هنر پویانمایی در ایران اگر چه از حدود ۲۰ سال پیش نشانههای خوبی برای تبدیلشدن به یک صنعت جدی و پر رونق را ارائه میداد، اما مدیریت ضعیف ظرفیتهای نیروی انسانی سبب شد در دو دهه اخیر از این سرمایههای انسانی در جهت رشد و تقویت این هنر استفاده مطلوبی به عمل نیاید تا امروز شاهد مهاجرت بخش قابلتوجهی از هنرمندان این عرصه به خارج از کشور باشیم، در حالی که مدیریت دقیق و اصولی نیروی انسانی میتوانست کشور ما را در وضعیت بسیار بهتری در تولید کیفی و صنعتی پویانمایی در منطقه و جهان قرار دهد. فرنوش عابدی، نویسنده و کارگردان ۳۸ساله پویانمایی ایران در یک گفتگو به این وضعیت اشاره کرده است.
فرنوش عابدی میگوید در عرصه هنر پویانمایی اکنون با مهاجرت انیماتورها روبهرو هستیم؛ دستکم در اطرافیان و دوستان من افرادی در زمینههای مختلف فنی، کارگردان، انیماتور و ویژوال مهاجرت کردهاند. چون یک انیماتور ۱۵، ۲۰ سال طول میکشد تا به آن نقطهای که باید برسد و متأسفانه با رفتن هر متخصص انیمیشن- درست است که جایش به سختی پر میشود- انیمیشن ایران فقیرتر میشود. البته این توضیح را هم اضافه کنم که متأسفانه بچهها در خارج از کشور هم خیلی موفق نیستند؛ ممکن است زندگی بهتری داشتهباشند، ولی کارشان خیلی خروجی امیدوارکنندهای ندارد. این ناراحتکننده است که میتوانستند اینجا موفقتر باشند، اما بنا به دلایلی مهاجرت میکنند. همانطور که گفتم انیمیشن ایران ممکن است با این اوضاع روزبهروز فقیرتر شود و بر کیفیت آثارش هم تأثیرگذار باشد.
وی در پاسخ به این سؤال که یکی از دلایل اینکه یک انیمیشن پرمخاطب میشود، داستان آن است. چرا امروزه داستان انیمیشنهای ایرانی، خاطرهانگیز و به یادماندنی نمیشود؟ توضیح میدهد: این فقط درباره انیمیشن ایران صدق نمیکند. در کل، در همهجای دنیا دارد اتفاق میافتد؛ چه سینما و چه انیمیشن. معمولاً فیلمها خیلی بهیادماندنی نیستند؛ به دلیل حجم تولید زیاد یا دلایل دیگر، کمتر ماندگار میشوند برخلاف انیمیشنهای قدیم چه ایرانی، چه ژاپنی و چه امریکایی. فقط هم انیمیشن نیست؛ در سینما هم این وضعیت در تمام دنیا هست. انیمیشن مثل هر چیز دیگری نیاز به نگرشهای جدید دارد. مسئولان و سیاستگذاران باید نگرشهای جدید به این حوزه داشته باشد، چراکه باید قبول کرد انیمیشن ایران مثل خیلی از کشورها بدون حمایت دولتی وجود ندارد و به تنهایی قدرت زیادی ندارد. انیمیشن ایران وابسته به کمکهای دولتی و حاکمیتی است؛ البته خیلی از کشورها همینطوری هستند و فقط ایران نیست. در خیلی از کشورها حکومت و دولت کمک میکند در تولید انیمیشن به خصوص انیمیشنهای جشنوارهای. به این دلیل باید نگاهها کمی عوض شود؛ در واقع مدیران باید کمی خطرپذیرتر و بهروزتر باشند. اکنون وضعیت در مجموع امیدوارکننده است. مرکز گسترش سینمای مستند تجربی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سعی میکنند این دید جدید را داشتهباشند. مقاومتهایی هم ممکن است بشود، اما به هر حال مدیران دلسوزی هستند که تلاش میکنند این اتفاق بیفتد. البته نمیتوان تقصیر را فقط بر گردن سیاستگذار گذاشت؛ خود هنرمند هم شاید کمتقصیر نیست. به هرحال موج نو و نوآوری، نیاز به خطرپذیری و اعتماد بیشتری به هنرمندان دارد.
عابدی در پاسخ به این سؤال که شخصیتپردازیها در انیمیشنهای ایرانی را چطور ارزیابی میکنید نیز اینگونه پاسخ میدهد: ما در شخصیتپردازی ضعف داریم؛ چه در انیمیشن و چه سینما. معمولاً در انیمیشن شخصیتپردازی سطحیتر است و یکی از دلایلی که یک اثری ماندگار نمیشود، این است که شخصیتهای ماندگاری نداریم. شما رجوع کنید به فیلمنامههایی که دوستش دارید و با آن خاطره دارید. معمولاً این حوادث نیست که شما را خیلی جذب کرده و برایتان ماندگار شدهاست، بلکه شخصیتهای جذاب هستند که ماندگار میشوند.