کد خبر: 1164997
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۲:۰۰
«ناوگروه ۷۶ و تاریخی که در پس خویش دارد» در گفت‌و‌شنود با خسرو معتضد - بخش نخست
بخشش‌های رضاخان از خاک ایران همه را انگشت به دهان کرد! در روز‌های گذشته بازگشت ناوگروه ۷۶ و بازتاب‌های گسترده آن در سطح منطقه و جهان، افکار عمومی را متوجه پیشینه صنعت کشتیرانی در ایران کرد. هم از این روی بازخوانی آن، بهنگام و حتی ضرور می‌نماید. در گفت‌و‌شنود پی آمده خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و نویسنده اثر «دریانوردی و تاریخ نیروی دریایی ایران، در گذر تاریخ»، در این‌باره به ارائه اطلاعات و تحلیل‌های خویش پرداخته است. امید آنکه علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.
سمانه صادقی

در آغاز این گفت‌و‌شنود، بهتر است از این موضوع شروع کنیم که کشور ایران از چه دوره‌ای صاحب صنعت کشتیرانی شد؟
ما تا قبل از دوره حکومت داریوش هخامنشی، علاقه چندانی به کشتیرانی نظامی و مسائل مربوط به آن را نداشتیم. داریوش پس از فتح مصر توسط کمبوجیه در سفری که به این کشور داشت، با شخصی به نام «اوجار هُرسن» کشتی می‌سازد. این کشتی‌ها از طریق دریای سرخ و کانال سوئز - که داریوش دستور حفر آن را داده بود- به باب‌المندب رسیدند. کشتی‌ها از اقیانوس هند گذشته و به دریای اِریتِرِه، یعنی دریای مکران می‌رسند. جالب است بدانید که به دریای عمان هم اِریتراس یا اِریتِرِس می‌گفتند. نهایتاً کشتی‌های مصری از دریای مکران به سمت بندرعباس رفته و به تائوکا رسیده و در آنجا مستقر می‌شوند، از آن زمان خلیج‌فارس به این نام خوانده می‌شود. قبلاً از آن نامش ناماراتو بود. دریانوردی ایران هم از این تاریخ به بعد شروع می‌شود. چون ساکنان خلیج‌فارس، دریانوردی را یاد گرفته بودند و در طول قرون مختلف، حتی تا دریای چین و سِن‌کاکو، یعنی ژاپن هم می‌رفتند و در واقع ایرانی‌ها ملتی دریانورد شده بودند. حتی شاپور دوم در اقیانوس هند با نیرو‌های کشتیرانی حبشه می‌جنگد و آن‌ها را شکست می‌دهد و جزیره سیلان را تصرف می‌کند. علاوه بر آن شاپور دوم با کشتی‌هایش به «الاحساء»، یعنی همان جایی که ساحل عربستان است، رفته و آنجا و بخش‌هایی از عربستان را تصرف می‌کند. در زمان انوشیروان هم ۸۰۰ سرباز با کشتی و به فرماندهی وِهرَیز دیلمی، برای جنگ به یمن رفتند و آنجا را تصرف می‌کنند. این نبرد به خاطر درخواست حاکم آنجا، به نام سیف بن ذِی‌یزَن بود. او به انوشیروان متوسل شده بود و ایرانی‌ها به همین دلیل در یمن مستقر می‌شوند.
در مورد سابقه دریانوردی در ایران بعد از اسلام هم کتابی به نام «عجائب الهند، بره و بحره» نوشته شده است. این کتاب را ناخدای توانمند «شهریار رامهرمزی» نوشته که نشان می‌دهد، ایرانی‌ها دانش کشتیرانی می‌دانسته‌اند. چون اسامی همه متولیان این صنعت، ایرانی است. تجار بزرگی در قرن‌های چهارم، پنجم و ششم از طریق بندر سیراف تجارت می‌کردند. در همین کتاب عجائب‌الهند، درباره تجار سیراف صحبت شده است. کتاب دیگری در این‌باره، در دو قرن بعد به نام «عجائب المخلوقات و نوادر الموجودات» نوشته شده است. این کتاب خاطرات کسانی است که به سفر‌های دریایی می‌رفتند. علاوه بر این نشان دهنده آن است که ایرانی‌ها اهل دریانوردی بوده و با کشتی‌های شراعی (بادبانی) تا بندر خانفو (مهم‌ترین بندر چین در قرن‌های سوم و چهارم/ نهم و دهم و مرکز تجارت دریایی با آسیای غربی) هم می‌رفتند. این باعث افتخار ایران است که ایرانی‌ها در گذشته هم ملت دریانوردی بودند. چون در کنار دریا زندگی کرده و از آن ماهی و مروارید می‌گرفتند، اما همه این‌ها به نام اعراب تمام شده است.

ایرانی‌ها به چه دلیل، در گذشته علاقه چندانی به تشکیل نیروی دریایی نداشتند؟
البته پادشاهان آل‌بویه، «جیش الماء» و سلجوقی هم نیروی دریایی داشتند. می‌دانیم که آل‌بویه حدود ۱۰۰ سال، بغداد را تصرف کرده بودند. پادشاهان آل‌بویه، آدم‌های بسیار باذوقی بودند. آن‌ها از گیلان و دیلمان آمده و به همین دلیل به دریا توجه داشتند. آل‌بویه اصفهان، شیراز، گرگان و ری را هم به تصرف خود درآورده بودند، ولی متأسفانه کم‌کم ما گرفتار مغول شدیم. از طرفی ایران، ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار کیلومترمربع وسعت داشت. این وسعت زیاد و سروکار داشتن با همسایگانی که از راه خشکی وارد کشور می‌شدند، یکی از عللی شد که ایرانی‌ها چندان دنبال نیروی دریایی نباشند. مثلاً رومی‌ها، هیچ وقت با نیروی دریایی به ایران حمله نکردند. رومی‌ها از سمت غرب ایران وارد شدند. خاقانات تُرک شرقی و غربی هم از سمت غرب به کشورمان آمدند. در مشرق هم با ازبکان و افغان‌ها همسایه بودیم که دائم حمله می‌کردند. روس‌ها در شمال، قفقاز و عثمانی هم در مغرب مستقر بودند. ایران هیچ وقت از سمت جنوب تهدید نمی‌شد. حتی اعراب هم از طریق عربستان، عراق و خوزستان وارد ایران می‌شدند؛ لذا فرصت نکردیم تا به جنوب کشور هم نگاه کنیم. چون همسایگان جنوبی‌مان هم مناطق کوچک و کم‌جمعیتی، چون شارجه و ابوظبی بودند که کسی آن‌ها را به حساب نمی‌آورد. این بود که ایران به نیروی دریایی احتیاج چندانی نداشت. در دوره ساسانیان و شاپور دوم هم به خاطر تجارت ابریشم که از چین به روم و کشور‌های دیگر می‌بردند، ما نیروی دریایی داشتیم. در جنگ‌های دوره‌های قبل از آن و در دوره هخامنشیان نیز سربازان ما فنیقی‌ها بودند. چون فنیقیه یکی از استان‌های هخامنشیان بود. در آن دوره بیشتر کشتی‌سازان ما لبنانی بوده و ایرانی‌ها آنان را فرماندهی می‌کردند. جالب است که ما در زمان ورود مغول به ایران، پادشاهی کوچکی به نام «توران‌شاهی» در جزیره هرمز داشتیم. توران شاهی‌ها قبلاً در زرون (بندرعباس که عرب‌ها به آن جرون می‌گفتند)، ساکن بودند، اما بعد به جزیره هرمز رفته و در آنجا ساکن می‌شوند؛ بنابراین همه جزایر از زمان سلاجقه، به دست توران شاهیان بوده است.

نخستین حمله دریایی به ایران، در چه زمانی رخ داد؟
اولین بار «آلفونسو دِ آلبوکرک» یکی از دریادار‌های دریاسالار «واسکو دوگاما»، از طریق دریا به ایران حمله کرده و جزیره هرمز و دو طرف خلیج‌فارس را تصرف می‌کند. در ادامه که پرتغال و اسپانیا با هم یکی می‌شوند، اسپانیایی‌ها هم به اشغالگران جنوب ایران اضافه می‌شوند؛ بنابراین جنوب ایران، ۱۷۰ سال در دست دولت اسپانیا و دولت پرتغال می‌افتد بود و آن‌ها در این دوران سعی می‌کنند مردم منطقه را مسیحی کنند! در سال ۱۳۵۰، چند نفر از محققان ایرانی به پرتغال رفته و این اسناد را پیدا کردند. «گُل بَنکیان» شخصی ارمنی است که تبعیت ایران- انگلیس- ترکیه را دارد و دلال نفتی است. خانواده او تمام این اسناد را در اختیار داشتند و به ایران تحویل دادند. ما خیلی از اسناد و مکاتبات حکام هرمز با دولت پرتغال را از طریق خانواده گل بنکیان که در پرتغال ساکن هستند، پیدا کردیم. طبق این اسناد پرتغالی‌ها قصد داشتند، هرمز را مثل بسیاری دیگر از کشور‌ها مستعمره خود کنند، اما شاه عباس به کمک کشتی‌های انگلیسی و هلندی، پرتغالی‌ها را از هرمز بیرون کرد. جزیره قشم و جزیره هرمز، بیشتر از ۱۳، ۱۴ کیلومتر با بندرعباس فاصله ندارد. به همین خاطر ایرانی‌ها، اول بندرعباس را گرفتند که آن زمان نامش «گامبرون» بود؛ گامبرون به معنای خرچنگ قرمز است. چون در آن منطقه خرچنگ پیدا می‌شد، پرتغالی‌ها این اسم را روی آن منطقه گذاشته بودند. الله‌وردی خان سردار ایرانی و بعد پسر او امام قلی خان، ظرف مدت ۱۰ سال، اول بندرعباس و بعد بحرین را بازپس گرفتند. چون بحرین هم متعلق به ایران بود. حاکم بحرین از اعراب درخواست یک عروس شیرازی را داشت. عروس همراه با عده زیادی از سربازها، به بحرین رفت و آنجا را که به لحاظ حقوقی متعلق به ایران بود، جزو خاک کشورمان کردند. من تمام این نکات را در جلد دوم کتاب «دریانوردی و تاریخ نیروی دریایی ایران، در گذر تاریخ» نوشته‌ام. بعد از اینکه پرتغالی‌ها در دوره صفوی اخراج شدند، گفتند ما در اینجا کشتی‌سازی درست کنیم. کشتی لنج درست کردند و تا بعد از مرگ نادر هم در منطقه بودند. البته ما اشتباه کردیم و از زمان شاه عباس، باید ناوگان دریایی درست می‌کردیم. چون در آن دوره با کشتی به عمان، شارجه و رأس‌الخیمه سفر می‌کردیم، اما عده‌ای راهزن و دزد دریایی به نام خوارج، در منطقه بودند که ایرانی‌ها را اذیت کرده و شیعیان را گردن می‌زدند! خوارج مسقط و عمان، خیلی به کشتی‌های کوچک ایرانی حمله می‌کردند. نادرشاه یک مهندس انگلیسی وارد به کار کشتی‌سازی که مساح دریا بود، یعنی می‌رفت و عمق دریای خزر را پیدا می‌کرد، به نام «جان اِلتون» را استخدام کرد. او بسیار آدم خوبی بود. اسمش را هم «جمال بیک» گذاشتند و به او لقب «قوپوتان‌باشی» به معنی «کاپیتان‌باشی» دادند. جمال بیک برای ما، چند کشتی در دریای خزر و خلیج فارس ساخت. روی هم ۲۵ کشتی ساخته شد، ولی به زور توانستند نیرویی برای آن فراهم کنند. چون مردم علاقه چندانی نداشتند که در نیروی دریایی خدمت کنند. نادرشاه بعد از مغلوب کردن هندی‌ها و با کمک آن‌ها نیروی دریایی درست و امنیت را در منطقه برقرار کرد. در زمان نادرشاه، سواحل جنوب خلیج‌فارس را هم از آن خود کردیم. متأسفانه بعد از کشته شدن نادرشاه، همه این نیروی دریایی از بین رفت و دیگر کسی به دنبال احیایش نبود. کریم خان هم نتوانست نیروی دریایی را سامان دهد. او باز هم از هلندی‌ها در این زمینه کمک گرفت. در این دوره شخصی به نام «میرمهنا» که ضابط (کلانتر) بندر ریگ بود، هلندی‌ها را از خارک و خارکور اخراج کرد، ولی در هر صورت ما دیگر نیروی دریایی حسابی نداشتیم. خود تجار برای کارشان، کشتی‌های چوبی درست می‌کردند. این نوع کشتی‌ها الان هم موجود است. منتهی امروزه روی آن موتور گذاشته‌اند. تجار در آن دوره، با این کشتی‌ها به مالاکا، افریقا، مُکلّا، زنگبار و خیلی جا‌های دیگر می‌رفتند و غلام می‌آوردند. آن زمان وجود غلام و کنیز خیلی لازم بود. چون برده‌فروشی آزاد بود. تجار اجناس ایرانی را می‌بردند و اجناس آفریقایی می‌آوردند. اگر آن زمان نیروی دریایی ایران درست می‌شد، ما امروز در این زمینه بسیار پیشرفته‌تر بودیم.

