همایون اسعدیان/ کارگردان
قرار است در سینما قصه بگوییم و قصه را خوب روایت کنیم. اگر به اطراف نگاه کنیم پر از قصه است، فقط نمیتوانیم روایتش کنیم و آن را بسازیم. اصلاً تماشاگر نیاز نیست دوربین تو را ببیند. ما باید تماشاگر را درگیر قصه کنیم و لوازم، کمککار این موضوع هستند. هر جا که درگیر تکنیک میشویم، حس و حال را از کار میگیریم. ما در تصویر باید تلاش کنیم آن چیزی را که با قصه نمیتوانیم بیان کنیم در تصویر به نمایش دربیاوریم، مثلاً به تصویر کشیدن عشق و دوست داشتن خیلی سخت است، چون بحث تکنیک نیست، بحث ایجاد حس و حال برای تماشاگر است. ما بعضی وقتها در فیلمسازی شانس میآوریم و ربطی به فکر ما ندارد. در سینمای ایران فقط ۵۰درصد امکانات وجود دارد و مدیریت افراد برای کارگردان مهم است. کارگردان باید خلاقیت داشته باشد و خودش را با شرایط وفق بدهد. این اواخر چند قصه خواندم جایی که فیلمنامه تمام شده بود، تازه قصه شروع شد. به نظرم مقدمه را باید دور بریزیم، جایی که شروع میشود دقیقاً همان جایی است که قصه اهمیت دارد. برای فیلمسازی کتاب رابرت مورگان را به عنوان مرجع در کتابخانه خود داشته باشید و بخوانید. ما کارگردانان در سینما یک دیکتاتوری داریم. کارگردان در سینما میگوید: من میگویم چه چیزی را ببینید و چه چیزی را نبینید. معتقد هستم که بازیگر بدون هدایت کارگردان نمیتواند بازی خوبی داشته باشد. چیزی که بازیگر نمیتواند انجام دهد و کارگردان آن را هدایت میکند، حفظ تداوم بازی او است. به طور مثال ما یک سکانس را امروز میگیریم و ادامه آن را یک ماه دیگر فیلمبرداری میکنیم. کارگردان باید حس بازیگر را بداند که در سکانس قبلی چگونه بوده و تداوم حسی آن بسیار مهم است.