مهدی متولیان در کانال تلگرامی خود نوشت: مدلینگ روزآمد و سبک پوشش امروزی - که بیحجابی جزئی از ثمرات آن است - بر اساس نفی هر نوع قاعده و نظاممندی در پوشش شکل گرفته است. تا همین دو دهه پیش، برای افراد جامعه ما، لباس منزل، لباس کار، لباس مهمانی، لباس تفریح، لباس ورزش و... هر کدام چارچوب خاصی داشتند. به علاوه، این چارچوبها در دستههای متناسب با طبقات اجتماعی و شغلی تقسیم میشدند و افراد شأن انسانی و اعتبار اجتماعی خود را در حفظ این اصول میدانستند.
اما حالا همه این قواعد درهم شدهاند و مثلاً لباسهای راحتی منزل به بیرون از منزل راه پیدا کردهاند؛ لباسهای ورزشی به پوشش کارمندان ادارات رسیدهاند و الخ. البته این تداخلها و چارچوبشکنیها، صورتهای افراط و تفریطی هم دارد که اغلب جوانان، آن هم قشرهای خاصی از جوانان به سمت آنها کشیده میشوند.
اشکال افراطی و خارج از تعادل، معمولاً در جوانان وابسته به طبقات بریده از فرهنگ ایرانی دیده میشود که در دو دسته جا میگیرند:
۱) خانوادههای مرفه مأنوس با فرهنگ وارداتی که خودخواسته در برابر جامعه ایرانی و مشخصات آن ایزوله میشوند و بهنوعی غریبگی با فرهنگ خودی مبتلا میشوند.
۲) خانوادههای شکسته طبقات ضعیف. جایی که عناصر خانواده، تربیت و انسجام آن از هم بپاشد، جوان بیهر حفاظتی، در معرض تأثیر هر چیز تازهواردی قرار میگیرد.
همیشه در نفی قواعد و در واقع خروج از اعتدال عقلانی، جوانها پیشتازند. به تعبیر معروف جوانی است و جاهلی (صرف نظر از اینکه اساساً عصر ما عصر جاهلیت مدرن است) جوانان در حال ورود به دار دنیا هستند؛ آینده بلندی را پیشروی خود میبینند و برای آموختن و تجربه کردن عجلهای ندارند. آنها در قعر بیتجربگی، لزوم و حکمت قواعد زندگی را درنمییابند و هنوز منافع و مضار خود را در این قواعد پیدا نکردهاند؛ لذا بهراحتی قاعدهشکنی میکنند. اما کافی است هم او بعد از چند سال تجربه در کار و اشتغال، دریابد که چگونه نوع و نحوه پوشش، جایگاه اجتماعی او را تعیین میکند و در کیفیت مراودات مردم با او چه تأثیراتی دارد. آن وقت متناسب با تجربه خود قاعدهمند خواهد شد و خود را به چارچوبها ملتزم میکند؛ و البته این قاعدهمندی ضرورتاً معلوم نیست در تناسب با قواعد متعارف و هنجارهای اجتماعی باشد.
اما به هر ترتیب، مسیر جریان کلی مدلینگ و پوشش مدرن، در جهت شکست هر چارچوبی است؛ و حتی با آرمانگرایی و کمالخواهی هم درمیافتد. درهم و برهم شدن پوشش و نفی قواعد، حتی تا آنجا که ایجابات زیباشناسانه را نفی کند و به زشتنمایی و شلختگی برسد، محض یک آرمانگرایی آزادیخواهانه نیست. بلکه نحوی راحتطلبی و تنآسایی ورای آن حاکم است که البته به زبان نمیآید. چون زبان ریاکار است و چهبسیار که از آرمانها دم میزند.
اگر مخالفید، از خود بپرسید آزادی فردی در یک جامعه فاکتورهای بیشماری دارد، اما چرا مدعیان امروزی آزادی اصلاً مطالبهگر آنها نشدهاند؟ آنها در عین آنکه در مقابله با حجاب اجباری خود را قهرمان یک مبارزه سیاسی با جمهوری اسلامی فرض میکنند، اما در کمتر موردی بوده که درباره آزادیهای سیاسی، مثلاً آزادی مطبوعات، دگراندیشان و امثالهم سخنی گفته باشند. چرا همه شعارهای آنها در مسئلهای پیش پا افتاده خلاصه شده که عملاً چندان مانعی هم برای آزادی فردی نیست؟...
به هر حال سبک پوشش مدرن، شکستن هر نوع قاعده و چارچوبی را تجویز میکند و در این میان، قواعد دین و آیین که جای خود دارد، حتی قواعد فردی که در جهت منافع و مضار فرد وضع میگیرد هم از این تجویز بیرحمانه در امان نمیماند.
البته هرچند نمودهای زیادی از ناهنجاری پوشش را امروز در جامعهمان میبینیم، اما این را هم از نظر دور نداریم که در مجموع اکثریت غالب جامعه پیروان چشموگوشبسته و چندان مطیعی برای سبک پوشش مدرن نیستند... در آن تهدید و این فرصت چگونه میتوان برای استقلال و آزادی حقیقی سود جست؟