هادی حقشناس استاندار گیلان در فیلمی که از او و همراهانش منتشر شده به اعضای شورای شهر لاهیجان و شهردار میگوید: «من جای شما بودم اینها رو میریختم توی آب!» میپرسند کیا رو؟ پاسخ میدهد «خبرنگارها رو! رسمه وقتی کسی جایی میرود چیزی را میاندازد در آب!» بعد همراهان و فیلمبردار هم مثل آدمهای مقلد مزور برای استاندار ذوق میکنند.
قبل از آنکه احساس خودم را پس از سه دهه کار روزنامهنگاری بیوقفه زیر سقف تحریریه روزنامهها، خبرگزاریها و رسانه ملی نسبت به این استاندار بگویم یادآور میشوم که این اولین بار نیست و آخرین هم نیست و این تنها کس نیست و چه بسیارند مانند او در میان مسئولان کشور، چه آنانی که نرمترین کارشان آن است که سعی میکنند خبرنگاران را بخرند و چه آنانی که اینگونه خود را به فرومایگی میفروشند.
با این استاندار اصلاحطلب هرچند نه هادی است و نه حقشناس و برای همراهانش بیشتر یک گمراهکننده باطل است، و از راهرفتنش هم هیچ نشانی از فروتنی دیده نمیشود، یک حرف بیشتر ندارم و میگویم رفتار یک مقام دولتی که به جای پذیرش شفافیت مقابل رسانهها دنبال پنهانکاری است و با لحنی تحقیرآمیز از «انداختن خبرنگاران در آب» سخن میگوید، فراتر از یک لغزش زبانی است. این نشانهای از یک فهم معیوب از نقش قدرت عمومی و جایگاه رسانه در جامعه است. در یک نظام مردمسالارانه، رسانهها بخشی از ساختار نظارتیاند، نه مزاحماند و نه دشمن. مسئولانی که چنین درکی از نظامهای مردمی ندارند، آدمهای حقیر باطلی هستند که حیف از کاه که برای کوبیدن به آنان بسپاریم، چه رسد به مسئولیت یک استان با فرهنگ که باید مردمش چنین مبطلان بیفرهنگی را در مقام جانشین رئیسجمهور خود ببینند.
کمترین انتظار از انجمنهای متعدد روزنامهنگاری در تهران و کشور که به دست اصلاحطلبان اداره میشود، واکنش صریح و سریع مقابل این رفتار متکبرانه یک استاندار است. همه جای دنیا چنین میشود و آن مسئول مفلوک را وادار به عذرخواهی و تغییر رفتار و حتی از کار برکنار میکنند.
مردم رسانهها را برای پاسخگو نگهداشتن قدرت میخواهند. اگر مسئولی از حضور خبرنگار میهراسد، مشکل از قدرت اوست، نه از پرسشها.
اگر فسادی در نظام خبرنگاری کشور مشاهده میکنید، آنهم بر گردن مسئولان است. سالها پیش به دعوت اداره ارشاد اصفهان برای یک برنامه ارتقای سطح روزنامههای شهرستان به آنجا رفتم. روزنامههایی که تحریریه نداشت! سردبیر را جویا شدم که دیدم همسر مدیرمسئول است و فعلاً از ترس پرسش و پاسخشنیدن از او خواستهاند در آبدارخانه بماند! وقتی از روزنامه بیرون آمدیم مسئول ارشاد میگفت این روزنامهها دارایی خود را از ساختمان روزنامه تا باقی امکانات با باجگیری از شهرداریها و سازمانهای دولتی به دست آوردهاند! یعنی یک رسانه یا روزنامه را دائر میکنند و روزی فقط یک مطلب تولیدی علیه یک سازمان منتشر میکنند تا آن سازمان را به دادن باج وادارند. او میخواست من باور کنم که این ایراد از حرفه خبرنگاری و رسانه است. اما دو نکته را نادیده گرفت و اغلب مسئولان این غفلت را دارند. اول اینکه اگر یک دزد به این حرفه وارد شد و خود را خبرنگار نامید، چرا باید گمان کنیم خبرنگاری رشتهای آلوده است؟! دیگر اینکه بر فرض یک خبرنگار دزد شود و باج بخواهد، آن مسئول دولتی که میپذیرد باج بدهد از او کمتر و فاسدتر است.
انتظار داریم از شخص رئیسجمهور که برای استانداران و وزیران و مقامهای دولتی جلسات توجیهی و آموزشی در روش درست مواجهه مسئولانه با خبرنگاران برگزار کند. هرچند از این شورای اطلاعرسانی که آدمهای مسئلهداری را در خود جمع کرده بود، ناامید هستیم.