جوان آنلاین: فیلم «بچه مردم» تا روز سوم جشنواره یک اثر سرپا و سرزنده است و به چند نوجوانی میپردازد که به هر دلیلی در پرورشگاه بزرگ شدهاند و روایتی از قبل و بعد از انقلاب است که البته روایت اصلی فیلم به دوران دفاع مقدس میپردازد و سرگذشت پسر نوجوانی را بازگو میکند که به دنبال مادرش میگردد، اما در این مسیر با چالشهای گوناگونی برخورد میکند. محمود کریمی در اولین فیلم سینماییاش ایده سختی را انتخاب کرده و آنهم نگاهی به جوانان بیسرپرستی است که به جنگ میروند. مهمترین نکته فیلم، فیلمنامه آن است که با انسجام ژانری و دیالوگهای موقعیت محور پیوند خورده است، به همین دلیل بچه مردم توانسته مسیر سینمایی خودش را درست و به قاعده ادامه بدهد، اما معتقدم در نیمه اول فیلم، کارگردانی در چند سکانس دچار چند پارگی میشود، اما در نیمه دوم فیلم، کارگردان توانسته با هدایت درست بازیگر نوجوانش جهان فیلم را به دست بگیرد و ریتم اثر را کنترل کند. موقعیتهای شوخی که در اوج درام شکل میگیرد، مخاطب را میخنداند و این به دلیل کاشت موقعیتهای درست در فیلمنامه است و اساساً از برآیند کار معلوم است که کارگردانی با دکوپاژ شکل گرفته است، آدمهای فیلم و میزان روابط به درستی شکل گرفته و جنس شوخیها به هیچ وجه به بیراهه و رکیک بودن نمیرود.
به نظر میرسد کارگردان تسلط کافی در ارتباط با بازیگران نوجوان داشته که توانسته فضای فیلمش را به یک شوخ و شنگی سرخوشانه تبدیل کند، اما احساس میشود در نیمه آخر فضای جنگ ریتم فیلم را کند میکند یا پایانبندی میتوانست طور دیگری از نسخه کنونی باشد، اما آنچه در بچه مردم اهمیت دارد این است که این فیلم میتواند در اکران عمومی مورد توجه قرار بگیرد. زمانی که یک فیلم توان قصهگویی دارد و میتواند از فیلمبرداری و تدوین و طراحی صحنه و بازیها بهرهگیری مثبت کند، میتواند هم برای نوجوانان و هم برای بزرگسالان اثری جذاب باشد.
اسفند درگیر خردهپیرنگها
«اسفند» یکی دیگر از فیلمهای جشنواره است که به یکی از فرماندهان شهید دفاع مقدس میپردازد. کارگردان در تلاش است به یک پرتره از شهید علی هاشمی بپردازد و یکی از عملیاتهای مهم شهید را روایت کند، اما به نظر میرسد فیلم اسفند هم همان مشکلات اصلی پرترهسازی جنگی، فیلمنامه پرحجم نوشته شده را دارد. دانش اقباشاوی ایده درستی را انتخاب کرده، اما چرا قدرت پردازش او به مضمون فیلم کممایه است. فیلم کش آمده و زمان آن آنقدر زیاد است که مخاطب خسته میشود. با اینکه کارگردان میتوانست از نشان دادن بعضی از مقاطع فیلم گذر کند، اما تمرکز او در نشان دادن خردهپیرنگها که اساساً مخاطب را از علی هاشمی دور میکند به فیلم آسیب جدی رسانده است.
اسفند این پتانسیل را دارد که تبدیل به اثری جنگی و حادثهای شود، اما در شرایط کنونی جهان فیلم این اجازه را نمیدهد که بسترسازی جنگی مناسبی را نشان مخاطب دهد. فیلم در جاهایی به شدت بلاتکلیف است که نمیداند دوربین باید سمت چه کسی برود و چه کسی را نشان بدهد، اینگونه احساس میشود که شهید علی هاشمی در بعضی از سکانسها فراموش میشود و کارگردان تنها نکتهای که در چنگ دارد عملیات پایانی است که از آن تصویر کوتاهی را به مخاطب نشان میدهد. در بخش اجرا در صحنههای جنگ و استفاده از پروداکشن قابلیت جدیدی را نمیبینیم و اینکه روایت تصویری بکری را به ما نشان نمیدهد. اسفند با چنین فیلمنامه حجیم قطعاً در سینما نمیتواند رویکرد مثبتی از پرترهسازی داشته باشد. اینگونه آثار در مینیسریالها بیشتر دیده و پسندیده میشوند.