ارتباطی، بانکی، مالی، نظامی، هوش مصنوعی و جمعآوری اطلاعات از همه ساختارها را دنبال میکند و در لایه عملیاتی به دنبال مسیرهای کمهزینه است تا سلاح حزبالله اگر خلع نشد، در وضعیتی قرار گیرد که خیلی مزاحم سیاستهای امریکایی نباشد. این رویکرد امریکایی هوشمندتر از نیازمندیهای فوری و حیاتی نتانیاهو و رژیمصهیونیستی است که با روشهای چماقداری به دنبال دستاوردهای راهبردی است، بنابراین در پرونده لبنان نیز نتانیاهو باید با ترامپ همکاری و همزیستی کند.
در مسئله غزه، ترامپ که در هیچ یک از پروندههای صلحسازی مهم در جهان پیشرفتی نداشته است، با اجرای مرحله دوم طرح خود قصد دارد حرکتی رو به جلو را نشان دهد و با تکیه بر آن، جهشی چندجانبه را در مسائل منطقهای و آبراهام نیز کسب کند، ولی در جزئیات این طرح با نتانیاهو و ترکیب حکومتی او دیدگاه واحدی ندارد. مثلاً مشارکت دادن به حکومت خودگردان فلسطینی یا ترکیب نیروهای بینالمللی برای خلع سلاح مقاومت یا همزیستی با حماس یا تاکتیکهای خلع سلاح مقاومت که این روزها در جریان است و یک نگاه مرحلهای و تدریجی در آن دیده میشود، از جمله این اختلاف نظرهاست.
به هر حال این موضوع نیز منفعتی ویژه برای نتانیاهو ندارد و کاربست بازیگران متعدد در پرونده غزه مانند مصر، ترکیه، قطر و کشورهای عربی و اروپایی، صحنه را برای رژیمصهیونیستی و به ویژه نتانیاهو شلوغ میکند که موقعیت رژیم را تا حدودی به حاشیه میبرد.
در مسائل داخلی رژیمصهیونیستی، مشکلات، چالشها و بحرانهای متعدد و پیچیدهای وجود دارد که بر آینده سیاسی نتانیاهو سایه میاندازد و کیش شخصیت به نتانیاهو اجازه نمیدهد در روندهای سیاسی، امنیتی و حقوقی قربانی باشد و جایگاه قهرمان پیروز را از دست دهد. محاکمه در چهار پرونده، اختلاف و شکاف در درون کابینه و در بین وزرا و ساختارهای نظامی، اطلاعاتی و رویکرد کودتایی در قبال بخش قضایی که نتانیاهو به شدت به آن نیازمند است و مشکلات اقتصادی و مناطق خسارتدیده در جنگ دو ساله و شرایط حاکم بر روحیه و روان و میزان همبستگی نظامیان، بخشی از این بحرانهاست. در روابط خارجی با اروپا یا جهان عرب که عادیسازی با رژیم را نیز پذیرفتهاند، گره اصلی، جریان تندروها در کابینه است و استمرار این وضع که بر پایگاه رأی ترامپ در انتخابات میان دورهای کنگره آثار منفی دارد، بخش دیگری از چالشهای نتانیاهو است.
نتانیاهو برای اینکه بتواند از این گردابهای سیاسی، ساختاری، امنیتی و سیاسی نجات یابد، باید دست به معاملهای با ترامپ بزند و ضمن همراهی با رویکرد و سیاستهای ترامپ در موضوعات مختلف، از شانس عفو در محاکمههای جاری، خلاص شود و در رأس حزب لیکود و در انتخابات سال آینده کنست، باز هم نخست وزیر باقی بماند. لازمه این معامله این است که وی به خانهتکانی در ترکیب کابینهاش دست بزند و با فاصله گرفتن از افراطیها با جریانهای میانهروتر در اپوزیسیون، ترکیبی جدید را جایگزین کند. دیدارهای مکرر نتانیاهو با لاپید که در سطحی چالشساز برای نتانیاهو نیست، راه فرار او از چالشها و بحرانهای داخلی و خارجی است.
تمامی نظرسنجیهای موافق و مخالف در اسرائیل تأکید دارند که شرایط ائتلاف حکومتی نتانیاهو نزدیک به مرز فروپاشی ۶۰ کرسی است و اگر او بتواند تفاهمی نسبی با اپوزیسیون میانهروتر به دست آورد و با ترمیم کابینه به پیش رود، امکان استمرار کابینه تا پاییز سال آینده را فراهم میکند و در بسیاری از چالشها با ترامپ یا اروپا یا کشورهای عربی به شرایط بهتری دست خواهد یافت. مسئله محوری نتانیاهو در سفر به واشینگتن این معامله و قمار جدید است و به موازات آن از غزه تا لبنان و سوریه و حتی در پرونده ایران و اینکه برای مهار قدرتافزایی ایران و مقاومت منطقهای چه راهبردی را دنبال کنند، توافقاتی خواهند داشت.
بدیهی است شرایط ترامپ و نتانیاهو در اینکه بر روشهای سختافزاری برای حل مشکلات گوناگون خود تکیه نکنند، مشابهت جدی وجود دارد و نمیتوانند ریسک جنگافروزیهای پرهزینه و خطرناک را به جان بخرند، بنابراین این تفاهمات عمدتاً بر روشهای نرم و نیمهسخت میتواند باشد. مثلاً پیامهای غیرمستقیم به حزبالله لبنان میدهند که به جای استمرار در راهبرد مقاومت، با امریکا در مورد توافقات گازی در ساحل لبنان وارد شود و پروژه اقتصادی ترامپ در جنوب لبنان را بپذیرد یا اینکه سفیر جدید امریکا آقای میشل عیسی، رویکردی تدریجی در مسئله مرزی و عقبنشینی اسرائیل از نقاط اشغالی را با نبیه بری به جریان انداخته است تا جنگافروزی، تنها راهبرد آنها نباشد.