حدود سی سال پیش بود که جبهه نجات اسلامی الجزایر به رهبری کسانی، چون دکتر عباس مدنی و علی بلحاج در رویدادی مهم و در رقابتی دموکراتیک و آزاد، در انتخابات شهرداریهای این کشور اکثریت را به دست آورد. جبهه نجات سپس فعالانه در انتخابات مجلس شرکت کرد و در اولین دوره انتخابات پارلمانی در سال ۱۹۹۱، با رأی بسیار بالای مردم موفق شد ۱۸۸ کرسی از مجموع ۲۳۱ کرسی پارلمان را به خود اختصاص دهد، در حالی که حزب حاکم فقط ۱۶ کرسی به دست آورده بود! این حزب اسلامگرا با انرژی زیاد مصمم بود در دومین دوره انتخابات پارلمانی که قرار بود در ۱۶ ژانویه ۱۹۹۲ برگزار شود، برای تعیین تکلیف ۱۹۹ کرسی باقیمانده شرکت کند، اما با قطعیتیافتن پیروزی اسلامگرایان و طرفداران این جبهه در انتخابات، ارتش انتخابات پارلمانی این کشور را ملغی و هفت تن از سران جبهه نجات اسلامی و هزاران تن از هواداران آن را دستگیر کرد و چندی بعد در ۴ مارس ۱۹۹۲ با دستور شورای عالی حکومتی الجزایر، جبهه نجات اسلامی غیرقانونی و منحل اعلام شد. این حوادث پیدرپی و دیکتاتوری شدید و ضدمردمی، موجب درگیریها و تشنجات فراوانی در کشور شد که بر اثر آن بیش از یکصد هزار تن کشته و مجروح شدند.
فکر میکنید واکنش مدعیان رأی مردم و دموکراسی غربی و جهان آزاد و سازمانهای حقوق بشری به این رویدادها و به این کشتارها چه بود؟ آنها یا نامردانه سکوت کردند یا بیشرمانه از این دیکتاتوری و کنار گذاشتن رأی اکثریت مردم مسلمان الجزایر دفاع کردند. به همین وقاحت!
این را داشته باشید تا از اینسوی مدیترانه به آنسوی آن و به لبنان برویم. تقریباً در همین سال و ماهها، شیعیان و حزبالله لبنان در آستانه انتخاباتی که بعد از ۲۰ سال برگزار میشد، با پیشنهادها و در حقیقت رشوههای وسوسهکنندهای روبهرو شدند تا در مجلسی که قرار بود تشکیل شود تعداد مشخصی کرسی قطعی به آنان داده شود! اما مقامات حزبالله این پیشنهادها را رد کردند و اظهار داشتند ما به رأی مردم احترام میگذاریم حتی اگر کرسی قابل اعتنایی در مجلس به دست نیاوریم، اما بدون رأی مردم بیشتر از آن را هم نمیخواهیم و آن را غیرقانونی هم میدانیم. چنین بود که این حزب در انتخابات دومرحلهای ۲۳ اوت و ۶ سپتامبر ۱۹۹۲، در شهرهای مختلف با فهرست واحد یا ائتلافی اگر چه اکثریت مجلس را به دست نیاورد، اما توانست بالاترین رقم نمایندگان را در مقایسه با سایر احزاب لبنانی به پارلمان بفرستد که پیروزی بسیار مهم و بزرگی برای حزبالله لبنان به شمار میآمد.
در اینکه حزبالله لبنان از این پس چه کرد و در حملات و کشتارهای رژیم صهیونیستی در بیروت و جنوب لبنان در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ چه واکنشهای قدرتمندانهای از خود نشان داد میگذریم، اما حیف است از قدرتنمایی خیرهکننده و تاریخی آنان در چنین روزی در سال ۲۰۰۰ که به فرار خفتبار و ذلیلانه اسرائیل از لبنان انجامید چیزی نگوییم.
