طی چهلوچند سال گذشته مسئولان اجرایی جمهوری اسلامی ایران با هدف جلب اعتماد و از بین بردن دیوار بیاعتمادی سعی داشتند معمای رابطه ایران و امریکا را حل کنند، اما امریکاییها آن طور که آنها میخواستند رفتار نکردند.
پایگاه خبری- تحلیلی مشرق در گزارشی به سابقه بدعهدی طرفهای غربی در مواجهه با جمهوری اسلامی پرداخت و نوشت: مهندس بازرگان در مدت مسئولیت خود پیدرپی درصدد جلب حمایت مقامات امریکایی بود.
بازرگان به قدری خوشباور است که خطاب به مقامات امریکایی عنوان میکند: «اگر حکومت ایالاتمتحده اطلاعاتی دارد که به ما کمک خواهد کرد از استقلال خود در مقابل دشمنان دفاع کند، ما قدردانی خواهیم کرد، اگر شما این اطلاعات را به ما برسانید»، با این حال دولت بازرگان نتوانست تسلیحات پیشخریدشده و اموال بلوکهشده ایران را از امریکا به ایران منتقل کند و به تعبیر خودش او فقط از امریکاییها وعده شنید!
ناکامی رئیسجمهور مزور
بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهور ایران، سیاست دوگانهای را در قبال امریکا در پیش گرفت. او در افکار عمومی یک چهره ضدامریکایی از خود به نمایش گذاشت، اما در پشت پرده برای رهایی جاسوسان امریکایی دستوپا میزد. کارتر در خاطراتش نقل میکند: نامهای را که به امضای بنیصدر و قطبزاده رسیده بود، آوردند و نشان دادند که در پی یافتن راهی برای آزادی گروگانها هستند (کارتر، ۱۳۹۰: ۱۰۰)، البته پس از آزادی گروگانها، به رغم همه وعدههای امریکا، مبنی بر عدمدخالت در امور داخلی ایران و آزادسازی اموال و تسلیحات خریداریشده ایران، باز هم هیچ کدام از وعدهها عملی نشد!
کلاهی که سر هاشمیرفسنجانی رفت
در برهه دیگر، در روز ۲۴شهریور۱۳۶۸ معاون امور سیاسی دبیر کل وقت سازمان ملل وارد فرودگاه مهرآباد شد. مقصد، پاستور و هدف، دیدار با رئیسجمهور وقت هاشمیرفسنجانی بود. مقرر شده بود دیدار به کلی سرّی باشد. به همین دلیل مترجم این مکالمه دو نفره «جواد ظریف» دیپلمات ارشد ایرانی بود تا خبری از آن به بیرون درز نکند. هاشمیرفسنجانی انتظار داشت در ازای کمک تهران به آزادسازی گروگانهای غربی و امریکایی در لبنان، «دارایی بلوکهشده ایران» آزاد و «غرامت خانواده شهدا در جریان سرنگونی هواپیمای مسافربری توسط ناو امریکایی» پرداخت شود.
حسین موسویان در خاطرات خود در این رابطه با گزارهای مهم به این مضمون اشاره میکند و مینویسد: هاشمیرفسنجانی بر این باور بود که شعار بوش پدر یعنی «حسننیت در برابر حسننیت» میتواند به صلحی دائم با ایالاتمتحده منجر شود، اما آیتالله خامنهای عمیقاً نسبت به نیات واقعی امریکا بدبین بود و در خصوص اعتماد سادهلوحانه و داشتن انتظار عکسالعمل مناسب در برابر تلاشهای ایران جهت آزادسازی گروگانها هشدار میداد. نمایش حسننیت از سوی دولت هاشمی شروع شد. گروگانها یکی پس از دیگری آزاد شدند. تیم ویژه هاشمی پس از آزادی هر گروگان وعده حسننیت را به واسطه ایران- امریکا یادآوری میکردند، اما پاسخ دولت امریکا به دولت هاشمیرفسنجانی جالب و دردناک بود. امریکاییها میگفتند: «ما گفتیم نشان دادن حسننیت باعث حسننیت متقابل میشود، ولی نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند، بدون توجه به باقی قضایا، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد میدهیم. ما گفتیم حسننیت بهدنبال خود حسننیت میآورد. انجام دادن وقایع تروریستی دیگر، تعریف امریکا از حسننیت نیست.»
دولتی که محور شرارت شد
پس از انتخاب کلینتون و رفتارهای دولت اصلاحات امیدها برای بهبود روابط ایران و امریکا افزایش یافت. از ایران هم صدای تنشزدایی با غرب به گوش میرسید. پس از حادثه ۱۱سپتامبر، دولت خاتمی از نخستین کشورهایی بود که پیام همدردی با مردم امریکا ارسال کرد و عدهای از مردم ایران نیز با حضور در محل سفارت سوئیس در تهران که حافظ منافع امریکا در ایران است، با روشن کردن شمع با مردم امریکا ابراز همدردی کردند، حتی در دوران دولت اصلاحات، نیروهای امریکایی برای مقابله با طالبان به کمک ایرانیان نیاز داشتند که دولت ایران از این کمک دریغ نکرد. خاتمی حتی با طرح گفتوگوی تمدنها تلاش کرد بیشتر به امریکاییها نزدیک شود، اما بهرغم همه این امتیازات و همراهیها، پاسخ دولت امریکا با تصورات اصلاحطلبان در دولت خاتمی انطباق نداشت و برای آنها شوکهکننده بود. جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور جمهوریخواه امریکا در ۲۹ژانویه۲۰۰۲ در سخنرانی سالانه خود در کنگره ایالات متحده امریکا سه کشور ایران، کره شمالی و عراق را «محور شرارت» خواند!
کسی که دنبال مدیریت مشترک جهانی بود
در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، وی به همراه حلقه کوچکی از اطرافیان به مرور ساز گفتگو با امریکا را کوک کرد. ابتدا در لفافه و با ارسال نامه به رؤسای جمهور امریکا و سپس در قالب تعبیر به نام «مدیریت مشترک جهانی»! او از امریکاییها میخواست با مقامات کاخ سفید به صورت مشترک امور جهانی را اداره کنند، البته اینکه چطور میخواست این کار را انجام دهد، مشخص نشد! در پاسخ به درخواستهای پنهان و آشکار احمدینژاد برای گفتگو و مذاکره پاسخ امریکاییها یک چیز بود: افزایش تحریمهای اقتصادی!
در آرزوی لبخند کدخدا
حسن روحانی، نامزد انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در بستری که به سبب فعالیتهای احمدینژاد در آن معیشت به مذاکره با امریکا پیوند خورده بود، حل همه مشکلات اقتصادی را به مذاکره مشروط کرد. روحانی در خصوص مذاکره با امریکا گفت: امریکاییها کدخدای ده هستند، با کدخدا بستن راحتتر است. روحانی وعده داد که مشکل آب خوردن کشور هم با مذاکره و امضای توافق برجام حل خواهد شد، اما در نهایت او هم از این صحنه ناکام خارج شد.
رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی پس از اجرای یکطرفه تعهدات از سوی ایران گفت، تقریباً هیچ چیز از توافق هستهای عاید ایرانیها نشد! بعدها در دولت ترامپ او کاملاً برجام را زیر پا گذاشت و سیاست فشار حداکثری را در پیش گرفت!