کد خبر: 1203361
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۵
سریال خوش‌ساخت «سرزمین کهن» در رقابت با تولیدات روز صداوسیما؛
سریال «سرزمین مادری» که قبلا با نام سرزمین کهن شناخته می‌شد این روزها در حال پخش همزمان از تلویزیون و تلوبیون است. کاری که کمال تبریزی ۱۵ سال پیش وقتی هنوز فیلمسازی‌اش کاملا سرحال بود ساخت آن را شروع کرد، امروز درحالی پخش می‌شود که امروزه، زمانه و بسیاری از زمینه‌ها فرق کرده‌اند.

جوان آنلاین: هیچ‌کس حتی با فروش چاه نفت و همت تمام ریش‌سفیدان تئاتر و تلویزیون و سینما نمی‌تواند امروز این تعداد از ستاره‌ها را در یک مجموعه دور هم جمع کند و از همین رو مرور فهرست عوامل سرزمین مادری در سال ۱۴۰۲ به یاد ما می‌آورد در این ۱۰-۱۵ سال سینما و تلویزیون‌مان چه مسیر پرفرازونشیبی را طی کرده است. البته توجه داشته باشیم که بسیاری از این اسامی در زمانه خودشان هم پرآوازه بوده‌اند اما پروژه‌های بزرگ تلویزیون به قدری محبوب بود و خوب دیده می‌شد که همه آنها حضور در چنین پروژه‌هایی را فرصتی مغتنم برای دیده شدن در مقیاسی وسیع از یک‌سو و در قالبی آبرومند و هنرمندانه از سوی دیگر می‌دیدند. به هر حال ابتدایی‌ترین تحلیل‌ها راجع‌به نوع مواجهه مخاطبان با این سریال، در حال و هوای همان دوره‌ای که ساخته شد قابل تحلیل است. فصل اول کار ۱۷ قسمت است و مدتی طول می‌کشد تا قصه کاملا راه بیفتد و خودش را جا بیندازد. این شیوه، کاملا مطابق با شیوه کار سریال‌های بزرگ همان دوران است که چند قسمت ابتدایی‌شان درحقیقت اورتور بود و برگ‌های اصلی جذابیت را رو نمی‌کرد تا همه مخاطبان جمع شوند و پای تلویزیون بنشینند. این در حالی است که عصر سریال‌های شبکه نمایش خانگی بعضی از این مناسبات را یکسره تغییر داده است. سریال‌ها در فصول ۱۰ تا ۱۵ قسمتی ارائه می‌شوند و اکثر اوقات در همان یک فصل به پایان می‌رسند. گاهی هم با مینی‌سریال‌های ۵ یا ۶ قسمتی طرفیم. همه این آثار هم در همان قسمت ابتدایی چنان ضربه اصلی را می‌کوبند که مطمئن شوند مخاطب را از سایر رقبای پرتعدادشان ربوده‌اند. پخش هفتگی یک سریال در چنین شرایطی است که می‌تواند با پیگیری مخاطبان همراه شود و یک سریال ۵۰ قسمتی را باید به‌طور شبانه پخش کرد یا لااقل یک شب در میان. اینها مسائلی است که به دلیل تاخیر ۱۰ ساله در پخش این سریال ایجاد شده‌اند.

به گزارش فرهیختگان، امروز با افسوس می‌شود گفت اگر این حواشی برای سرزمین مادری پیش نمی‌آمد و سر وقت خودش روی آنتن می‌رفت، حالا شاید بازپخش آن مثل جومونگ و یوسف پیامبر و امثال آن بسیار پرمخاطب می‌شد؛ شاید حتی بیشتر از مخاطبان امروزش. در هر حال وقتی می‌خواهیم سریال سرزمین مادری را بررسی کنیم، بد نیست به سرنوشت فرامتن عجیبی که از سر گذرانده هم نگاهی بیندازیم و از یاد نبریم که ظرفیت‌های تماشایی آن بیشتر از آنچه که امروز به نظر می‌رسد، بوده‌اند. هنوز هم اگر دقت کنیم غیر از مجموعه‌هایی که بازپخش آثار سال‌های پیش بوده‌اند، بهترین و پرمخاطب‌ترین کار تلویزیون در این روزها سریال سرزمین مادری است. کاری قصه‌گو که برای کارگردانی‌اش هم مایه گذاشتند و در پس آن مطالعات تاریخی مناسبی وجود داشته؛ هرچند هم به روند قصه، هم کارگردانی کار و هم پس‌زمینه سیاسی و تاریخی‌اش می‌توان نقدهایی داشت.

