جوان آنلاین: پدر و مادرم سالخوردهاند و به دلیل شرایط جسمی کمتر از خانه بیرون میآیند. مسئولیت اصلی مراقبت از آنها با کمک خواهر و برادرم بر عهده من است. مدتها فکر میکردم برای شاد کردن دلشان کاری بزرگ انجام دهم. سفری چند روزه برای تغییر حال و هوا یا خرید هدیهای گران قیمت که نشان دهد چقدر به آنها توجه دارم، اما هر بار که به هزینهها و انرژی لازم برای سفر یا خرید هدیههای لوکس مانند صندلی ماساژ فکر میکردم، این ایدهها را کنار میگذاشتم یا مجبور بودم به تعویق بیندازم. یک روز پاییزی، بدون هیچ برنامهای کنار پدرم در ایوان نشستم. جایی که با ریزش برگهای انگور و گلدانهای سبزِ پرورش یافته به دست مادرم حال و هوایی دلنشین داشت. فنجان چای در دستم بود و او آرام به حیاط نگاه میکرد. سر صحبت را خودش باز کرد و از خاطرات نوجوانی گفت. از روزی که با دوستانش میان کوههای شهرستان دماوند زیر باران پناه گرفته بودند، از بالا رفتن از درختهای بلند گردو، از مأموریتهای کاری و تربیت سربازان در ارتش و از روزهای سخت آغاز زندگی مشترکش با مادرم. من فقط گوش میدادم. گاهی فقط با یک کلمه «واقعاً» یا «چه روزی!» واکنش نشان میدادم و سعی میکردم با تبسمی به صورت و چشمانش نگاه کنم تا بداند با دل و جان حرفهایش را میشنوم. برق چشم هایش آنقدر برایم ارزشمند بود که فهمیدم همین لحظه ساده، معادل همه هدیههای پرخرج است. چند شب بعد، مادرم خاطره اولین جشن تولدی را که پس از ازدواجشان برگزار کرده بودند تعریف کرد. شبی ساده با کمترین امکانات، اما پر از شادی و امید. دیدن لبخند پدر و مادر کافی بود تا بفهمم فقط باید کنارشان بود تا آرام شوند.
همدلی، مرهم تنهایی سالمندان
بسیاری از پدر و مادرها وقتی فرزندانشان ازدواج یا مهاجرت میکنند، دلتنگ و گاه غمگین میشوند، اما راه حل پیچیده نیست، توجه و همدلی ساده، گوش دادن واقعی و پرسیدن پرسشهایی مثل «امروز چه خاطرهای به یاد داری؟» یا «چه تجربهای میتوانی برایمان تعریف کنی؟» حس تنهاییشان را کم میکند. وقتی سالمند ببیند کسی به حرفهایش اهمیت میدهد، گذشته اش مرور میشود و احساس ارزشمندی میکند.
پیوند نسلها
نشستن فرزندان و نوهها کنار پدربزرگ، مادربزرگ و شنیدن خاطراتشان هم دل آنها را شاد میکند و هم برای نسل جوان درسهای تربیتی و هویتی به همراه دارد. این همان ارتباط بین نسلی است که در بعضی خانوادهها کمرنگ شده است. بازی ساده با نوهها، ورق زدن آلبوم عکس یا کمک به تکالیف مدرسه، حس زندگی را در دل سالمندان تازه میکند. روانشناسان معتقدند همین لحظههای کوچک شادی میآورد و قلب سالمند را آرام میکند.
توازن میان مشغله فرزندان و انتظار والدین
زندگی فرزندان به ویژه در شهرهای بزرگ با مشغلههای کاری و دغدغههای اقتصادی دست و پنجه نرم میکند. همین فشار روزمره گاهی باعث میشود دیدار یا تماس با والدین به تعویق بیفتد. در مقابل، پدر و مادرهای سالمند انتظار توجه و حضور بیشتری از فرزندان دارند، حتی اگر نیاز مادی نداشته باشند، دلشان میخواهد فرزندشان بیبهانه به یادشان باشد. این موضوع نیاز به توازن دارد و کلید آن کیفیت ارتباط است نه صرفاً کمیت. این نکته را هم در یکی از بازدیدهای برادرم به خانه پدرم دیدم. یک روز او با فرزندانش به خانه پدرم آمد. آنها را به مادرم سپرد و رفت دنبال کارهای عقب افتاده. بعد از چند ساعت برگشت و چای و میوهاش را خورد و رفت. پدر و مادرم با ناراحتی گفتند خب چرا آمد و چرا رفت؟! یک کلام هم با ما حرف نزد! گاهی یک پیام کوتاه در میانه روز، یک تماس تصویری چند دقیقهای یا هماهنگ کردن یک وعده غذایی ساده، اما پر از احساس و توجه میتواند همان حس توجه را منتقل و دل پدر و مادر را گرم کند. از طرفی سالمندان هم باید درک کنند فرزندان درگیر مسئولیتهای سنگینی هستند و گاهی خستگی و محدودیت زمانی دارند. این تعامل برای هر دو سوی رابطه آرامشبخش خواهد بود.
هدیهای بیهیاهو
حالا خوب میدانم برای خوشحال کردن پدر و مادر لازم نیست کار و تصمیم بزرگی گرفت. یک لبخند، یک گفتوگوی صمیمی یا حتی تماس کوتاه، اما سراسر از انرژی میتواند برایشان ارزشی عمیقتر از هر هدیه مادی داشته باشد. لحظههایی با آثار ماندگار که خانه را پر از خنده، خاطره و آرامش میکند.