جوان آنلاین: راز قتل سروش ستوده، مربی ۲۹ ساله بدنسازی در منطقه ولنجک تهران، پس از چهار ماه تحقیقات فشرده پلیس فاش شد. بررسی دوربینهای مداربسته و تطبیق چهرهها با آلبوم مجرمان سابقهدار، مأموران را به دو سارق حرفهای رساند که یکی از آنها در مخفیگاهش بازداشت شد و متهم اصلی فرار کرد. اکنون پس از چهار ماه از حادثه، چهره قاتل فراری به دستور بازپرس جنایی برای شناسایی در روزنامه منتشر شد.
شامگاه یکشنبه هشتم تیر ماه امسال وقوع قتل مرد جوانی در یکی از خیابانهای منطقه ولنجک تهران به مأموران پلیس گزارش شد. مرد جوان پس از درگیری با دو سارق خشن از ناحیه گردن به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شدهبود، اما تلاشهای تیم پزشکی نتیجهای نداد و وی به کام مرگ رفت. با اعلام این خبر بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران و تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل حاضر شدند. مقتول مرد ۲۹ سالهای به نام سروش ستوده مربی حرفهای بدنسازی بود که با سه ضربه چاقو به گردنش به قتل رسیدهبود.
همان ابتدا مشخص شد عاملان قتل دو سارق موتورسوار هستند که حین سرقت تلفن همراه سروش را با چاقو زخمی و فرار میکنند.
بررسی دوربینها
همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی، کارآگاهان تحقیقات خود را برای شناسایی عاملان قتل آغاز و در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل حادثه و اطراف آن را بررسی کردند. دوربینها صحنه قتل را ضبط کردهبودند. سروش کنار خیابان خلوتی نزدیک موتورسیکلتش ایستاده که تلفن همراهش زنگ میخورد و در حال صحبت کردن با گوشیاش است که موتورسیکلتی به قصد قاپیدن گوشی به او نزدیک میشود. ترکنشین گوشی را از دست سروش میقاپد، اما مرد جوان دست سارق را میگیرد و درگیری آغاز میشود. سارق برای فرار از دست صاحب گوشی دست به چاقو میبرد و سه ضربه به گردنش میزند.
شناسایی هویت سارقان سابقهدار
مأموران در ادامه، فیلمهای ضبطشده دوربینها را با دقت مورد بررسی قرار دادند و شیوه و شگرد عاملان قتل را هنگام سرقت به دقت تحلیل کردند. در جریان بررسیهای فنی و جمعآوری مدارک و شواهد، مشخص شد که نحوه اجرای سرقت شباهت زیادی با سرقتهایی دارد که پیشتر توسط دو سارق حرفهای و سابقهدار انجام شدهبود.
سپس مأموران به سراغ آلبوم مجرمان سابقهدار رفتند و با تطبیق تصاویر بهدستآمده، به رد پای دو سارق به نامهای ابوالفضل و حمید رسیدند. بررسی سوابق این دو متهم نشان داد که آنان پس از آزادی از زندان، بار دیگر سرقتهای سریالی را از سر گرفته و در آخرین مورد، مرتکب قتل نیز شدهاند.
تعقیب تا مرز
با شناسایی متهمان، مأموران برای دستگیری به مخفیگاه آنها رفتند و یکی از متهمان را دستگیر کردند، اما متهم اصلی به نام ابوالفضل بهرامنژاد که ضربات چاقو را او زدهبود، قبل از ورود مأموران گریختهبود. حمید در بازجوییها به جرم خود با همدستی ابوالفضل اقرار کرد و گفت روز حادثه او راکب بوده و همدست فراریاش ضرباتی به گردن مقتول زدهاست.
ردیابی قاتل فراری در دستور کار مأموران قرار گرفت و مشخص شد وی برای فرار به مرزهای شمال غربی رفته تا به صورت قاچاق از مرز خارج شود و به کشور ترکیه برود. با به دست آمدن این اطلاعات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران با گرفتن نیابت قضایی راهی مرز شمال غربی شدند، اما متهم که متوجه شدهبود مأموران در یکقدمی او هستند، از رفتن به ترکیه منصرف شد و از مخفیگاهش فرار کرد.
انتشار تصویر قاتل فراری
مأموران که مانع خروج ابوالفضل از کشور شدهبودند، تحقیقات خود را برای شناسایی مخفیگاه وی ادامه دادند، اما متهم هر چند روز یکبار مخفیگاهش را تغییر داد و از این شهر به آن شهر رفت.
با توجه به اینکه چهار ماه از حادثه گذشته و زندگی مخفیانه قاتل مربی بدنسازی ادامه دارد، قاضی محمدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران دستور انتشار تصویر قاتل فراری ۲۳ ساله را صادر کرد و از شهروندان درخواست کرد چنانچه از مخفیگاه وی اطلاعی دارند با شماره تلفن ۵۱۰۵۵۵۱۰ اداره دهم پلیس آگاهی یا ۱۱۰ مرکز فوریتهای پلیس تماس بگیرند.
گفتوگو با متهم
سارق بودیم، قاتل شدیم
همدست قاتل فراری، جوانی است با بیش از ۱۰ سابقه کیفری در پروندهاش. او در بازجوییها گفت: «ما قبلاً فقط سارق بودیم، اما حالا به قاتل تبدیل شدهایم.»
خودت را معرفی کن؟
حمید هستم.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
سرقت و زورگیری.
در پروندهات به اتهام قتل بازداشت شدهای؟
بله. روز حادثه من راننده موتور بودم و همدستم ابوالفضل ترکنشین بود که حین سرقت مرتکب قتل شد.
با ابوالفضل چطور آشنا شدی؟
ما بچه یک محل هستیم. البته هر دو خلافکار و سارق حرفهای هستیم و در عالم خلاف با هم آشنا شدیم و فکر میکنم یکی، دو بار هم با هم زندان بودیم.
پس سابقه دارید؟
بله هردوی ما حدود ۱۰ سابقه کیفری به اتهام گوشیقاپی و کیفقاپی داریم.
همیشه با هم سرقت میکردید؟
قبلاً نه. من با سارقان دیگری کار میکردم، اما آخرینبار حدود یک سال پیش که از زندان آزاد شدیم، تصمیم گرفتیم دو نفری با هم گوشیقاپی کنیم، اما همیشه سرقت نمیکردیم و به صورت رندمی و تصادفی سرقت میکردیم.
چطوری؟
ما برای اینکه شناسایی نشویم، در مسیر رفت و آمدمان مثلاً به قهوه خانه یا به مراکز تفریحی فردی را که میدیدیم با تلفن همراه در حال صحبت کردن است، به عنوان طعمه انتخاب و گوشیاش را سرقت میکردیم. معمولاً حین پرسهزدن در خیابان طعمهها را انتخاب میکردیم و من سوار موتور بودم و ابوالفضل ترکنشین.
روز حادثه چه شد برای سرقت به سمت ولنجک رفتید؟
آن روز از کیانشهر، محل زندگیمان راه افتادیم و به سمت ولنجک رفتیم. گفتیم یک سر به قهوهخانه بزنیم و پس از کشیدن قلیان اگر در مسیر سوژهای مناسب دیدیم، نقشهمان را اجرا کنیم.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
مرد جوانی تلفن آیفونی در دست داشت و کنار موتورش در حال صحبت کردن بود که نظرمان را به خودش جلب کرد و تصمیم گرفتیم گوشی گرانقیمت او را سرقت کنیم. ما خبر نداشتیم که او مربی بدنسازی است و مرد قوی است. به سمتش رفتیم و ابوالفضل گوشی را از دستش قاپید، اما سروش زرنگ و قوی بود و ابوالفضل را گرفت. همدستم که در میان دستان مقتول قرار گرفت، ترسید و با دست دیگر چاقویش را بیرون آورد و آن را پرت کرد. چاقو به گردن سروش برخورد کرد؛ او روی زمین افتاد و ما فرار کردیم.
بعد چه شد؟
بعد از اینکه مرد جوان خونین روی زمین افتاد، فرار کردیم. در همان محدوده ولنجک از هول و هراس با موتور در یک گودال افتادم و پایم شکست؛ درد امانم نمیداد. رهگذران رسیدند و گفتند به اورژانس زنگ بزنیم، اما از ترس قبول نکردیم و گفتیم خودمان به بیمارستان میرویم. در بیمارستان خودم را با نام جعلی معرفی کردم و گفتم سر خورده و افتادهام. بعد از درمان از بیمارستان خارج شدیم.
کی متوجه شدید مالباخته به قتل رسیده؟
مدتی بعد در روزنامهها و فضای مجازی متوجه شدیم مالباخته فوت کرده و متوجه شدیم او مربی حرفهای بدنسازی بودهاست. به همین دلیل هم ترسیدیم و فرار کردیم، اما من بازداشت شدم و همدستم فراری است.
گوشی سرقتی را چند فروختید؟
اصلاً موفق به سرقت گوشی مقتول نشدیم.