جوان آنلاین: در شرایط بحرانی و جنگی، انسانها به دنبال راههایی برای حفظ آرامش درونی و کاهش اضطراب و ترس هستند. دین اسلام با تأکید بر یاد خدا به عنوان منبع آرامش، دعاها و اذکار متعددی را برای چنین موقعیتهایی معرفی کردهاست. این دعاها نهتنها به تقویت روحیه افراد کمک میکنند، بلکه به آنها یاری میرسانند تا با توکل بر خداوند در برابر سختیها و ناملایمات مقاومتر باشند. در شرایطی که قرآن کریم کسانی را که از جهاد میترسیدند و هنگام دستور به جهاد، بهانهجویی میکردند، سرزنش میکند، برخی از راهکارها برای دوری از ترس در زمان جنگ و مخصوصاً برای درمان تروماهای پس از جنگ وجود دارد که در بیان رهبر معظم انقلاب و دیگر کارشناسان گفته شدهاست.
برخی وقتی در موقعیتی قرار میگیرند که احساس میکنند جانشان در خطر است، یا شاهد مرگ و نابودی دیگران هستند، مغزشان وارد حالت اضطراری میشود. اگر این موقعیتها تکرار شوند، مثلاً در میدان جنگ، سیستم عصبی در حالت آمادهباش باقی میماند و فرصت بازگشت به تعادل را پیدا نمیکند. همین وضعیت، آغاز یک تروماست.
چگونکی ایجاد تروما
پس از جنگ، برخی از افراد که با این حالت برمیگردند در ظاهر سالمند، اما در درون دچار اضطراب، بیخوابی، کابوس، بیحسی عاطفی یا انفجارهای ناگهانی خشم هستند. این علائم نشانهی اختلال استرس پس از سانحه یا PTSD است که در گروهی از سربازان، غیرنظامیان آسیبدیده از جنگ و حتی امدادگران دیده میشود.
در بسیاری از موارد، فرد دچار سردرگمی هویتی میشود؛ مثلاً یک سرباز پس از بازگشت از جبهه، دیگر نمیتواند خود را با زندگی عادی وفق دهد. صدای ترقه برایش صدای انفجار است، یک بوق ماشین میتواند او را به سنگر برگرداند و دیدن بچهای تنها در خیابان ممکن است او را یاد کودکانی بیپناه در میدان بیندازد.
فرد دیگر مانند گذشته نمیخندد، نه به خاطر اینکه نمیخواهد، بلکه به این دلیل که مغز و قلبش دیگر توان احساس شادی را ندارند. انگار چیزی درونش خاموش شدهاست. این وضعیت گاهی با افسردگی شدید همراه میشود.
در برخی موارد، فرد نه با خاطره مرگ، بلکه با خاطره زندهماندن در حالی که دوستانش کشته شدهاند، زندگی میکند. به این حالت، احساس گناه بازمانده گفته میشود، حسی که میتواند سالها موجب خودخوری در افرادی شود.
در مورد کودکان، تروما شکلی بسیار پیچیدهتر پیدا میکند. کودکانی که شاهد مرگ والدین یا آوارگی بودهاند، اغلب دچار سکوت طولانی، شبادراری، لکنت زبان یا پرخاشگری میشوند. آنها توان بیان تجربه خود را ندارند و گاه در نقاشیها یا بازیهایشان، فجایع جنگ را بازآفرینی میکنند. کودکانی که جنگ را تجربه کردهاند، اغلب رشد روانیشان متوقف یا مختل میشود.
درمان تروما
درمان تروما اغلب از طریق رواندرمانی انجام میشود. یکی از روشهای مؤثر، درمانی است به نام «درمان شناختی- رفتاری» که به فرد کمک میکند افکار منفی، خودسرزنشیها و برداشتهای اشتباه از وقایع جنگ را بازنگری کند برای مثال، سربازی که فکر میکند «من موجب مرگ دوستانم شدم» یاد میگیرد که بفهمد این احساس نتیجه فاجعه و شرایط بوده، نه گناه شخصی او.
