کد خبر: 1076766
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۲:۳۰

مردی که به اتهام قتل یکی از بستگانش بازداشت شده مدعی است که مقتول پشت سر او بدگویی کرده بود.
به گزارش جوان، ۱۰‌روز قبل اعضای خانواده مرد‌۴۵‌ساله‌ای به نام آرمان در تهران سراسیمه به اداره پلیس رفت و از گمشدن ناگهانی وی خبر داد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: آرمان کارمند اداره دولتی بود و هر روز صبح با خودرواش به محل کارش می‌رفت و شب دوباره به خانه بر می‌گشت. امروز صبح او مثل همیشه برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد، اما دیگر برنگشت. تلفن همراهش هم خاموش بود که نگرانش شدیم و با همکاراش هم تماس گرفتیم که تازه متوجه شدیم او به محل کارش هم نرفته‌است. الان خیلی نگران او هستیم و احتمال می‌دهیم برای او اتفاق بدی رخ داده باشد و درخواست کمک داریم که از نگرانی نجات پیدا کنیم.
مرد آشنا
با طرح این شکایت پرونده به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه‌نهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان اداره‌چهارم پلیس‌آگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین گام دوربین‌های مداربسته محل زندگی آرمان را بازبینی کردند که مشخص شد زمانی که آرمان سوار خودرواش می‌شود مرد جوانی هم در صندلی قسمت شاگرد کنار او می‌نشیند و دونفری به راه می‌افتند. بررسی‌های فنی مأموران نشان داد فردی که سوار خودروی مرد گمشده شده‌است مرد آشنایی به نام پیمان است که با مرد گمشده رفت و آمد با هم دارد. از سوی دیگر مأموران پلیس در تحقیق از بستگان و آشنایان آرمان دریافتند آن‌ها مدتی است با هم اختلاف دارند و چند باری هم باهم مشاجره لفظی داشته‌اند.
همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه کارآگاهان خودروی مرد گمشده را که صندلی آن خونی بود در یکی از خیابان‌های جنوبی تهران کشف کردند و این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که آرمان به قتل رسیده‌است. بدین ترتیب مأموران وقتی ردی از مرد گمشده پیدا نکردند پیمان را به عنوان مظنون حادثه روز چهارشنبه ۲۹ دی بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند.
اعتراف به قتل
متهم در بازجویی‌های اولیه مدعی شد که از سرنوشت آرمان بی‌خبر است، اما وقتی چهره ضبط شده خود را در دوربین‌های مداربسته دید ناچار به قتل مرد گمشده اعتراف کرد.
وی در ادعایی گفت: مدتی بود که آرمان پشت سر من و همسرم بدگویی می‌کرد و دوستان و آشنایان صحبت‌های او را به گوش من می‌رساندند. من چندباری به او تذکر دادم، اما فایده‌ای نداشت و او دست از بدگویی بر نداشت تا اینکه با او قرار گذاشتم با هم صحبت کنیم. روز حادثه در نزدیکی خانه‌اش سوار خودرواش شدم و در حالی که رانندگی می‌کرد درباره همان موضوع با هم صحبت کردیم و از اوخواستم از ما بدگویی نکند. صحبت‌های ما در نهایت به درگیری کشید که آرمان چاقویی از جیبش بیرون آورد و به طرف من پرت کرد. در کشمکشی که با هم داشتیم ناگهان چاقو به خود او اصابت کرد و او زخمی شد. وی ادامه داد: من اصلاً متوجه نشدم که چاقو چطور به او برخورد کرد، اما وقتی زخمی شد او را به صندلی سمت شاگرد منتقل کردم و خودم پشت فرمان نشستم و به طرف بیمارستانی به راه افتادم، اما در میانه را متوجه شدم که فوت کرده است.
خیلی ترسیده بودم و جسد را به بیابان‌های اطراف تهران بردم و در آنجا دفن کردم و بعد هم خودرواش را در یکی از خیابان‌های جنوبی تهران رها کردم.
وی در پایان گفت: در این چند شب اصلاً نخوابیدم، چون هر زمانی که چشمانم را می‌بستم چهره او جلوی چشمانم می‌آمد و زمانی که خوابم می‌برد کابوس می‌دیدم. من هر گز فکر نمی‌کردم که دستم رو شود، اما مأموران پلیس خیلی زود مرا شناسایی و دستگیر کردند.
پس از اعتراف متهم مأموران راهی محل حادثه شدند و جسد آرمان را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند. متهم برای تحقیقات بیشتر و روشن شدن صحت ادعایش در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار