اگر بشود وضعیتمان را در سال ۲۰۲۰ در یک کلمه خلاصه کرد، آن کلمه «ناباوری» است. کرونا برنامه روزانه تقریباً همه انسانهای روی زمین را به هم زد، زندگی عمومی را متوقف کرد، مدارس را به تعطیلی کشاند، اعضای خانوادهها را از هم دور کرد، سفرها را به تعویق انداخت و اقتصاد جهان را به زانو درآورد. آدام توز، تاریخدان بریتانیایی و استاد دانشگاه کلمبیا میگوید: سال ۲۰۲۰ به نحوی بیسابقه، مخاطرات و ضعفهای نظام جهانی بازارمحور را نشان داد، از این رو دشوار بتوان انکار کرد نقطه عطف فرا رسیده است.
اگر بشود وضعیتمان در سال ۲۰۲۰ را در یک کلمه خلاصه کرد، آن کلمه «ناباوری» است. در فاصله ۲۰ژانویه ۲۰۲۰ که شیجین پینگ همهگیری کرونا را به طور عمومی اعلام کرد، درست یک سال بعد جهان در بهت بیماری مهلکی فرو رفت که در عرض ۱۲ماه بیش از ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر را به کام مرگ کشاند و دهها میلیون تَن دیگر را به شدت بیمار کرد. کرونا برنامه روزانه تقریباً همه انسانهای روی زمین را به هم زد، زندگی عمومی را متوقف کرد، مدارس را به تعطیلی کشاند، اعضای خانوادهها را از هم دور کرد، سفرها را به تعویق انداخت و اقتصاد جهان را به زانو درآورد.
ابعاد کمکهای دولتی به خانوادهها، کسبوکارها و بازارها به منظور جلوگیری از تبعات اقتصادی کرونا به اندازهای بود که جز در زمانهای جنگ سابقه نداشت. این وضعیت، علاوه بر آنکه به راستی شدیدترین رکود اقتصادی از زمان جنگ جهانی دوم بود، از نظر کیفی هم نظیر نداشت. هرگز پیش از این سابقه نداشته است که به اتفاق تصمیم گرفته باشیم بخشهای بزرگ اقتصاد جهان را هر چند بیهدف و غیرمنصفانه، تعطیل کنیم. همان طور که صندوق بینالمللی پول گفته بود بحران کرونا «شبیه هیچ بحرانی نبود.»
وقتی ویروس کرونا سندرم حاد تنفسی پدیدار شد، همان فاجعهای بود که پیشبینی شده بود، دقیقاً همان بیماری عفونی مُسری، شبیه آنفلوآنزا که ویروسشناسان پیشگویی کرده بودند. بیماریهای همهگیر بسیار مهلکتری هم وجود داشته است، اما آنچه در مورد کرونای سال ۲۰۲۰ کاملاً تازگی داشت، گستره واکنش به این بیماری بود. تنها کشورهای ثروتمند نبودند که مبالغ هنگفت برای حمایت از شهروندان و کسبوکارها هزینه کردند، کشورهای فقیر و متوسط نیز حاضر به پرداخت پولهای فراوان شدند. تا اوایل ماه آوریل به جز چین که پیش از این موفق به مهار ویروس شده بود، اکثر کشورهای جهان درگیر تلاشی بیسابقه برای توقف انتشار کرونا بودند.
لاکداون (Lockdown) عبارتی است که برای توصیف واکنش جمعی ما رواج یافته است. خود کلمه بحثانگیز است. لاکداون زور و اجبار را به ذهن متبادر میکند. تا پیش از سال ۲۰۲۰ این اصطلاح را در مورد تنبیههای جمعی در زندانها به کار میبردند. در دوران کرونا لحظات و مکانهایی بودند که عبارت لاکداون درخورشان بود. در دهلی، دوربان و پاریس پلیس مسلح در خیابانها گشت میزد، نامها و شمارهها را یادداشت میکرد و کسانی را که مقررات منع رفتوآمد را نقض میکردند، تنبیه میکرد. شگفتآور است که در جمهوری دومینیکن، پلیس ۸۵هزار نفر- یعنی تقریباً یک درصد از جمعیت کشور- را به جرم نقض مقررات منع رفتوآمد دستگیر کرد.
