نحوه مواجهه ترامپ و دولت جدید امریکا در قبال ایران و محور مقاومت، از سؤالات مهم این روزهاست. در این بین یک جریان خاص سیاسی که پیش از این نیز در اواخر دوره قبل ریاست جمهوری ترامپ، از احتمال به قدرت رسیدن بایدن و پیروزی دموکراتها سخن میگفت و اینکه با آمدن بایدن بساط یکجانبهگرایی و قلدری ترامپ تمام شده و با مذاکرات مجدد احیای برجام، بسیاری از مشکلات تحریمی و اقتصادی کشور حل خواهد شد، مشغول تحلیل دادن و فرصتنمایی از آمدن ترامپ بوده و پیروزی ترامپ را یک فرصت جدید میداند که نباید آن را از دست داد!
یکی از استدلالها این است که ترامپ یک تاجر است و اهل معامله، پس میتوان با او معامله کرد! یا اینکه زمانه عوض شده و این ترامپ، آن ترامپ سابق نیست و میتوان انتظار ترامپ جدیدی را داشت. این تحلیلها که به نظر میرسد با مقاصد معین و با هدف فضاسازی سیاسی خاصی انجام میشود، بسیاری از واقعیتهای صحنه و سوابق را نادیده میگیرد و به امید اینکه مخاطب آن را نادیده بگیرد، ارائه میشود.
واقعیت قدرت سیاسی در امریکا مبین این است که در پیگیری اهداف سلطهطلبانه و مستکبرانه امریکا، تفاوت معناداری بین دموکراتها و جمهوریخواهان وجود ندارد و اساساً واقعیت سیاست و قدرت در امریکا ورای این دو حزب رسمی است. دموکراتها و جمهوریخواهان در پیگیری این اهداف صرفاً اختلاف تاکتیک و روش و در برخی مواقع اختلاف راهبرد دارند. برای نمونه اگر رابطه رژیم صهیونیستی و امریکا در دوره بایدن بر اساس «وابستگی متقابل» بود در دوره ترامپ و این رژیم بر اساس «تنیدگی روابط» بوده و خواهد بود. هر دو حزب فوق هم در انتخابات و هم در دوره حاکمیت، همواره در تلاش برای سبقت گرفتن از هم در حمایت از رژیم صهیونیستی بوده و هستند. دموکراتها معمولاً از شیوههای نرمتر در قبال دشمنان خود استفاده میکنند که نتیجه آن انقلابهای رنگی و براندازی و کودتاهای زیاد در دوران حاکمیت آنان در کشورهای مختلف بوده و جمهوریخواهان از شیوههای سختتر استفاده میکنند که نتیجه آن، جنگ و لشکرکشی به کشورهای مختلف یا برخوردهای سخت و خشن بوده است.
با تمام این توصیفات مرور شرایط جدید نشان میدهد که وعده تغییر ترامپ و تحلیلهای مبتنی بر ایجاد فرصت جدید و استفاده از آن برای مذاکره در حالت خوشبینانه ناشی از یک غفلت بزرگ و جهالت است و در حالت بدبینانه، تخدیر کشور برای انفعال و عدم برنامهریزی برای در پیش گرفتن راهبردهای متناسب با شرایط جدید و ارائه تدابیر درست و عقلانی است.
امروز ترامپ رئیسجمهور امریکا شده است و سوابق وی در پیش چشمان ما قرار دارد. وی در دوره قبلی خود در رابطه با ایران و محور مقاومت رفتار بسیار خصمانهای داشت و علاوه بر خروج یکجانبه از برجام و راهاندازی کمپین فشار حداکثری و کاهش فروش نفت ایران به یک سوم، سردار رشید اسلام و سرباز ایران حاج قاسم سلیمانی را به شهادت رساند. امروز نیز او مجدداً به قدرت بازگشته و تا اینجا به نظر میرسد اکثر نئوکانها و جمهوریخواهان افراطی دوره بوش پسر، قدرت را در دولت او به دست گرفته و خواهند گرفت و اتفاقاً کسانی را به عرصه آورده که بیشترین دشمنی و ضدیت را با ایران دارند. ترامپ در آخر دوره قبل ۷۴ سال سن داشت و امروز ۷۸ سال دارد و طبیعتاً در این سن، شخص به لحاظ رفتار و عقاید و خلق و خو تغییر محسوسی نمیکند، با این حال، ترامپ اگر تغییری هم کرده باشد تغییر مثبتی نیست. او امروز به لحاظ روانی خود را ناجی امریکا میداند که توانسته علیرغم همه کارشکنیهای سیاسی رقبا، دوباره به قدرت برسد و نماد حزب جمهوریخواه شود. از طرفی با نمایشهای ترور وی در چند ماه اخیر که به نظر سناریوهای ساختگی و نمایشی بودند، به لحاظ روانی، دشمنی بیشتر ترامپ با جمهوری اسلامی را زمینهسازی کرده باشند. از طرفی مطالعه سند پروژه ۲۰۲۵ که از آن بهعنوان «فهرست آرزوهای ترامپ» در صورت ورود به کاخ سفید بهعنوان رئیسجمهور بعدی امریکا یاد شده است نشان میدهد که از «ایران» ۵۷ بار به عنوان یک تهدید بزرگ در کنار چین، روسیه و کره شمالی نام برده شده و پیشنهاد شده که به تشدید تحریمها، ارائه کمکهای امنیتی به متحدان منطقهای امریکا و حمایت از اعتراضات احتمالی علیه نظام سیاسی و حصول اطمینان از برخورداری اسرائیل از انعطاف پذیری سیاسی و نظامی لازم برای دفاع در برابر تهدیدات ایران و نیروهای نیابتی آن اقدام شود. در این سند به صراحت به برخورد شدید با ایران از طریق اقدامات دیپلماتیک و اقتصادی اشاره شده و از گزینه براندازی با پیشرانی و تحریک اعتراضات عمومی اشاره شده است.
امروز علاوه بر به قدرت رسیدن جمهوریخواهان در دولت، با یکدست شدن کنگره با دولت، پیشبرد سیاستهای خصمانه دولت ترامپ در قبال ایران با همراهی بیشتری در حاکمیت امریکا مواجه خواهد شد. شرایط فعلی و سابقه دولت ترامپ هم نشان میدهد که نباید درباره امریکاییها و دولت جدید دچار اشتباه در تحلیل شد و با خام کردن مردم و برخی دستاندرکاران توسط برخی جریانات سیاسی در دام خوشبینی افتاد و از برنامهریزی درست در قبال شرایط جدید غفلت کرد.