اول یک روایت از مجاهدان حزبالله را بخوانیم و سپس یک اعتراف از سربازان متجاوز صهیونیستی. این رزمنده مقاومت اسلامی درباره فرار صهیونیستها از مناطق اشغالی جنوب لبنان میگوید: «با احتیاط پیشروی میکردیم. پایگاهها را یکی پس از دیگری گرفتیم و مزدوران را دستگیر کردیم و بعد از آن به مردم گفتیم که میتوانند وارد روستاهایشان بشوند. دشمن همهچیز را جا گذاشت، حتی سربازانشان وقت نداشتند لباسهایشان را با خود ببرند. آنها تمام تجهیزاتشان را جاگذاشتند و اسناد و مدارک را سوزاندند. هیچوقت تجهیزات دشمن را که در جادههای کفر تبنیت، خردلی و تلنحاس در حال سوختن بود، فراموش نمیکنم. اینها تجهیزات یک ارتش شکست خورده بود. این نشان میداد که آنان دیگر قادر به تأمین امنیت پایگاههایشان نیستند.»
در خاطرات یکی از سربازان رژیم صهیونی از ماجرای امروز هم آمده است: «این عقبنشینی نبود، بلکه فرار بود... حزبالله میآمد و ما میترسیدیم که مبادا به ما برسند. ما آنموقع در پایگاهمان در حاصبیا بودیم، بنابراین باسرعت آنجا را ترک کردیم و حتی تجهیزاتمان را هم جا گذاشتیم.»
شاید میزان محبوبیت و موفقیت این دو تشکیلات اسلامی در الجزایر و لبنان به یک اندازه بوده و حتی شاید میزان محبوبیت جبهه نجات اسلامی الجزایر در بدو امر از روزهای اولیه تشکیل حزبالله بیشتر هم بوده باشد، اما حزبالله هم کار تشکیلاتی بسیار قوی و سازمانیافتهای را برنامهریزی و شروع کرد و هم ارتباط خوبی با احزاب دیگری که اشتراکاتی ولو محدود با آن داشتند گرفت و هم کار سیاسی و نظامی و بخصوص فرهنگی را جدی گرفت و همزمان پیش برد تا توانست در چنین روزی در سال ۲۰۰۰ آن پیروزی بزرگ را رقم بزند و بعدها در جنگهای ۳۳ روزه همه تئوریسینهای جنگی جهان را انگشت به دهان کند و با کمترین امکانات، ارتش تا بن دندان مسلح اسرائیل را به آن شکست تاریخی بکشاند.
امروزه حزبالله لبنان بزرگترین و مهمترین سران و فرماندهانش را در عملیاتهای ناجوانمردانه و تروریستی اسرائیل از دست داده، اما کمترین یأس و ناامیدی و سستی در عزم اعضای آن ایجاد نشده است. مجاهدان حزبالله این آیه شریفه قرآن را مد نظر دارند که فرمود «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ؟» اگر پیامبر بمیرد یا کشته شود به همان گذشته تاریک خودتان برمیگردید؟ معلوم است که نه.
حزبالله سمبل مقاومت است و بار دیگر و این بار مصممتر از قبل کار سیاسی خود را جدی گرفته و حالا توانسته است در انتخابات اخیر پیروزی چشمگیری به دست آورد. روزنامه الاخبار در روز رأیگیری نوشت: «جمعیتی که جادههای منتهی به جنوب بیروت و بقاع را پر کرده بودند، عمدتاً هواداران مقاومت بودند که تلاش داشتند با نگاهی سیاسی و هدفمند در انتخابات شرکت کنند و گزینههای مقاومت را برگزینند. دشمنان مقاومت، توجیهی منطقی برای این حضور پرشور مردم ندارند؛ آنهم در شرایطی که تنها یک روز پیش، اسرائیل بیش از ۱۵ حمله هوایی به جنوب لبنان انجام داده است. به نظر میرسد این حملات، انگیزه مضاعفی برای مشارکت در انتخابات ایجاد کرده است.» تصاویر شادی گسترده مردم پس از این پیروزی سیاسی بزرگ را هم که حتماً همگی دیدهایم. این نتیجه توکل به خدا، عمل به وظیفه و عمل به فرمان استقامت است که «فاستقم کما امرت».