وضعیت کشتیرانی ایران، در دوره قاجاریه چگونه بود؟
در آن دوره، ما دچار ضعف در کشتیرانی بودیم، چون این صنعت را رها کرده بودیم. هرچند در زمان قاجاریه، عباس میرزا قصد داشت نیروی دریایی درست کند. فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها هم قولش را به او دادند، ولی در عمل انجام ندادند! مرحوم امیرکبیر هم در این زمینه خیلی تلاش کرد، ولی نتوانست. البته ناصرالدین‌شاه یک کشتی آلمانی به نام «پرسپولیس» خریداری کرد. پرسپولیس یک کشتی کوچک ۶۵۰ تنی بود که مفت نمی‌ارزید که الان لاشه‌اش در موزه نیروی دریایی بوشهر است. در دوره مظفرالدین شاه هم چند کشتی خریداری شد. حتی کارمندان بلژیکی گمرک که از زمان مظفرالدین شاه در خدمت ایران بودند، ۹ ناوچه انگلیسی از هندوستان خریدند. از طرفی بعد از عقد قرارداد ترکمانچای، روس‌ها دریای خزر را تقریباً از ایران جدا کرده و گفتند که این دریا باید برای روسیه باشد. ایران حق داشتن کشتی جنگی در این دریا را ندارد. نداشتن کشتی جنگی یعنی چه؟ یعنی ایجاد وضعیتی که رعیت ایرانی، توسط دزدان دریایی منطقه اسیر شود. دزدان دریایی از شمال، تراکمه روسیه و ترکستان می‌آمدند، زن و بچه ایرانی را دزدیده و به‌عنوان غلام و کنیز در ازبکستان و عشق‌آباد می‌فروختند. اسناد این موضوع، در کتاب‌ها و سفرنامه‌ها موجود است. «آرمینیوس وامبری» جاسوس اهل مجارستان، در لباس درویشی، اطلاعات بسیار خوبی از وضعیت اسفناک ایرانی‌ها در این دوره ثبت کرده است و به خاطر چنین وضعیتی، ایرانی‌ها همیشه می‌خواستند کشتی داشته باشند و دول قدرتمند اجازه نمی‌دادند! روس‌ها وقتی دیدند که اوضاع دریای خزر به هم خورده است، در جزیره آشوراده - که تقریباً چسبیده به میانکاله در گرگان است- یک پادگان درست کردند. پادگان روسی که از سال ۱۸۳۸ تا سال ۱۹۱۷ برقرار بود. تمام کشتی‌های کهنه‌شان را با میخ‌های بزرگ به ساحل این جزیره کم وسعت فرو کرده بودند! ۱۵- ۱۰ کشتی کهنه چوبی را هم به‌عنوان پادگان، بیمارستان و رستوران اضافه کرده بودند. البته الان هم به این جزیره زیاد رسیدگی نمی‌شود و به همین خاطر، کم‌کم در حال به زیر آب رفتن است! در دریای خزر، جزیره‌های زیادی بوده‌اند که به زیر آب رفته‌اند! جزیره‌ای به نام آبسُکون که سلطان محمد خوارزم‌شاه وقتی در حال فرار از مقابل مغول‌ها بود، به آنجا رفته و همانجا مرد هم به زیر آب رفته است.