یادگاری از روزگار کارهای بزرگ
سرزمین مادری با سکانسی از یک روستای دورافتاده و جنگ‌زده ایران آغاز می‌شود. مردم روستا نمی‌دانند که متفقین به ایران حمله کرده‌اند و حتی ۱۶ سال پس از برافتادن سلسله قاجار، از اینکه دیگر احمدشاه بر کشور حکومت نمی‌کند هم بی‌اطلاع هستند. عده‌ای ارتشی با ماشین‌های نظامی‌شان در روستا هستند و موقعیت پیش‌آمده سیاسی و جنگی را از خلال بحث فرمانده میان‌پایه این ارتشی‌ها با اهالی روستا می‌شناسیم. هواپیماهای متفقین بالای سر روستا ظاهر می‌شوند و شلیک تفنگ‌های تک‌تیر ارتشی‌های ایران هم به‌وضوح هیچ اثری ندارد. تلی از خاک و خاکستر و جنازه از روستا باقی می‌ماند و از میان این مخروبه‌ها نوزادی نجات پیدا می‌کند که زنده بودنش همه را متعجب کرده است. شخصیت اصلی سریال همین نوزاد است؛ شخصیتی نامیرا که هر بلای بزرگ و عجیبی بر سر او هوار می‌شود اما نهایتا زنده می‌ماند و قرار است همین حالت را در ادامه قصه بیشتر هم نشان بدهد. ظاهرا این بلاکشیدگی و نامیرایی شخصیت «رهی»، نمادی از مام میهنش ایران است. زنی این کودک را به آغوش می‌گیرد و سوار بر یک گاری تک‌اسبه به سمت پایتخت می‌رود. بعد پنجره روایت در زمانی دیگر باز می‌شود. پسرکی را می‌بینیم که پدرش یک معلم توده‌ای است و با خاندانی از اشراف انگلیسی‌مآب نسبت فامیلی دارد؛ هرچند ارتباط‌شان قطع شده و خوی به هم نزدیکی ندارند.

