جوان آنلاین: «در خانهای که کتاب حضور دارد و خوانده میشود، آن خانه مثل گلستانی است که اهل آن با هم گلاویز نمیشوند و با هر لحنی صحبت نمیکنند بلکه به عقلانی فکر کردن و رفتار بر اساس دانش دعوت میشوند. خانوادهای که کتاب یار مهربان آنهاست از آدمهای بد دور میشوند، چون کتاب رنگ و بویی دارد که رفتارها و آدمهای مثبت را جذب و آدمهای بد را دور میکند. در این خانه خرافات وارد نمیشود و حرف زور زده نمیشود.» این گزیدهای از صحبتهای غلامرضا حیدری ابهری، نویسنده و محقق حوزه تعلیم و تربیت است. او به مناسبت روز کتاب و کتابخوانی با «جوان» گفتوگویی داشته و به اهمیت حضور کتاب در خانه و مطالعه بین اعضای خانواده پرداخته است. در ادامه مشروح گفتگو را میخوانید.
ابتدا از ارزش کتاب و کتابخوانی بگویید تا خانوادهها بیشتر با این مهم آشنا شوند.
در اهمیت کتاب و کتابخوانی همین بس که همه پیامبران دارای معجزه بودند، اما معجزه آخرین پیامبرخدا (ص) کتاب بود. این پیام خیلی بزرگی است و حتماً تأثیر وافری داشته که خداوند آن را به عنوان آخرین معجزه بر پیامبر (ص) نازل کرده است. این معجزه جاودان نشان میدهد مشکل بشریت از آن به بعد با کتاب و نوشتههای خوب حل میشود و مهمترین ابزار برای انتقال اندیشه، فکر و دفاع از حقیقت، کتاب است. با ورقزدن تاریخ و تحقیق بین اقوام، کسی را نمییابیم که فردی برجسته باشد، اما اهل کتاب نباشد. خوشبختترین آدمها کسانی هستند که انس با کتاب دارند و از همه مهمتر با خودشان دوست میشوند تا بتوانند واسطه دوستی با دیگران شوند. این تنها گوشهای از اهمیت کتاب و کتابخوانی است که باید مورد توجه خانوادهها و بهخصوص سیستم آموزشی کشور قرار گیرد، ولی متأسفانه در خانوادهها کتاب غریب است یا حجم بالای دروس در مدارس فرصت کتابخوانی را از دانشآموزان سلب کرده است. اگر بخواهیم درباره پیامدهای این مشکل در سیستم آموزشی صحبت کنیم اول اینکه استعداد دانشآموزان نمایان نمیشود و خیلی شبیه به هم رشد میکنند به همین دلیل خواندن کتاب تفاوتها را نشان میدهد و باعث میشود دانشآموز درون خود را کشف و مجال خودشناسی پیدا کند. به همین دلیل آیندهای درخشان برایش رقم میخورد و در انتخابهایش مثل انتخاب همسر و شغل دچار اشتباه نمیشود. مشکل بعدی کمرنگ شدن ارتباطات و تعاملات اجتماعی آنهاست، چراکه به خاطر حجم بالای درس بیشتر اوقات نمیتوانند به میهمانی بروند یا کم میروند. کتاب این فرصت را به آنها میدهد تا با فضای اجتماعی ارتباط بگیرند؛ مثلاً خواندن یک کتاب داستانی میتواند به آنها آگاهی دهد و دیدگاههای مختلف را بشناسند. مشکل دیگر دوری از معنویات است. تمرکز روی قبولی هر پایه درسی و کنکور باعث میشود دانشآموزان به افقهای بلند، آسمانی و ابدیت فکر نکنند. به همین دلیل کتاب کمک میکند بچهها تغذیه معنوی شوند و به جنبههای روحی و روانی الهی خود بپردازند.
تفاوت خانوادههای کتابخوان با خانوادههایی که با فرهنگ کتابخوانی قهر هستند چیست؟
کتاب خواندن که جای خود، حتی حضور کتاب روی میز، مبل یا روی طاقچه و گوشه به گوشه خانه اهمیت دارد. در چنین خانوادهای گفتگوها متفاوت است و آن خانه مثل گلستانی است که اهل آن با هم گلاویز نمیشوند و با لحن ناشایست صحبت نمیکنند. در خانهای که کتاب وجود دارد اهل خانه به عقلانی فکرکردن و رفتار بر اساس دانش دعوت میشوند. خانوادهای که کتاب یار مهربان آنهاست از آدمهای بد دور میشوند، چراکه خاصیت کتاب همین است. رنگ و بویی دارد که رفتارها و آدمهای مثبت را جذب و آدمهای بد را دور میکند. درچنین خانوادهای خرافات وارد نمیشود و حرف زور زده نمیشود. نیاز نیست کتاب حتماً مطالعه شود تا تأثیرش را بگذارد، همین حضور کتاب در خانه نور و احساسات مثبت را منتشر میکند. حتی فرهنگ و خلق افراد بر اساس کتاب شکل میگیرد و داد و ستد میشود. این تنها گوشهای از فواید کتاب و کتابخوانی است.. خانوادهها بدانند برای آشنایی کودکان با کتاب باید هزینه بپردازند. از پاره کردن کتاب به دست کودکان نیز ناراحت نشویم، چراکه بچهها سهم پاره کردن کتاب را دارند تا با آن آشنا شوند.
بعضی از والدین برای خواندن کتابهای غیر درسی به بهانه فاصله گرفتن از درس و کتابهای درسی سختگیری میکنند. صحبت شما با این قبیل والدین چیست؟
این تفکر که دانشآموز باید درسش را خوب بخواند و تنها در رشتههای درسی رشد کند اشتباه است. او باید در همه زمینهها پرورش پیدا کند. حال اگر فرض هم بر این باشد که او درسش را خوب بخواند و در نهایت کنکور موفقی داشته باشد لازم است کتابهای غیر درسی هم بخواند. این نوع مطالعه از چند زاویه مورد بحث قرار میگیرد. وقتی کتابی با عشق و علاقه خوانده میشود، قدرت و سرعت مطالعه بالا میرود، واژهها درست ترکیب و تجزیه میشود به همین دلیل دانشآموز کتابخوان، کتاب درسی را نیز با توان بیشتر و با درک عمیقتری میخواند. درست مانند این است که اگر بخواهیم فرزندمان بازوانی پرتوان داشته باشد باید او را از کودکی تقویت کنیم. استادی میگفت خیلی از بچهها مشکلشان زبان فارسی است حتی اگر مشکل آنها ریاضی باشد، چراکه باید صورت مسئله را درست بخوانند و درست درک و تحلیل کنند. این نشان میدهد ضعف در زبان فارسی همه دانشها را در بر میگیرد. بزرگ دیگری میگفت دانشآموزی که فیزیک نمیداند باید قصه بخواند، چراکه خواندن قصه ذهنش را نرم و بزرگ میکند. آن وقت توانا میشود و خوب میفهمد، چراکه قصه جنبههای تخیلی و ادبی زیبایی دارد و هضم ذهنی میدهد و فرد را برای رشد در درسهای دیگر توانمند میکند. داوطلبانی در کنکور موفق میشوند که بتوانند برنامهریزی، تجزیه و تحلیل و استفاده از فرصتها را درک و عواطف، نگرانی و استرسهایشان را مدیریت کنند. کسب این همه مهارت با خواندن کتابهای غیر درسی ممکن میشود. بنابراین خانوادهها باید به درس فرزندانشان حساسیت داشته باشند، اما جلوی رشد و پرورش ذهن فرزندانشان را با حذف کتاب غیر درسی نگیرند. خواندن کتاب نه تنها زیان ندارد بلکه میتواند در این مسیر کنار دانشآموزان باشد.
والدین فرزندانشان را از چه سنی با خواندن کتاب آشنا کنند؟
گاهی سؤال میشود بچهها را از چه سنی با خداوند آشنا کنیم؟ جوابش معلوم است، از بدو تولد. ما آنقدر به رابطه با آسمان و آسمانی شدن علاقهمند هستیم که از همان ابتدا در گوش نوزاد اذان و اقامه میخوانیم. این عطرافشانی باید از همان اول انجام شود تا فضا برای علاقه و آشنایی فراهم شود. آشنایی با کتاب هم باید از همان دوران کودکی انجام شود. جا دارد یادی کنم از مرحوم جلال الدین همایی. او میگفت هنوز آن نورانیت تابلوی بسماللهالرحمنالرحیم راکه روی دیوار خانه مادربزرگم نصب بود حس میکنم. این نشان میدهد احساسات در دوران کودکی تا ابد باقی خواهد ماند. بنابراین کودکان وقتی والدینشان را در حال کتاب خواندن میبینند تأثیر میگیرند. برای کتابخوان شدن کودکان، میتوان از خرید کتاب اسباب بازی تا کتابهای تصویری، رنگ آمیزی و بعد، از آموختن کتابهای ساده و روان شروع کرد و همین ترتیب را تا کتابهای سخت ادامه داد.
بعد از آشنایی با کتاب، چطور کتابهای مسموم و زرد را تشخیص دهیم و از خریدشان اجتناب کنیم؟
خوشبختانه بسیاری از والدین نویسندهها و ناشران خوب را میشناسند و این در نمایشگاه کتاب کاملاً مشخص است، چراکه معلوم بود با فضای کتاب ارتباط دارند. برای انتخاب نویسنده خوب باید گفت بعضی از آنها شناخته شده هستند هرچند منطبق بر سلیقه ما نباشند، اما میدانیم به تعهداتشان عمل میکنند و کتابشان به صلاح فرزندانمان است. راه بعدی جشنوارههایی است که برگزار میشود و نویسندههای خوب از طریق کارشناسان شناسایی میشوند. هرچند جشنوارهها ناقص برگزار میشوند. در این جشنوارهها کارشناسی یک سال زحمت میکشد و کتابی را انتخاب میکند، اما در سایتها هم اسم کتاب معرفی نمیشود و فقط اختتامیه جشنوارهها اطلاع رسانی میشود! در آن جشنوارهها کتابهای سال به خوبی معرفی نمیشوند تا والدین آنها را بشناسند و خریداری کنند به همین دلیل نهادها و خانوادهها خریدشان کتابهای دیگری غیر از کتابهای سال است. روش دیگر کمک گرفتن از مربیانی است که در کتابخانهها مشغول کار هستند. آنها به دلیل تجربه کاری، اشراف و اطلاعات خوبی دارند. حتی بعضی از آنها کانال دارند، چراکه نیازها و حساسیتها را میشناسند، بنابراین میتوان از آنها راهنمایی گرفت.