جوان آنلاین: در ۱۵ ژانویه ۲۰۰۹، هواپیمای ایرباس پرواز شماره ۱۵۴۹ US Airways در ابتدای پرواز از فرودگاه لاگوآردیای نیویورک با دستهای از غازهای کانادایی برخورد میکند و موتورهایش از کار میافتد. به دلیل عدمدسترسی به هیچکدام از فرودگاههای نزدیک جهت فرود اضطراری، خلبانان این پرواز هواپیما را روی رودخانه هادسون فرود آوردند و تمامی ۱۵۵سرنشین این هواپیما جان سالم به در بردند، اما بعضیها به ایشان خرده گرفتند که سه فرودگاه نزدیک ایشان بوده است و نباید روی رودخانه فرود میآمدند. شبیهسازیهای کامپیوتری نشان دادند که امکان فرود اضطراری روی دو تا از فرودگاههای نزدیک وجود داشته است. خلبان پرواز مذکور، در دفاع از خود گفت که شبیهسازی صورتگرفته عناصر انسانی را مورد غفلت قرار داده است و هماهنگی بعد از حادثه برای پیگیری فرایندهای اضطراری خودش ۳۵ثانیه به طول کشیده است. وقتی که ۳۵ثانیه انسانی در مدل در نظر گرفته شد، نتیجه شبیهسازی این شد که هواپیما قبل از رسیدن به هر کدام از فرودگاهها سقوط میکرد! بعد از آن، این حادثه به معجزه در رودخانه هادسون (Miracle on the Hudson) مشهور شد و خلبانان نیز چندین جایزه ملی دریافت کردند. بسیاری از مدلهای اقتصادی در دانش اقتصاد کلاسیک شبیه همان شبیهسازی اولیه پرواز است که جنبههای انسانی را مورد غفلت قرار میدهند. این مدلها بیشتر از آنکه توصیفکننده رفتار انسانها باشند، توصیفکننده رفتار ماشینهایی بسیار هوشمند هستند که با آنچه در دنیای واقعی اتفاق میافتد، فاصله دارند. ساخت مدلهای واقعیتر میتواند ما را در سیاستگذاری بهتر کمک کند. همچنین در برنامهریزیها هم ممکن است خودمان یا دیگرانی را که برایشان برنامهریزی میکنیم، ماشینهای بینقص و دقیق در نظر بگیریم و موقع اجرا متوجه شویم آنچه در عمل اجرا شده با آنچه روی کاغذ برنامهریزی کردهایم، به کلی متفاوت است. این سوگیری را سفسطه برنامهریزی (Fallacy of Planning) هم میگویند.
منبع: کانال تلگرامی «برنامهریزی و مدیریت زمان»