سبک زندگی؛ عاملی برای تفوق علمی و افزایش قدرت نرم یک کشور
اگر بخواهیم در ادبیات نظری حاکم بر گفتمان امامین انقلاب اسلامی، به بررسی مفهوم سبک زندگی، آفتها و پیامدها، زمینههای شکلگیری و راهکار مقابله با این پدیده بپردازیم، ناچاریم نسبتِ این پدیده اجتماعی- فرهنگی را با دشمنِ گفتمان انقلاب اسلامی و راهبردهای او مورد توجه قرار دهیم. همانطور که پیشتر اشاره شد، سبک زندگی غربی، ماحصل پدیده و فرهنگ مصرفگرایی است؛ فرهنگی که از نتایج شوم دوران مدرنیته است؛ فرهنگی که آثار سوء اقتصادی و اجتماعی در جهان ایجاد کرده است.
رهبر انقلاب اسلامی برخلاف بسیاری افراد مسامحهکار در حوزه فرهنگ و نیز سادهاندیشان، پدیده مصرفگرایی و سبک زندگی حاصل از آن را یک اتفاق و تصادف در عرصه فرهنگی- اجتماعی نمیدانند و آن را ماحصل طراحی نظام سلطه معرفی میکنند: «از این خطرناکتر، این است که سررشته همین تحولات منفی در سطح بینالمللی، در دست کسانی باشد که آنها به وسیله این تحولات میخواهند اهداف خودشان را- که یا زر است یا زور- تأمین کنند و برای آنها چیزی به نام هویت ملتها اصلاً ارزش ندارد... برای اینها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی است که بتوانند در کشورها و دولتهای اروپایی و ... نفوذ کنند و قدرت سیاسی را در دست بگیرند و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایههای عظیم، کارتلها و تراستها را به وجود آورند. هدف این بوده است، آن وقت اگر اقتضا میکرده است که اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند، راحت میکردند، مصرفگرایی را در بین آنها ترویج کنند، به راحتی این کار را انجام میدادند، بیاعتنایی به هویتهای ملی و مبانی فرهنگی را در آنها ترویج کنند، این کار را میکردند. اینها اهداف کلان آنها بوده است که تصویر میکردند. آن وقت همیشه لشکری هم از امکانات فرهنگی و رسانهای و روزنامههای فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است که اینها امروز یواش یواش دارد پخش میشود.» (۱)
این سبک زندگی همچنین نتایج شوم اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی در قالب ابتذال، دشمنی با نهاد خانواده، افزایش سن ازدواج، زندگی با حیوانات و روابط نامشروع جنسی را به بار آورده است؛ روابط نامشروعی که در قالبهایی، چون ازدواج سفید، همجنسگرایی، تغییر جنسیت و حتی اخیراً روابط جنسی با حیوانات، انسان را به موجودی بسیار ذلیلتر از اقوام دوره جاهلیت و قصص قرآنی همچون قوم لوط و قوم عاد دچار کرده است، لذا در پس هر یک از زوایای مختلف بررسی این پدیده، باید منافع نظام سلطه از ایجاد و ترویج این سبک زندگی موشکافی شود. برخی گروههای وابسته فکری و حتی سیاسی و رسانههای معاند انقلاب و اسلام، در کشور خودمان نیز تلاش میکنند این مصادیق را ترویج کنند. گرایش به جشن ولنتاین، توجه به جشن کریسمس، سگگردانی در معابر و اظهار دوستی با حیوانات، باستانگرایی ماسونی و اظهار گرایش به ادیان غیراسلامی از جمله موارد این حرکت خزنده و وابسته است.
عوارض حاصل از این سبک زندگی در جوامع غربی از جوانب مختلف قابل ارزیابی است. در اینجا به مهمترین عوارض این پدیده از جنبه اقتصادی، اجتماعی و فردی پرداخته میشود.
تبعات اجتماعی سبک زندگی غربی
پیشتر به فرهنگ توجه به مستمندان، همسایگان و همنوعان در پرتو قناعتپیشگی و زهد یک انسان مسلمان اشاره شد. طبیعتاً نقطه مقابل این رفتار، سودجویی مستتر در فرهنگ مادیگرایانه غرب است. سودجویی که اولین نتیجه آن عدمتوجه افراد توانمند جامعه به افراد فرودست و اقشار ضعیف است. در حالتی بدتر، استثمار و به بردگی اقتصادی درآوردن قشر ضعیف جامعه در پرتو اقتصاد لیبرال خودنمایی میکند. در این فرهنگ مادی، حتی کارهای خیرخواهانه نیز در قالب شوآفهای سلبریتیها، پروپاگاندای چهرههای سیاسی و نهایتاً جریانات فکری- فرهنگی و به منظور خودنمایی صورت گیرد. همچنین بعضی از این اقدامات خیرخواهانه به منظور معافیتهای مالیاتی و منافع مالی مندرج در قوانین کشورهای غربی معنا پیدا میکند، البته این نوشتار وجود معافیت مالیاتی برای کارهای عامالمنفعه را رد نمیکند، ولی آنچه در فرهنگ ماتریالیستی غربی ترویج میشود، انجام این اعمال صرفاً برای بهرهبرداری اقتصادی و بدون نیت الهی است.
همچنین فرهنگ مصرفگرایانه به شدت منجر به نابرابری اقتصادی و اجتماعی هم در عرصه ملی و هم در عرصه جهانی میشود، به طوری که به علت مصرف بیهوده و غیرضروری، منابع مشترک در کشورها به طرز فزایندهای در دست اغنیا قرار گرفته و نبود فرهنگ تعاون و نوعدوستی نیز سبب محروم ماندن اقشار ضعیف از منابع در رقابتِ مصرفِ منابعِ محدود میشود. «مصرفگرایی امروزه از جنبههای منفی و ضداقتصادی مصرف است که با تغییر در الگوی مصرف یک کشور و تمایل به تجملات، ریشه فقر بوده و از اهداف تهاجم فرهنگی میباشد.» (۲) در عرصه جهانی نیز نظریات متعددی پیرامون توسعهگرایی (که استراتژی حال حاضر نظام لیبرالدموکراسی غربی برای تسری گفتمان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود در جهان است) و نقد تناقضات درونی به رشته تحریر درآمده است، زیرا نظریهپردازان توسعه سخن از پیشرفت، فراوانی و بهرهمندی همه جهان از مواهب توسعه را طرح میکنند و آن را به عنوان یک مدل جهانی برای همه کشورهای طرح میکنند و در این راستا کشورها را به توسعهیافته و در حال توسعه تقسیمبندی میکنند، اما نظریهپردازان پساتوسعه، به ایراد نقدهای مهمی پیرامون این رویکرد غربی میپردازند: «ادعای اصلی نظریه پساتوسعه این است که توسعه آنچنان که به طور مرسوم صورتبندی و پیگیری شده است، چارچوب توسعه مدرن پایدار نیست و گسترهای از آثار مخرب بر انسان، جامعه و طبیعت را تولید و ایجاد میکند. وعده آن که یک سبک زندگی غربی با مصرف انبوه، برای اکثریت مردم جهان قابل دستیابی است، یک سراب فریبنده است.» (۳)
تبعات فردی سبک زندگی غربی
هویت شخصی افراد جامعه نیز دستخوش تغییرات جدی در سبک زندگی غربی و ترویج آن در کشورهای دیگر میشود: «در دهه اخیر، سازههای اجتماعی که در بستر هویت معنا پیدا میکنند مثل طبقه، از بین رفته و جهتگیریهای نظریههای اجتماعی به سمت پذیرش اهمیت فزاینده سبک زندگی (حوزه مصرف) در شکل دادن به هویت شخصی و اجتماعی است و به عنوان موضوعی برای نظریه و پژوهش اجتماعی مطرح شده است.» (۴)
از نگاه زیمل نیز این مقوله با عنوان تراژدی فرهنگی، سبب اثر پذیرفتن زندگی فرد از زندگی اجتماعی او میشود: «جورج زیمل، جامعهشناس آلمانی قرن نوزدهم در همین راستا به دو اصطلاح «زندگی بیشتر» و «بیشتر از زندگی» اشاره میکند. وی با اشاره به دو مرحله از زندگی انسان مدرن، بیان میدارد که انسان سعی میکند زندگی اجتماعی خود را خلق کند، اما این شرایط ادامه پیدا میکند و در ادامه شرایطی رخ میدهد که در آن، زندگی اجتماعی بر انسان احاطه یافته و او را تحت سیطره خویش میگیرد. در این صورت، شرایطی رقم خواهد خورد که بر آن اساس، زندگی انسان مدرن، که محصول اجتماعی خود وی بوده است، بر وی غلبه یافته حیات مستقلی از زندگی او مییابد. وی از این شرایط با عنوان «تراژدی فرهنگی» نام میبرد.» (۵)
برخی اثرات نامناسب دیگر ترویج سبک زندگی غربی که از فرصت این نوشتار خارج است به صورت مختصر به این شرح است:
- ایجاد تقابل بین هویت ملی و دینی افراد جامعه به واسطه الگوگیری از دیدگاههای شرقشناسانه و باستانگراییهای ماسونی که متأسفانه در کشور ما نیز توسط افرادی غافل و فریبخورده، در سالهای اخیر در قالب کوروشپرستی و پادشاهپرستی دیده شده است.
- ایجاد نگاه پلورالیستی بین مسلمانان حاضر در جامعه اسلامی و گرایش به معنویتهای کاذب، عرفانهای نوظهور و حتی ارتداد مسلمانان و گرایش به ادیان دیگر.
- ضعیف کردن نگاه دشمنشناسانه در کشور و تخفیف نگاه جامعه نسبت به دشمن، به طوری که در تعریف رهبر معظم انقلاب از مفهوم سبک زندگی، به این مهم اشاره شد و نگاه به دشمن و رفتار با دشمن در میان آحاد جامعه نیز در راستای مصادیق سبک زندگی ذکر گردید. (۶)
رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقوله سبک زندگی
از بررسی مجموعه دیدگاههای رهبر معظم انقلاب برداشت میشود که ایشان اولاً سبک زندگی دینی و مقابله با سبک زندگی وارداتی بیگانه را ذیل حوزه فرهنگ و اجتماع و دارای اهمیت بسیار میدانند. ایشان سوق دادن جامعه و مردم به بهشت را برخلاف غربگرایان سکولار، از وظایف حاکم میدانند و لذا مسئولیتی خطیر بر دوش مسئولان در این زمینه قائل هستند، از این رو مقوله سبک زندگی که اصولاً توسط نظام سلطه برای تغییر بافت و هویت فرهنگی- اجتماعی جامعه طراحی شده است، در طرف مقابل نیاز به مدیریت از سوی مسئولان حکومت اسلامی برای سوق دادن جامعه به سمت حیات طیبه دارد: «گاهی شنیده میشود کسانی در گوشهوکنار وقتی صحبت از هدایت و راهنمایی و بیان حقایق دینی و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله، بله، همین است. فرق حاکم اسلامی با حکام دیگر در همین است: حاکم اسلامی میخواهد کاری کند که مردم به بهشت برسند، به سعادت حقیقی و اُخروی و عقبایی برسند، [لذا]راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست، بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم، ما باید کار را تسهیل کنیم برای مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند، این وظیفه ماست، این کاری است که امیرالمؤمنین (ع) بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.» (۷) هر چند در نهایت سعادت اخروی افراد در گرو اعمال و رفتار و نیات درونی آنهاست و لذا کسی را به زور نمیشود به بهشت یا جهنم برد، ولی ایشان ایجاد راهی هموار برای سعادت را که همان طراحی بستر اجتماعی مناسب است، وظیفه مسئولان میدانند.
ایشان در حکم انتصاب رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی نیز ضمن اشاره مستقیم به سبک زندگی اسلامی، به این مسئله اشاره دارند: «رسالت دیگر این سازمان [سازمان تبلیغات اسلامی]رصد و مقابله هوشمندانه با تهاجمات فکری و فرهنگی و تبلیغی و رسانهای دشمنان دین و انقلاب و کشور است. دشمنانی که نه امروز بلکه از چند دهه پیش، هویت و شخصیت و باور و رفتار و سبک زندگی اسلامی- ایرانی مردم خصوصاً جوانان را هدف قرار داده و با شیوهها و ابزارهای متکی به فناوریهای ارتباطی و رسانهای اعم از هنر و سینما و فضای مجازی و غیره، درصدد تهی کردن انقلاب از عقبه دینی و ایمانی و مردمی آن میباشند.» (۸) سایر بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزههایی همچون مدیریت فرهنگی نیز در این راستا ارزیابی میشود.
اما جنبه دیگر اهمیت سبک زندگی، ایجاد تفوق و قدرت برای کشور است. چنانچه دشمنان اسلام و حتی به عبارت بهتر دشمنان بشریت، با ترویج سبک زندگی باطل خود، سایر ابعاد سلطهگری خود را نیز برتری دادهاند. «دنیای غرب به برکت دانش خود بود که توانست برای خود ثروت و نفوذ و قدرت ۲۰۰ ساله فراهم کند و با وجود تهیدستی در بنیانهای اخلاقی و اعتقادی، با تحمیل سبک زندگی غربی به جوامع عقبمانده از کاروان علم، اختیار سیاست و اقتصاد آنها را به دست گیرد.» (۹).
اما رهبر معظم انقلاب به سوءاستفاده از علم و قدرت حاصل شده از قبل آن مثل غرب، توصیه نمیکنند، ولی جوشاندن چشمه علم و دانش در میان جوانان و استعدادهای کشور و ایجاد قدرت برتر و البته سالم برای کشور که یکی از نتایج آن الگوسازی برای کشور اسلامیمان در راستای نیل به تمدن نوین اسلامی است را ضروری میدانند. «ما به سوءاستفاده از دانش مانند آنچه غرب کرد، توصیه نمیکنیم، اما مؤکداً به نیاز کشور به جوشاندن چشمه دانش در میان خود اصرار میورزیم.» (۱۰)
پی نوشتها در روزنامه موجود است.