در برخی موارد، درمانگر از روش «مواجهه تدریجی» استفاده میکند. در این روش، فرد تحت شرایط کنترلشده، به مرور خاطرات تلخ خود را بازگو میکند، تا مغز یاد بگیرد آن خاطره دیگر تهدیدکننده نیست. این روند، بسیار دشوار است و گاهی باعث گریه، لرزش یا بیقراری میشود، اما در نهایت، فرد قدرت بازپسگیری کنترل زندگیاش را به دست میآورد.
برای کودکانی که زبان بیان احساس ندارند، روشهایی مانند بازیدرمانی، نقاشیدرمانی و داستاندرمانی به کار میرود. کودک از طریق نقاشی یا بازی، تجربه خود را بازسازی میکند و به مرور، از درون به بیرون میآید.
درمان تنها در اتاق درمانگر خلاصه نمیشود. خانواده، جامعه و ساختارهای اجتماعی باید در این روند مشارکت کنند. برای مثال، سربازی که از جنگ برگشته، باید از سوی خانوادهاش درک شود. یکی دیگر از راههای مؤثر در درمان تروما، گروهدرمانی است. افراد آسیبدیده وقتی میبینند کسان دیگری نیز مانند آنها درد کشیدهاند، احساس تنهایی نمیکنند و بهتر میتوانند به بازسازی زندگی خود امیدوار شوند.
برای برخی افراد، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، داوطلبانه، هنری یا فرهنگی، مسیر بازسازی روانی را هموار میکند.
ادبیات جنگ، ادبیات بشارت است
همه این موارد روشهای معمول جوامع سکولار در خصوص برخورد با جنگ، ترس از آن و درمان تروماهای بعد از آن است، ولی دیدگاه اسلام در خصوص این شرایط که بخشی از آنها در بیانات رهبر معظم انقلاب نیز آمده راهکارهای دیگری نیز دارد. از جمله اینکه برخلاف تصور غالب که زمان جنگ را زمان محنت میدانند، اسلام ادبیات جنگ را به طور کلی ادبیات بشارتی میداند. رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودهاند: قرآن هم درباره شهدا میفرماید که «وَیستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یحزَنون». بشارت میدهند؛ بشارت میدهند به چه؟ که دو آفت مهم را نباید داشتهباشند و ندارند؛ یعنی نفی این دو آفت را بشارت میدهند؛ یکی ترس، یکی اندوه؛ هم ترس را، هم اندوه را نفی میکنند..... خوف و حزن دو آفت بزرگ است برای یک ملت، برای یک جماعت، برای یک انسان. ترس و اندوه دو آفت بزرگ است؛ این دو آفت با بشارت قرآنی برداشته میشود؛ همچنان که اگر مقاومت هم بکنیم، این دو آفت برداشته میشود. آن هم [بیان]آیه قرآن است: اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلئِکةُ اَلّا تَخافوا وَلا تَحزَنوا؛ مقاومت هم همینجور است. اگر میخواهید خوف نداشتهباشید، حزن نداشتهباشید، مقاومت و استقامت را سرمشق کار خودتان قرار بدهید؛ آن وقت خوف هم نخواهید داشت، حزن هم نخواهید داشت.
دوری مؤمنان از ترس و دلهره در حوادث سخت
ایشان در خصوص مواجهه با حوادث سخت مثل حمله نظامی فرمودهاند: هم خدای متعال دستور خودش را و روش درست را به ما یاد داده که وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا. ما توقع نداشتیم که حکومت اسلامی در دوران سیطره مادیت و حکومتهای مادی در دنیا به وجود بیاید و مادیون دنیا که همه قدرتهای مادی را هم دارند، ساکت بنشینند تماشا کنند....... در مواجهه با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد. اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یحزَنون؛ این [آیه]در سوره یونس است؛ نگاه کردم، در سوره بقره [هم]شاید چهار، پنج جا «لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یحزَنون» در مورد مؤمنین آمدهاست. خب این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام (رضوان الله علیه) واقعاً نمیترسید. ما یک وقتی خدمت ایشان نشسته بودیم - همان اول انقلاب؛ همان وقتهایی که با آن بنده خدا یکودو داشتیم سر قضایای نیروهای مسلح و این حرفها- بنده به ایشان گفتم «علت اینکه شما مثلاً فلان جمله را درباره فلان شخص گفتید، این است که میترسید...»؛ میخواستم بگویم «میترسید که نیروهای مسلح مثلاً بدشان بیاید»، تا گفتم «میترسید»، ایشان همینجور بلافاصله گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». ایشان منتظر نشدند که متعلق ترس را بگویم؛ تا گفتم «شما میترسید»، ایشان گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». واقعاً هم همین جور بود؛ ایشان از هیچ چیز نمیترسید. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یحزَنون» یعنی این. چرا بترسد؟ انسان بزرگی مثل او واقعاً همینجور بود.