اگر بخش‌هایی از روایت که به قبل از خانه و خانواده این مرد توده‌ای برمی‌گردند را حذف کنیم، مخاطب ریسمان قصه را گم نخواهد کرد. این قسمت‌ها جذابیت بصری یا روایی ویژه‌ای هم ندارند که تولید و پخش‌شان توجیه داشته باشد و تا حدودی برای دیده نشدن ساخته شده‌اند چون مخاطبان این‌طور مجموعه‌ها در آن دوره و زمانه مدتی طول می‌کشید که دور تلویزیون جمع شوند و سازندگان مجموعه‌ها سعی می‌کردند برگ‌های اصلی‌شان را همان اول رو نکنند و همه‌چیزشان زود خرج نشود. تولید این بخش‌ها یک دلیل دیگر هم دارد که به دال مرکزی روایت مربوط است. این روایت قرار بوده از شهریور ۱۳۲۰ تا پیروزی انقلاب اسلامی را در بر بگیرد و اتفاقاتی که برای رهی می‌افتد، به موازات اتفاقات کلان سیاسی و اجتماعی ایران پیش بروند. روزنامه‌ها به این پسرک لقب پسر ملت را دادند و آنچه در زندگی شخصی‌اش رخ می‌دهد با اینکه چه کسی نخست‌وزیر می‌شود یا پارلمان کدام سمتی می‌رود مربوط است. این البته با آن معنا نیست که مسائل تاریخی روایت به‌طور کامل تشریح شوند و اگر کسی از آنها سررشته‌ای نداشته باشد، احتمالا بعضیشان را به‌طور کامل درک نمی‌کند. روایت سرزمین مادری بخش عمده‌ای از دهه ۲۰ شمسی که در سیاست ایران به دوره فترت مشهور است را با یک پرش زمانی دور می‌زند. ناگهان در اواخر این دهه چشم باز می‌کنیم و رفته‌رفته به استقبال نخست‌وزیری حاج علی رزم‌آرا می‌رویم. رزم‌آرا ترور می‌شود، حسین علا به نخست‌وزیری می‌رسد و در دوره او ملی شدن صنعت نفت به امضا می‌رسد. حرفی از منصور زده نمی‌شود که دوره‌ای کوتاه را پس از علا در سمت نخست‌وزیری بود و بلافاصله وارد دوران مصدق می‌شویم.
به نظر می‌رسد که قصه اصلی مربوط به رهی است و اینکه واقعا فرزند کیست و ارثیه‌اش به او می‌رسد یا نه. پس اگر تاریخ سیاسی آن دوره کاملا روایت نشود، این را نمی‌توان ایراد دانست که تا حدودی همین‌طور هم هست اما جایی که روایت به بعضی از مسائل تاریخی به‌طور مستقیم و جدی ورود می‌کند، عملا می‌شود ضعف‌هایی را در کار دید. خصوصا نمایش وقایع ۳۰ تیر به لحاظ کارگردانی بسیار ضعیف است، همان‌طور که صحنه‌های خیابانی دیگر چه درگیری‌ها، چه تظاهرات و تجمع‌ها و چه حتی غلغله‌های روبه‌روی مجلس شورای ملی بسیار ضعیف هستند. در این نوع صحنه‌ها دم‌دستی‌ترین میزانسن‌ها را می‌بینیم. یک ایراد دیگر هم مربوط به بازی‌هاست که با وجود حضور چهره‌های بسیار جاافتاده، در غالب اوقات احساس می‌شود دیالوگ‌ها به نوبت گفته می‌شوند و یک شیمی روان بین هنرپیشه‌ها برقرار نشده است.

البته ریتم نسبتا پرگره قصه، تا حدودی این ضعف را پوشش می‌دهد. یک نکته دیگر که می‌توان در سرزمین مادری آن را محل نقد قرار داد، کش آمدن قصه است. چند بار در همین فصل اول، جایی که قصه به نقطه اوج رسیده، دوباره گره جدیدی ایجاد می‌شود که درحقیقت کاملا شبیه گره‌های قبلی است و فقط ماجرا را طولانی‌تر می‌کند. مثلا اینکه به جان رهی بیش از یک بار سوء‌قصد می‌شود، بی‌اینکه ویژگی خاصی به کار ببخشد، قصه را طولانی‌تر می‌کند. این مورد را البته در بسیاری از آثار تحسین‌شده‌ای که در دوران ساخت سرزمین مادری تولید شده بودند هم می‌شد پیدا کرد و حالا پس از اوج گرفتن فعالیت شبکه نمایش خانگی است که به این مسائل حساس‌تر شده‌ایم؛ چراکه مخاطب کم‌حوصله‌تر شده و در میان انبوه آثاری که برای تماشا کردن مقابلش قرار دارند، باید فقط بعضی‌ها را برای دیدن انتخاب کند. سرزمین مادری با همه ضعف‌ها و قوت‌هایی که دارد و با وجود اینکه ۱۵ سال از زمانی که اولین بار جلوی دوربین رفت می‌گذرد، یک سر و گردن نسبت به تمام آثار دیگری که این روزها از تلویزیون پخش می‌شوند بالاتر است و آن را می‌توان یادگار دورانی دانست که به پروژه‌های عظیم توجه ویژه‌ای می‌شد. شاید تا زمان به ثمر رسیدن تولید مجموعه‌هایی مثل «سلمان فارسی» و «موسی» باید صبر کرد تا ببینیم آیا دوباره طلیعه همان دوران پدیدار می‌شود یا نه و آیا این مجموعه‌ها استثنائاتی هستند که با توجه به بزرگی اسم کارگردان‌شان توانستند جلوی دوربین بروند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار