کد خبر: 1326546
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰
سرهنگ رابعه جوانبخت

‌در بسیاری از خیابان‌های شهر، جایی میان شتاب، بوق و اضطراب، چیزی ناپیدا، اما تعیین‌کننده در جریان است؛ درک خطر. آن لحظه کوتاه که راننده‌ای قبل از پیچیدن، خطر را حس می‌کند یا عابری پیش از عبور از عرض خیابان لحظه‌ای درنگ دارد، می‌تواند مرز باریکی میان زندگی و حادثه باشد، اما این درک که به ظاهر بدیهی می‌نماید، آن‌گونه که باید در ذهن و رفتار بسیاری از رانندگان نهادینه نشده‌است. 
«درک خطر» به عنوان ستون اصلی پیشگیری از تصادفات است، از همین رو باید در نظر داشت درک خطر به معنای پیش‌بینی خطر است، نه ترس از آن. به بیان دیگر، راننده یا عابری که بتواند خطر‌های بالقوه را پیش از وقوع تشخیص دهد، به‌مراتب ایمن‌تر عمل می‌کند، اما چرا در جامعه شهری امروز، بسیاری از ما چنین توانایی مهمی را از دست داده‌ایم؟
درک خطر فرآیندی ذهنی است که به واکنش فیزیکی منجر می‌شود؛ راننده‌ای که سایه خطری را در چند قدمی‌اش حس می‌کند، پایش را از روی پدال گاز برمی‌دارد، دستش را محکم‌تر بر فرمان می‌گیرد و تصمیمی آنی، اما حساب‌شده می‌گیرد. «چهار ضلع اصلی تصادفات شامل انسان، راه، وسیله نقلیه و شرایط محیطی است. درک خطر در زمره خطا‌های انسانی قرار می‌گیرد و نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری حادثه دارد.» به بیان ساده‌تر، حتی اگر جاده‌ای ایمن و خودرویی سالم در اختیار باشد، یک لحظه غفلت یا ناتوانی در پیش‌بینی خطر می‌تواند همه‌چیز را بر هم بزند. 
بر پایه مطالعات پلیس راهور، تجربه رانندگی نخستین عامل مؤثر در ارتقای درک خطر است؛ رانندگانی که سال‌ها پشت فرمان بوده‌اند، خطر را زودتر تشخیص می‌دهند و واکنش مناسب‌تری نشان می‌دهند، اما جوانان، به دلیل اعتماد به نفس بالا و تجربه کمتر، معمولاً خطر را دست‌کم می‌گیرند. متأسفانه برخی از رانندگان جوان بدون داشتن مهارت کافی یا حتی بدون گواهینامه، پشت فرمان می‌نشینند و در نتیجه، احتمال بروز تصادفات شدیدتر افزایش می‌یابد. در این میان، تفاوت‌های جنسیتی نیز معنا پیدا می‌کند، به گونه‌ای که زنان عموماً درک خطر بالاتری دارند و در مواجهه با موقعیت‌های بحرانی، رفتار محتاطانه‌تری از خود نشان می‌دهند. در مقابل، مردان به دلیل ریسک‌پذیری ذاتی بیشتر، تمایل دارند خطر را تجربه کنند، نه پیش‌بینی. 
باید در نظر داشت راننده خوب کسی نیست که صرفاً قوانین را حفظ کرده‌باشد، بلکه کسی است که خطر را پیش‌بینی و برای آن برنامه‌ریزی می‌کند. درک خطر بالا به تصمیمات محتاطانه‌تر می‌انجامد و از رفتارهایی، چون سبقت نابجا، عبور از چراغ قرمز و سرعت غیرمجاز جلوگیری می‌کند. در مقابل، درک خطر پایین‌تر معمولاً با هیجان، عجله و غفلت همراه است؛ سه عنصری که سهم زیادی در تصادفات مرگبار شهری دارند. 
در شهر‌هایی که میلیون‌ها خودرو هر روز در کنار هم حرکت می‌کنند، آموزش درک خطر باید فراتر از حفظ قوانین خشک و بی‌روح باشد. از همین‌رو پیشنهاد می‌شود که شبیه‌سازی موقعیت‌های خطر در کلاس‌های آموزشی صورت گیرد، نمایش تصویری تصادفات واقعی انجام شود و تحلیل رفتار‌های پرخطر در شرایط واقعی انجام شود. همچنین استفاده از آزمون‌های درک خطر برای رانندگان و دانش‌آموزان می‌تواند به درک خطر کمک کند. این تمرین‌ها نه‌فقط دانش، بلکه واکنش ناخودآگاه افراد را تغییر می‌دهند و به مرور، رفتار ایمن را به بخشی از ذهن و حافظه روزمره تبدل می‌کنند. درک خطر، واژه‌ای فنی نیست؛ مهارتی است انسانی، حاصل تجربه، آموزش و خودآگاهی. همان نقطه‌ای که تفاوت میان راننده‌ای مسئول و راننده‌ای بی‌پروا را رقم می‌زند. شاید وقت آن رسیده‌است که در خیابان‌های شهر، پیش از آنکه به تابلو‌ها و چراغ‌ها دل‌خوش کنیم، به ذهن‌هایی فکر کنیم که باید خطر را قبل از وقوعش ببینند.

برچسب ها: حمل و نقل ، پلیس ، تصادفات
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار