اغتشاشگران ماههای اخیر حتی شعار هم نداشتند و رکیکترین الفاظ را به عنوان شعار استفاده میکردند. در بهترین حالت باید این اتفاقات را «شورش کور» خواند که در خدمت مزدوری جریان سلطه قرار گرفته بود.
انقلاب اسلامی در برههای رخ داد که نظریهپردازان حوزه سیاست و جامعهشناسی فریاد پایان انقلابها را سر داده بودند که هیچگاه فکر نمیکردند حرکتی سیاسی- اجتماعی برخاسته از دین، ایدئولوژی شرق و غرب را کنار بزند و به شکل مستقل، تفکر و اندیشه جدیدی را به جهانیان معرفی کند. خبرگزاری فارس در باب ماهیت این اتفاق شگفت با جواد منصوری، اولین فرمانده سپاه پاسداران و پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی گپی زده است.
انقلاب اسلامی را یکی از شگفتانگیزترین و عجیبترین انقلابهای تاریخ مینامند. تحلیل شما در این باره چیست؟
در روند جریان نهضت اسلامی که از سال ۱۳۴۱ شروع شد و در ۱۵خرداد سال ۱۳۴۲ اوج گرفت، اتفاقی افتاد که در آن زمان بسیاری از مقامات سیاسی، تحلیلگران، استادان و پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی آن را به خوبی درک نکردند، بنابراین بسیاری از تحولاتی را که از آن زمان شروع شد و تا انقلاب و زمان حال حاضر ادامه دارد، آن طور که باید فهم نکرده و متوجه نشدند. به شکل دقیقتر اگر بخواهم بگویم طی آن ۱۵تا۱۶سال نیرویی جدید پا به عرصه سیاست و اجتماع گذاشت که ناشناخته بود و همین ناشناخته بودن، موجب شد نتوانند آن را از بین ببرند یا متوقفش کنند. به عقیده من تا زمانی که این نیرو حاضر باشد و پویایی خود را حفظ کند، نهضت اسلامی سال ۱۳۴۲ همچنان ادامه خواهد داشت.
آن نیرو در دو دهه اخیر تا حدودی برای غرب شناخته شد، بنابراین آنان سعی کردند تا حدودی با بهرهگیری از این شناخت، انقلاب اسلامی را معدوم سازند. من تأکید بر «انقلاب اسلامی» دارم نه جمهوری اسلامی ایران چراکه به باور من جمهوری اسلامی تنها یکی از عوارض انقلاب در ساحت ساختار سیاسی ایران است. خود مقوله انقلاب هیچ انحصاری در جغرافیای مرزی ایران ندارد و جنبه فراملی آن موضوعی است که از آثار پدید آمده از بدو انقلاب مشهود است. نیروی مذکور که به آن اشاره شد، ترکیبی از سه عنصر است و مادامی که این عناصر باشند و باهم ترکیب شوند، جریان انقلاب اسلامی ادامه خواهد داشت. آن سه عنصر عبارتند از ۱) مردم ۲) اعتقاد به اساس اسلام شیعی و ۳) حضور آگاهانه در ساحتهای اجتماع سیاسی و فرهنگی.
این عناصر مرکب از هم نیرویی را تشکیل دادهاند که قوام و دوام ایرانِ پس از انقلاب به اتکای به اوست. ژاپن با دو بمب اتم تسلیم امریکا شد و این سربهزیری تحقیرآمیز ژاپنیها تا الان ادامه دارد، اما در ایران طی شرایط سیاسی و اجتماعی ملتهب در این چهلواندی سال، خبری از تسلیم نیست.
اگر امروز در نیجریه کسی به نام «شیخ زکزاکی» را با آن خشونت تمام مورد هجوم قرار میدهند و پسرانش را به شهادت میرسانند، به این علت است که او سخنگوی تفکر و جهتگیری انقلاب اسلامی است و همین مسئله برای مخالفان ترسناک است. همچنین امریکا با تقبل تمام هزینههای سیاسی و امنیتی، سردار سلیمانی را شهید میکند چراکه آنان به این فهم رسیدهاند که سلیمانی تنها یک فرمانده نظامی نیست، بلکه تبلور جسمانی یک تفکر و اندیشه است.
در خاطرات «ویلیام سالیوان» سفیر امریکا در ایران آمده است که او به شاه پیشنهاد میکند مردم معترض را به رگبار ببندد. شاه در جواب میگوید: «این کار روی مردمی که مرگ را افتخار میدانند و آن را شهادت مینامند بیفایده است.» تا زمانی که علل انقلاب- که همان عناصر اصلی سهگانه هستند- موجود باشد، معلول انقلاب اسلامی حاضر خواهد بود، لذا طبیعی است که ببینیم دشمن نوک پیکان هجوم خود را روی این عناصر متمرکز کند.
آیا اتفاقات اخیر شأنیت اینکه یک جنبش سیاسی باشد را دارد؟
یک جنبش سیاسی چند شاخصه مهم دارد: ۱) رهبری ۲) ایدئولوژی
۳) استراتژی ۴) برنامه و ۵) شعارها. آیا جریانات اخیر دارای این شاخصهها بود؟ این افراد حتی شعار هم نداشتند و رکیکترین الفاظ را به عنوان شعار استفاده میکردند. در بهترین حالت باید این اتفاقات را «شورش کور» خواند که مزدوری جریان سلطه را انجام میداد.