از چه زمان، دولت ایران در پی ایجاد کشتیرانی و نیروی دریایی برآمد؟
دولت ایران از سال ۱۳۰۰ متوجه شد که باید دارای کشتیرانی باشد. از آنجا که ایتالیایی‌ها خدای دریانوردی هستند (چون این‌ها و از زمان یونان و روم باستان کشتی‌ساز بوده و حتی زیردریایی هم می‌ساختند) دولت ایران دو افسر ایتالیایی را استخدام کرد؛ این دو افسر ایتالیایی، برای ما دو کشتی ۱۲۰۰ تنی و چهار ناوچه ۳۵۰ تنی ساختند و ایرانی‌ها به بندر ناپیول یورنو ایتالیا ناوچه فرستادند. نیروی دریایی به فرماندهی دریادار بایندُر هم در همین دوره درست شد. البته تعداد نیرو‌های دریایی‌مان چندان زیاد نبود و به هزار نفر نمی‌رسید، اما انگلیسی‌ها همین دو کشتی به نام ببر و پلنگ و چهار ناوچه را هم در شهریور ۱۳۲۰ غرق کردند. در آن ۹ سالی که نیروی دریایی ایران در دریا حضور داشت، قاچاق کالا و فروش دختر و پسر ایرانی به‌عنوان برده و ورود اعراب و اشغال جزایر ایران هم قدغن شد. چون اعراب در زمان قاجاریه به ایران آمده و جزایر ما را اشغال کرده و پرچم خودشان را برافراشته کرده‌اند. وزارت خارجه تمام اسناد این مسئله را به صورت چند جلد کتاب منتشر کرده است. خوشبختانه نیروی دریایی ایران در این دوره، توانست تنب بزرگ، تنب کوچک، جزیره سیری، جزیره هنگام و باسعید و قشم را به ایران برگرداند. یکی از نکات مربوط به این دوره این است که دریادار بایندر مرتب به مرکز می‌نوشت و اطلاع می‌داد: عراقی‌ها کشتی‌های ما را می‌گیرند و می‌گویند، بابت عبور کشتی‌ها باید مالیات بدهید، چون کشتی‌هایتان در آب عراق حرکت می‌کند. بایندر در نامه‌هایش می‌گوید: مگر می‌شود یک رودخانه‌ای که یک طرفش ایران باشد و یک طرفش عراق، بعد طرف مقابل اینطور رفتار کند؟! لذا بایندر خیلی با این‌ها تندی می‌کرد. متأسفانه یکی از اشتباهاتی که دولت رضاشاه مرتکب شد، این بود قراردادی به نام قرارداد ۱۹۳۷ را با عراق بسته و شط العرب یا اروندرود را به عراق واگذار کند.

«شط العرب» به چه علت به عراق واگذار شد؟
باقر کاظمی، وزیر امور خارجه رضاخان در جلد سوم کتاب خاطرات خود نوشته است: «نوری سعید نخست‌وزیر عراق که آدم بسیار مکاری بود، به ایران آمد و به پای رضاشاه افتاد. خیلی گریه و زاری کرد و گفت عراق کشور کوچکی است و ما فقط یک رودخانه شط العرب داریم، در حالی که شما خلیج‌فارس، دریای مکران ـ دریای عمان- و دریای خزر را دارید. ما بیچاره‌ایم و. رضاشاه هم با اینکه از این آدم خیلی بدش می‌آمد و همیشه می‌گفت او آدم حقه‌بازی است، مواظب باشید که فریب او را نخورید، بالاخره با وجود همه سفارش‌هایی که می‌کرد، خود فریب نوری سعید را خورد.» احتمالاً رضاخان همانطور که تحت فشار قرارداد نفت ۱۹۳۳ ایران را تمدید می‌کرد، شط‌العرب را هم به عراق بخشید که متأسفانه به ضرر ایران تمام شد و جنگ ایران و عراق هم قسمت آخر این ماجرای تلخ بود. ظاهراً سِر رابرت کلایو وزیر مختار انگلیس، در این موضوع به رضاخان فشار آورده است. چون در سال ۱۳۱۳، دولت عراق به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران در اروندرود، با پشتیبانی انگلستان به جامعه ملل شکایت کرده بود. عراق مدعی بود که شط العرب، به عراق تعلق داشته و ایرانی‌ها آن را تصرف کرده‌اند، در صورتی که اینطور نبود. آن زمان ما عراقی‌ها را اینقدر بیگانه از خود نمی‌دانستیم. حتی در خاک ایران و عثمانی ما چند بار با عراقی‌ها در «ارزنه الروم» مذاکره کرده بودیم. دولت ایران چندان به این موضوع فکر نمی‌کرد که عراق در آینده یک دولت مستقل شود و ادعا کند که شط العرب برای آنهاست. در واقع این کار انگلیسی‌ها بود. چون می‌خواستند جاده آبادان و رودخانه‌ای که نفتکش‌ها از آن عبور می‌کنند، برایشان امن باشد. بالاخره در توافقنامه امضا شده میان ایران و عراق، عراق به دلیل تحت‌الحمایگی رسمی و طبعاً اطمینان‌بخش‌تر بودن از امتیازات بیشتری برخوردار شده و اداره شط‌العرب را به طور کامل در دست گرفت. در ۱۳ تیر ۱۳۱۶، در تهران قراردادی بین ایران و عراق امضا شد که به موجب آن حق کشتیرانی در سراسر شط‌العرب به استثنای آب‌های مقابل خرمشهر و آبادان، به دولت عراق داده شد و عراق هم متعهد گردید تا درآمد حاصله از راهنمایی کشتی‌ها را صرف لایروبی و بهبود شرایط کشتیرانی در شط‌العرب نماید که متأسفانه بعد‌ها هیچ وقت به آن عمل نکرد! البته در سال ۱۳۴۸ و بر سر قضیه شط العرب، کار ما و عراق به دعوا رسید. رژیم عراق عوض شد و رژیم بعثی احمد حسن البکر روی کار آمد. او به خاطر تحریک احساسات اعراب گفت «من نمی‌گذارم کشتی‌های ایرانی از اینجا عبور کنند.» از طرفی هم اعلام کرد که کشتی‌های تجاری ایرانی، باید پرچم عراق را برافراشته کنند، چون شط‌العرب متعلق به عراق است و تنها چهار، پنج کیلومتر مقابل آبادان و خرمشهر، به ایران هدیه داده شده است! ببینید چه خیانتی صورت گرفت که آب‌های کشور خودمان را می‌گفتند هدیه عراق است! همین مسئله هم باعث شد که ما در شهریور سال ۱۳۲۰ هم نتوانیم مقابل ورود انگلیسی‌ها دفاع کنیم. یکی دیگر از اشتباهات رضاخان این بود که خرمشهر را مرکز نیروی دریایی کرد؛ لذا در عرض سه، چهار ساعت نیروی دریایی ما از بین رفت. چون خرمشهر در انتهای شط‌العرب و شط‌العرب هم در اختیار عراق و متحدش انگلستان بود. انگلیسی‌ها تا آبادان و خرمشهر جلو آمده بودند و ناو‌های ببر و پلنگ ما را غرق کردند و در بندشاپور، چهار ناوچه کوچک ما را گرفتند، بنابراین طبق قراردادی که ما در دوره رضاشاه امضا کردیم، عراق شروع به اذیت و آزار ایران کرد؛ لذا دولت ایران، قرارداد ۱۹۳۷ را که در سال ۱۳۱۶ بسته بود، لغو و اعلام کرد علاوه بر آن دولت ایران در آن زمان، نیروی دریایی، نیروی هوایی و ارتش قوی داشت؛ لذا به دستور شاه، ناخدا «عباس رمزی عطایی» با دو فروند کشتی به نام‌های آریافر و ابن‌سینا به جنوب رفته و نیروی دریایی، هلی‌کوپتر‌ها و هواپیما‌ها آن‌ها را مشایعت می‌کنند. حتی شاه به فرماندهان ارتش هم دستور می‌دهد که به جنوب بروند. کشتی‌های ایرانی هم حتی یک رگبار گلوله شلیک می‌کنند، اما عراقی‌ها در مقابل قدرت‌نمایی ایران، هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهند. صدام که در آن زمان معاون رئیس‌جمهور وقت بود، وقتی می‌بیند زورش به ایران نمی‌رسد، دستور می‌دهد ایرانی‌ها را از عراق بیرون کنند؛ لذا ۱۸۰ هزار ایرانی از عراق اخراج می‌شود. دولت عراق تمام اموال این ۱۸۰ هزار ایرانی را مصادره می‌کند. حتی اگر کسی زن عراقی داشت، می‌گفتند باید طلاق بدهید! از طرفی به هر زن عراقی که از شوهر ایرانی‌اش جدا می‌شد، جایزه می‌دادند! به افسران ارتش عراق می‌گفتند، اگر زن ایرانی‌تان را طلاق بدهید، به شما جایزه و دختر عراقی می‌دهیم. با وجود این اتفاقات، رابطه عراق و ایران از سال ۱۳۴۸ بدتر هم شد. من تمام این جزییات را در جلد پنجم کتاب نیروی دریایی نوشته‌ام. هویدا که با روزنامه فیگارو مصاحبه می‌کرد، می‌گفت: «اگر من پایم را دراز کنم، در خاک عراق هستم.»

