سفر امیر قطر، رئیسجمهور سوریه و وزیر فرهنگ لبنان به تهران در هفته گذشته، سؤالی بنیادین را یادآوری میکند که جایگاه فرهنگ عرب در دیپلماسی منطقهای جمهوری اسلامی ایران کجاست؟
واقعاً مردم ما از شعر، موسیقی، موزه، سینمای قطر، سوریه و لبنان چه میدانند؟ ما و کشورهای عربی چند اکسپوی فرهنگی مشترک در ۳۰ سال گذشته با هم داشتهایم؟ چند فیلم و تئاتر مشترک با هم ساختهایم؟ آیا داشتن یک کانال تلویزیونی مشترک برای ایران، قطر، سوریه و لبنان کار غیرممکنی بودهاست؟ کنسرتهای موسیقی چطور؟ جایزه مشترک شعر و ادبیات چطور؟ چند درصد مردم ما از روستای فرهنگی کاتارا (Katara Cultural Village) در قطر خبر دارند؟ چند نفر خانم شیخه میاسه قطری را میشناسند؟ آیا این یک افتخار برای زنان شرقی نیست که نام شیخه میاسه از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ بهطور پیوسته در زمره ۱۰۰ شخصیت مؤثر هنر معاصر از سوی آرت ریویو (ArtReview Power ۱۰۰) اعلام شدهاست؟ فرزندان ما شیخه میاسه را بیشتر میشناسند یا فلان بازیگر دست چندم هالیوود را؟ از تاریخ شعر سوریه چه میدانیم؟ دانشجویان ما چقدر نام ماریانا المراش سوری را شنیدهاند؟ چند نفر در ایران میدانند او اولین کسی بود که بیش از ۱۰۰ سال قبل، سنت مجمع ادبی زنان در جهان عرب را احیا کرد و اولین زن سوری بود که مجموعه شعر منتشر کرد! از کتاب بنت فیکور (دختری از اندیشه) چه میدانیم؟ همان کتابی که ماریانا المراش در سال ۱۸۹۳ آن را چاپ کردهاست؛ درباره فرهنگ و هنر لبنان چه میدانیم؟ همین که دو، سه بازیگر دسته چندم آنها در یکی دو فیلم و سریال ما بازی کنند، کافی است؟ چرا پای «فارس کرم» و «راغب علامه» تاکنون به ایران اسلامی و رسانه ملی ما باز نشده تا مردم ما موسیقی پاپ لبنان را بشنوند؟ واقعاً وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم چگونه سیاست منطقهای و «محور مقاومت» با این همه بیخبری و غربت و دوری فرهنگی، در کنار هم جمع میشود؟! وزیر محترم امور خارجه - با وجود تمام مشغلهها- باید فکری عاجل کنند برای احیای دیپلماسی فرهنگی شرق و گرنه تمام رشتههای دیپلماتیک و توافقنامهها را یک تندباد سیاسی از هم میپاشد، مگر اینکه ملتها از این بیخبری مطلق فرهنگی نسبت به هم به درآیند. فراموش نباید کرد در عصر فرا ارتباطات و شبکهمحوری، روزگار هفتههای فرهنگی و برگزاری شبهای شعر و نمایشگاههای مناسبتی در عرصه دیپلماسی فرهنگی به سر آمده و وزیر محترم امور خارجه میتوانند برای احیای هویت شرقی و مقابله با شرقهراسی، مسیرهای شرقشناسی نوینی را در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به کار بگیرد تا ادبیات و ساختار جدیدی را از خود درباره «فرهنگ شرق» به یادگار بگذارند وگرنه تیغ سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران تنها با افزایش مراودات دیپلماتیک تیزتر از وضع موجود نخواهد شد. راستی چرا ما در تهران، میدان آرژانتین داریم، ولی میدان قطر یا لبنان نداریم؟ آغاز جداسری، شاید از دیگران نبود!
*کارشناس و تحلیلگر فرهنگی