امامخمینی (ره) نترسیدن از امریکا را فریاد زد
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه جریان نترسیدن از امریکا و دیگر قدرتهای بزرگ یادگار امام خمینی (ره) است، بیان میکنند: «امام (رضوان الله علیه) این نترسیدن از قدرت را به همه ما یاد داد که از قدرتهای ظالم و زورگو نترسید. من فراموش نمیکنم در سال ۵۸، آن وقتی که جوانهای ما این جاسوسهای امریکایی و جاسوسخانه امریکایی را گرفتهبودند، بعضیها فشار میآوردند به شورای انقلاب که بگویید اینها را آزاد کنند. بنده و مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی و بنیصدر، ما سه نفر از شورای انقلاب رفتیم قم؛ پرسیدیم که آقا این جوری است، فشار میآورند که اینها را هر چه زودتر آزاد کنید؛ امام رو کردند به ما و گفتند که از امریکا میترسید؟ بنده عرض کردم نخیر نمیترسیم، گفتند پس نمیخواهد آزادشان کنید. واقعش هم همین بود؛ یعنی اگر کسی قرار بود از امریکا بترسد و ملاحظه بکند، نتایج بسیار تلخی را آن روز عاید کشور میکرد. ما دیدهایم مواردی را که دولتها و قدرتهای کشور خودمان از دشمن میترسیدند و این ترس، آنها را دچار مشکلات فراوانی کرد. قرآن میگوید: فَلاتَخـافوهُم وَ خافون؛ «خافون» یعنی ملاحظه مقررات من را بکنید؛ آنجایی که خدای متعال فرمودهاست مجاهدت کنید، مجاهدت کنید؛ آنجایی که فرموده است دست نگه دارید، دست نگه دارید؛ معنای این «خافون» این است.»
لزوم ورود به میدان با دلیری و شجاعت
ایشان در بخش دیگری از بیانات سالهای گذشته خود به دوگانه ترس و دلیری اشاره داشته و میفرمایند: «یک وقت انسان وارد میدان میشود، اما میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکسالعمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد میشود. در روایات دارد «خُضِ الغَمَراتِ لِلحَقّ»؛ وارد میدان میشود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هستیم، مسائلشان را میدانیم؛ هر دو جور حرکتها را ما در کارهای اینها میبینیم. فرض بفرمایید مثلاً یک جاهایی وارد میشوند [در مقابل]فشار امریکا روی بعضی از کشورها؛ یکجا با شجاعت وارد میشوند، با دلیری وارد میشوند، یکجا با ترس وارد میشوند؛ هر کدام یک جور است؛ آن کسی هم که با ترس وارد میشود، ممکن است یک حرکتی بکند، اما نوع آن حرکت با نوع حرکت آن کسی که امیدوارانه، با شجاعت وارد میشود، تفاوت دارد.»
نترسیدن از دشمن و دشمنیها شرط مهم برای ایجاد تحول
همچنین رهبر معظم انقلاب در بیانات سالهای گذشته خود یک شرط مهم برای ایجاد تحول را نترسیدن از دشمن و دشمنیها عنوان میکنند و میفرمایند: «خدای متعال به پیغمبرش میفرماید که «وَ تَخشَى النّاسَ وَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخشاهُ»؛ از مردم نباید بترسی؛ از حرف این و آن نباید بترسی..... اگر یک حرکت مهم صحیح متقن محاسبهشدهای انجام میگیرد، باید ملاحظه اینها را نکنند. ملاحظه دشمن خارجی را هم نباید بکنند؛ هر گونه حرکتی را که در کشور به سمت صلاح انجام بگیرد، یک جبهه وسیعی از دشمن وجود دارد که اینها نشستهاند دارند دائم فکر میکنند که ضربهها بزنند، هم در زمینههای سختافزاری، هم در زمینههای نرمافزاری؛ نرمافزاریشان همین است که اینها تصمیمهای مهم و درست و منطقی را که در کشور گرفته میشود، با تبلیغات وسیعی که دارند، زیر سؤال ببرند و با این امپراتوری تبلیغاتیای که دست صهیونیستهاست، این را بکوبند و نابود کنند و از بین [ببرند].»
