جوان آنلاین: در دنیای امروز، دیگر نمیتوان از رسانهها گریخت. کودکان و نوجوانان در فضایی بزرگ میشوند که در آن تصویر، صدا، داده و الگوریتم از همهسو احاطهشان کردهاند. تلفنهای هوشمند، تبلتها، لپتاپها، شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای تصویری هر روز بیشتر از قبل به بخشی از زندگی روزمره کودکان تبدیل میشوند. این فضا در کنار فرصتهایی که برای آموزش، سرگرمی و ارتباط فراهم کرده با تهدیدهای جدی نیز همراه است. در این میان، خانواده همچنان نخستین و مهمترین نهاد تربیتی باقی مانده است؛ نقشی که نهتنها تغییر نکرده، بلکه به دلیل گستردگی تأثیرات رسانهها اهمیت آن دوچندان شده است. نخستین نکته مهم در این زمینه، درک تأثیر عمیق و غالب رسانهها بر ذهن و روان فرزندان است. رسانهها تنها محتوای سرگرمکننده یا خبری ارائه نمیدهند، بلکه سیستم ارزشی، جهانبینی، سبک زندگی و حتی شیوه فکر کردن را شکل میدهند. یک کودک ۹ ساله که روزانه چند ساعت از وقت خود را در تماشای برنامههای کارتونی، ویدئوهای یوتیوب یا گشتوگذار در اینستاگرام میگذراند، در واقع در حال «یادگیری بیواسطه» از رسانه است. ارزشهایی مانند مصرفگرایی، رقابت افراطی، موفقیت زودبازده، جذابیت ظاهری و... در این محتواها بازتولید میشوند و ذهن کودک را اشباع میکنند. کودک و نوجوان امروز، اغلب پیش از اینکه از والد خود بیاموزد، از الگوریتمهای رسانه میآموزد؛ الگوریتمهایی که هدفشان نه تربیت، بلکه افزایش ماندگاری کاربر در پلتفرم است. با این اوصاف در برابر آسیبهای رسانه چگونه از فرزندان خود محافظت کنیم؟
برخورد خشن ممنوع
در برابر این هجمه، خانوادهها نخستین خط دفاعیاند، اما این دفاع صرفاً با ممنوعیت یا محدودسازیهای خشک و بیگفتوگو حاصل نمیشود. برخوردهای مطلقگرایانه در بسیاری از مواقع نتیجه معکوس دارند و باعث پنهانکاری بیشتر نوجوان میشوند. آنچه اهمیت دارد، همزیستی هوشمندانه خانواده با رسانه است. به جای اینکه رسانه دشمن فرض شود، باید آن را به ابزار گفتوگو و آموزش تبدیل کرد. والدینی که فرزندشان را هنگام تماشای برنامههای مورد علاقه همراهی میکنند، میتوانند از همان محتوا برای ایجاد بحث، انتقال ارزش، تحلیل موقعیت و حتی آموزشهای عاطفی استفاده کنند. مثلاً دیدن یک انیمیشن یا ویدئو میتواند مقدمهای برای حرف زدن درباره دوستی، صداقت، انتخاب درست یا مرزگذاری باشد.
تفکر انتقادی را آموزش دهیم
یکی از اصلیترین وظایف والدین در عصر رسانه، آموزش تفکر انتقادی به فرزندان است. در جهانی که حجم عظیمی از اطلاعات نادرست و گمراهکننده به سادگی در دسترس است، تنها ابزاری که کودک را از آسیب مصون میدارد، ذهن تحلیلگر اوست. خانوادهها میتوانند به جای دادن پاسخهای قطعی، فرزند را به پرسشگری و تردید سالم تشویق کنند. اینکه از او بپرسند: «تو فکر میکنی چرا این ویدئو جذابه؟»، «این آدم واقعاً خوشحاله یا داره نقش بازی میکنه؟» و «اگه جای شخصیت اصلی بودی چیکار میکردی؟» همین نوع سؤالهاست که ذهن فعال و مستقل میسازد.