از این پرسش نباید گذشت، چرا دولت ایران قرارداد ۱۹۳۷ را پذیرفت؟
به خاطر اینکه انگلیسی‌ها اصرار داشتند، ایران، عراق، ترکیه و افغانستان با هم متحد شوند که نهایتاً منجر به عقد پیمان سعدآباد شد؛ پیمانی که به ضرر ما بود. ما ۳ هزار کیلومتر مربع دشت ناامید را که الان هیرمند به واسطه آن می‌سوزد به افغانستان هدیه دادیم! آرارات را به وسعت ۸۰۰ کیلومتر مربع به ترکیه دادیم. شط‌العرب را هم به عراق دادیم! واقعاً نمی‌دانم ما چرا این کار را کردیم؟ همه سیاستمدار‌ها هم انگشت به دهانند که ایران چرا انقدر عقب‌نشینی کرد؟ آقای شهیدزاده دوست من که در زمان شاه سفیر ایران در عراق بود، می‌گفت من هر چه فکر کردم، نفهمیدم ما چرا این کار را کردیم؟ آخر چطور می‌شود که آدم از رودخانه خودش صرف‌نظر کند و بگوید همه‌اش متعلق به عراق باشد؟ نهر خین تا جلوی آبادان و خرمشهر مال عراق باشد؟! ما فقط در مقابل خرمشهر، می‌توانستیم منطقه آزاد داشته باشیم و فقط هم در این منطقه، دریانوردی ما آزاد بود. بیچاره ماهیگیران ایرانی نمی‌توانستند، در این رودخانه ماهی بگیرند. البته محدوده‌ای را هم برای اینکه بگویند ما مرز داریم، قرار داده بودند. یک ایرانی که در آن دوره، به صورت قاچاق به عراق رفته بود، می‌گوید: ۱۰۰ متر که وارد خاک ایران می‌شدیم، یک نهر کنده بودند و از اینجا مرز کشورمان شروع می‌شد، یعنی باعث ننگ بود که مرز ایران در خاک خود ایران شروع شود. اگر در آن دوره کسی می‌خواست به عراق برود، مثل آب خوردن بود. حتی بعضی از زائران، بدون گذرنامه به عراق می‌رفتند. پولی به قاچاقچی می‌دادند و او آن‌ها را از طریق دو پلیس مرزی ایران و عراق که با هم زد و بند داشتند، از مرز رد می‌کرد! این‌ها همه اشتباهاتی است که در آن دوره انجام شده و، چون عده‌ای از آن اطلاع ندارند، از دوره حاکمیت پهلوی‌ها تمجید می‌کنند. واقعاً اگر این کار‌ها ناشایست نیست، پس چیست؟! متأسفانه دستگاه‌های رسانه‌های ما هم، درست این مسائل را تبیین نمی‌کنند و منفعل هستند. این‌ها را باید جواب داد. از فضایل پهلوی‌ها، همین مسئله دادن شط العرب است. چرا عراق شط‌العرب را گرفت؟ چرا رضاخان آرارات را به ترکیه داد؟ این بلانسبت روشنفکران از انقلاب برگشته خودمان، مرتب در کوچه خالی می‌تازند و می‌گویند که کارنامه محمدرضا پهلوی پر از خدمت بود و... یک نفر نیست بگوید آخر اگر او این همه خدمت کرد، پس چرا حتی یک عده اندک هم حاضر به طرفداری از او نبودند؟ چرا در سال ۱۳۵۷، حتی یک‌میلیون نفر هم نبود که از او حمایت کند؟ چرا ایران غرق در نفرت از این آدم بود؟ متأسفانه برخی عادت بدی دارند و آن هم اینکه بوق را از طرف گشاد آن می‌زنند!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار