جوان آنلاین: هنوز صدای پدر در گوشم میپیچد، صدایی که با لحنی آرام و مهربان، نه از سر اجبار، بلکه از عمق دلسوزی و نگرانی میگفت: «دخترم، حجاب، سپری است در برابر نگاههای آلوده و کلامهای نیشدار. حجاب تو را از دید بد دور میکند و حرمتت را نگه میدارد.» آن روزها در اوج نوجوانی بودم و سرکشی آن دوران باعث میشد عمق جملات پدر را به درستی درک نکنم، اما امروز با کوله باری از تجربه و عبور از فراز و نشیبهای زندگی، معنای واقعی این میراث گرانبها و ارزش این راهنماییهای دلسوزانه را با تمام وجودم حس میکنم. حجاب برای من یادگاری است از پدری که همواره نگران امنیت و آرامش دخترش بود. حجاب، بوی امنیت میدهد، بوی نجابت، بوی حیا. وقتی آن را حفظ و چادرم را به عنوان حجاب برتر سر میکنم، حس میکنم در پناهی امن و امان قرار گرفتهام، پناهی که نه تنها ظاهرم را بلکه روحم را نیز حفظ میکند. پدرم با آن لحن صمیمی و مهربانش به من آموخت چگونه میتوانم در برابر خطرات و آسیبهای جامعه از خود محافظت کنم. او به جای تحمیل و اجبار، با زبانی نرم و دلی نگران، مرا با ارزشهای والای انسانی و اسلامی آشنا کرد و راه درست را نشانم داد.
در دنیایی که ارزشها روز به روز کمرنگتر میشوند و نگاههای هرزه، حریم زنان را نشانه گرفتهاند، حفظ حجاب، فریاد استواری در برابر این بیحرمتی هاست. این میراث گرانبها به من یادآوری میکند ارزشمندتر از آن هستم که خود را در معرض دید همگان قرار دهم. چادر به من میگوید زیباییام امانتی است که باید آن را حفظ و فقط برای محرمهایم آشکار کنم. این یادآوری، هدیهای از پدرم بود؛ هدیهای که مرا در برابر بسیاری از وسوسهها و خطرات حفظ کرد. این تجربه به من آموخت راهنماییهای والدین به ویژه زمانی که با کلام و نرم و از سر دلسوزی و نگرانی باشد، تأثیر زیادی میتواند بر زندگی فرزندان داشته باشد. وقتی پدر و مادر، با لحنی مهربان و صمیمی، فرزندان خود را با ارزشها و اصول اخلاقی آشنا میکنند و آنها را در برابر خطرات و آسیبهای جامعه آگاه میسازند، در واقع آنها را در برابر بسیاری از حملات و آسیبها واکسینه میکنند. البته منظور از حجاب در چادر خلاصه نمیشود، بلکه هر زن و دختری میتواند با انتخاب پوششی مناسب و حفظ حیا و عفت در رفتار و گفتار از خود محافظت کند. برای من هم حجاب و عفاف، یادگار ارزشمند پدری است که همواره بهترینها را برایم میخواست و مرا از گزند زمانه حفظ کرد.
امروز وقتی روسری و چادرم را بر سر میکنم و مراقب عفت زبان و چشمم و همه اعضا و جوارحم هستم، به یاد پدرم میافتم و با خود میگویم: «پدرجان! خیالت راحت... این امانت گرانبها را تا آخرین نفس حفظ خواهم کرد و اجازه نخواهم داد ارزشهایم در این دنیای پرهیاهو رنگ ببازند.» و به این باور رسیدهام که راهنماییهای دلسوزانه و لحن مهربان والدین چراغ راهی است که فرزندان را در مسیر درست هدایت میکند و آنها را از گزند خطرات مصون میدارد. پس گوش شنوا برای شنیدن این سخنهای گرانبها داشته باشیم.