خودمان الگو باشیم
نقش خانواده در این فرایند، صرفاً انتقال محتوا نیست، بلکه الگو بودن است. کودک آنچه را میبیند، میآموزد، نه آنچه را که به او گفته میشود. اگر والدین خودشان به گوشی و شبکههای اجتماعی معتاد باشند، طبیعی است که هیچ تذکری درباره استفاده محدود از رسانه مؤثر نخواهد بود. کودک وقتی میبیند پدر سر میز شام همچنان درگیر چک کردن پیامهاست یا مادر موقع بازی با فرزند، نگاهش به صفحهگوشی است، ناخودآگاه یاد میگیرد صفحه نمایش مهمتر از رابطه انسانی است. خانواده باید نخست خود را بازسازی کند تا بتواند در فرزندان تأثیر بگذارد.
تهدید را به فرصت تبدیل کنیم
در کنار تهدیدها، رسانهها فرصتهایی هم فراهم کردهاند. در دنیای امروز، بسیاری از استعدادهای کودکان از دل همین رسانهها کشف میشود. ویدئوهای آموزشی، دورههای آنلاین، بازیهای هوشمند، پادکستها و منابع دیجیتال میتوانند محیطی سازنده برای یادگیری و رشد باشند، بهشرط آنکه با هدایت و نظارت والدین همراه شوند. کودکانی که تحت نظارت خانواده به جستوجو در دنیای دیجیتال میپردازند، میتوانند زبان بیاموزند، با فرهنگهای مختلف آشنا شوند، علایق خود را پیدا کنند و حتی پروژههای خلاقانهای را آغاز کنند. برای مثال، کودکانی که بهصورت مشترک با والد خود یک ویدئوی آموزشی درباره نجوم یا هنر میبینند، بهمرور هم اطلاعات بیشتری کسب میکنند و هم پیوند عاطفی بهتری با خانواده دارند.
خودمان اول آموزش ببینیم
البته این مسیر بدون چالش نیست. یکی از مهمترین موانع، خود والدین هستند که بعضاً آشنایی کافی با دنیای دیجیتال و روشهای مدیریت آن ندارند. والدینی که از فرزندشان میخواهند از اینستاگرام بیرون بیاید، اما خودشان ساعتها در آن میچرخند، دچار تناقضاند. بخشی از راهحل، آموزش والدین است؛ از طریق کارگاههای سواد رسانهای، بروشورهای ساده، محتوای چندرسانهای یا حتی مشاوره خانوادگی. خانوادهای که نقش خود را صرفاً در تأمین مالی میبیند، از رسالت تربیتی خود فاصله گرفته است. همچنین نیاز به قوانینی شفاف و منطقی در خانه وجود دارد. تعیین ساعت استفاده از تلویزیون یا اینترنت، ممنوعیت استفاده از گوشی هنگام وعدههای غذایی یا خواب، تعیین فضای خاص برای کارهای آنلاین همه راهکارهایی عملی برای حفظ تعادل هستند.
حامی فرزندانمان باشیم
نکته مهم دیگر، همراهی خانواده در تجربههای رسانهای کودک است. صرفاً نظارت از بالا یا کنترل فنی مثل نصب فیلتر یا قفل والدین کافی نیست. کودک باید احساس کند خانواده حامی و همراه اوست. زمانی که خانواده فضایی برای گفتوگو فراهم میکند، کودک یا نوجوان تمایل بیشتری دارد تا تجربیاتش را بیان کند. چنین ارتباطی، اعتماد دوطرفه را تقویت میکند و باعث میشود خانواده زودتر از آسیبها آگاه شود و برای آن فکری کند.
در مجموع، خانواده در عصر رسانه نه تنها باید از نقش تربیتی خود عقبنشینی نکند، بلکه باید خود را با شرایط جدید تجهیز کند. دیگر کافی نیست که پدر و مادر صرفاً نگران نمره مدرسه یا دوستان فرزندشان باشند. اکنون باید با الگوریتمها، فیلترها، ویدئوها و فضای مجازی نیز آشنا باشند. اگر خانواده خود را به روز نکند، فرزندان به راحتی جذب دنیایی میشوند که شاید لبخند داشته باشد، اما در پشت آن تنهایی، اضطراب و گمگشتگی نهفته است. تربیت در عصر رسانه یعنی حضور مؤثر، مشارکت هوشمند، اعتمادسازی مداوم و الگوسازی واقعی. آینده فرزندان نه در دوری کامل از تکنولوژی، بلکه در باهمزیستی ایمن، اخلاقمدار و هدفمند با آن ساخته میشود.