تعطیلی اجباری همه سالنهای غذاخوری از سوی دولتها با وجودی که هیچ خشونتی هم در کار نبود، از نظر صاحبان و مشتریان آنها سرکوبگرانه قلمداد میشد، اما ظاهراً واکنش اقتصادی به کرونا فقط لاکداون نبود. بسیار پیش از صدور فرمان دولتها، تحرک اقتصادی به سرعت فرو نشست. بازارهای مالی، در اواخر فوریه، فرار به حاشیه امن را آغاز کردند. زندانبانی در کار نبود که در را محکم ببندد و قفل کند، بلکه سرمایهگذاران صرفاً تلاش میکردند خود را از مهلکه نجات دهند. مشتریان در خانه مانده بودند. کسبوکارها یا تعطیل میشدند یا از خانه انجام میشدند. تا اواسط ماه مارس تعطیلی به امری عادی بدل شده بود.
همین اقتباس گسترده اصطلاح «لاکداون» نشانه آن است که سیاست ناظر بر کرونا تا چه اندازه بحثانگیز بوده است. جوامع، اجتماعات و خانوادهها بر سر ماسکزدن، فاصله اجتماعی و قرنطینه شدیداً به جان هم افتادند. تجربه کرونا مصداقی بود، در وسیعترین مقیاس، از آنچه اولریش بک، جامعهشناس آلمانی در دهه۱۹۸۰ «جامعه مخاطرهآمیز» نامید. ما در نتیجه شکلگیری جامعه مدرن، به شکل جمعی، دلمشغول تهدیدی نامرئی شدیم که تنها علم قادر به رؤیت آن بود؛ خطری که انتزاعی و غیرمادی باقی میماند تا آنکه فرد مریض شود و آنهایی که بخت یارشان نبود، آرامآرام در ماده سیالی که در ریههایشان انباشته میشد، فرو روند.
یک شیوه واکنش به وضعیت خطر اینچنینی پناهبردن به انکار است. شاید کارساز باشد، سادهلوحی است اگر طور دیگری تصور کنیم. بسیاری از بیماریهای فراگیر و مشکلات اجتماعی، از جمله آنهایی که مرگومیر فراوان به بار میآورند، «واقعیتهای زندگی» تصور میشوند و به این ترتیب مورد بیاعتنایی و پذیرش قرار میگیرند. میتوان گفت که در مورد بزرگترین خطرات زیستمحیطی، به ویژه بحران آبوهوا، شیوه عمل طبیعی ما انکار و جهل تعمدی در مقیاس بزرگ است.
اکثر مردم در سرتاسر جهان کوشیدند با این بیماری همهگیر روبهرو شوند، اما همانطور که بک میگوید، مسئله این است که دستبهگریبانشدن با مخاطرات بزرگ و فراگیری که جامعه مدرن به وجود میآورد به این سادگیها هم که میگوییم نیست، مستلزم آن است که اولاً توافق کنیم خطر چیست، ثانیاً به رفتار خودمان و به آن نظم اجتماعی که به وجود آورنده آن رفتار است توجهی انتقادی داشته باشیم.
کرونا آشکارا نشان داد ما آمادگی نهادی نداریم یا به قول بک، دچار «بیمسئولیتی سازمانیافته» هستیم و همچنین تشکیلات ابتدایی اداره دولت، مثل پایگاههای دادههای روزآمد دولتی هم ضعف دارند. ما برای رویارویی با این بحران نیازمند جامعهای بودیم که به مراقبت اهمیت بسیار بیشتری دهد.
* نقل و تلخیص از: وبسایت ترجمان نوشته: آدام توز/ ترجمه: عرفان قادری مرجع: گاردین