دلهره افکندن شیوه معمول دشمن در طول تاریخ
از سوی دیگر ایشان کار دشمن را دلهرهافکندن بیان میکنند و میفرمایند: «کار دشمن این است که دلهره بیندازد، بترساند، ناامید کند؛ این کار دشمن است، کار شیطان است؛ مال امروز هم نیست، همیشه بوده؛ در طول تاریخ و در طول تاریخ اسلام. إِنَّما ذلِکمُ الشَّیطانُ یخَوِّفُ أَولِیاءَهُ - [آیه]قرآن است- این، شیطان است که دوستان و پیروان خودش را میترساند؛ فَلا تَخافوهُم وَ خافونِ إِن کنتُم مُؤمِنینَ؛ [خدا میفرماید]شما که مؤمن هستید، از اولیای شیطان، از پیروان شیطان، از قدرتهایی که قدرتهای شیطانی هستند، نترسید؛ از من بترسید، از انحراف از صراط مستقیم بترسید. اگر کسی از صراط مستقیم منحرف شد، این ترس دارد؛ چون وقتی شما از جاده مستقیم و صحیح و خوب و درست منحرف شدید، میافتید در بیابان؛ از این بترسید، اما از دشمن اصلاً نترسید؛ از دشمن نترسید. یک جای دیگر [دارد]: فَلا تَخشَوهُم وَاخشَونِ؛ یا آن «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکم فَاخشَوهُم فَزادَهُم... وَ قالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ»؛ آیات قرآن درس است، درس زندگی است، درس پیشرفت است. بعد از جنگ احد که مسلمانها شهید دادند و کسی مثل حمزه سیدالشهدا به شهادت رسید و افراد دیگری شهید شدند، مجروح شدند، زخمی شدند و بالاخره جنگ تمام شد و روز تمام شد و برگشتند مدینه، همین دم مدینه بودند، همان بیرون مدینه در محل احد بودند و یک عدهای زخمی و یک عدهای ناراحت [بودند]که دشمن که از مدینه دور شده بود -، چون در مرحله آخر بالاخره مسلمانها به دشمن ضربه زدند و دشمن را دور کردند- یک نقشهای به خاطرش رسید و آن این بود حالا که مسلمانها برگشتند مدینه و شمشیرها را زمین گذاشتند، اینها برگردند، یکدفعه حمله کنند و قضایا را تمام کنند و برای اینکه دلها را خالی کنند و بترسانند، خبر را هم به شکلی درز دادند که الان دشمنها میریزند، تا مردم بترسند؛ [خب]یک عده هم که مجروحند، یک عده هم که خستهاند. «قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکم» آدمهای نفوذی آمدند بین مردم گفتند که «بله، لشکر، بیرون مدینه منتظر است که به شما حمله کند - فَاخشَوهُم- بترسید، پدرتان درمیآید، پدرتان درآمدهاست»؛ بعد پیغمبر فرمود که فقط آن کسانی که امروز در احد زخمی شدند، باید شمشیر دست بگیرند، بیایند بیرون؛ دیگران حق ندارند بیایند؛.. رفتند بیرون، با آن جمعی که در نزدیکی مدینه اجتماع کردهبودند، درگیر شدند، پدر آنها را درآوردند؛ فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ لَم یمسَسهُم سوءٌ. اولش گفتند قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ، بعد رفتند «فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضلٍ» و برگشتند، هم غنیمت آوردند، هم شکست دادند دشمن را، هم غنیمت گرفتند و سرافراز برگشتند؛ این منطق اسلام است.
آنکه شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال امریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها]همه امکانات کشور متعلق به دشمن [است]و ملت، ذلیل در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن.»