هرچند بازخوانی تاریخ غرب درباره نگاه به زن تصویر ناامیدکنندهای از جایگاه و ارزشگذاری به وی را نشان میدهد، اما امروز در قرن بیست و یکم جایگاه زنان در دنیای غرب بیش از پیش تنزل یافته و در عمل شاهد تبدیل زن به ابزاری برای التذاذ مردان در این جوامع هستیم.
اما با سفری در دل تاریخ تمدن غرب میتوانیم نگاه به زن در این جغرافیای تمدنی را از کلام اندیشمندان غربی بهتر دریابیم. چنانچه سقراط بهعنوان معلم اخلاق، وجود زن را بزرگترین انحطاط بشری میداند. ارسطو هم معتقد است زن مرد ناکام و حاصل نقصی در آفرینش است که خداوند او را برای خدمت به مرد آفریده است.
دکتر علی شایگان در شرح قانون مدنی ایران، مینویسد: «استقلالی که زن در دارایی خود دارد و فقه شیعه از ابتدا آن را شناخته است در یونان و روم و ژرمن و تا چندی پیش هم در حقوق غالب کشورها وجود نداشته، یعنی مثل صغیر و مجنون، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده. در انگلستان که سابقاً شخصیت زن در شخصیت شوهر محو بود، دو قانون: یکی در ۱۸۷۰ و دیگری ۱۸۸۲ میلادی به اسم قانون مالکیت زن شوهردار، از زن رفع حجر نمود.».
اما چطور میشود که در دنیای غرب با چنین پیشزمینههای فکری درباره جنس زن به یکباره شعارهایی همچون آزادی و برابری جنسیتی سر داده میشود؟
پاسخ به این سؤال را هم میتوان با سیری تاریخی در صنعتی شدن کشورهای غربی پیدا کرد. تغییر رویکرد غرب نسبت به زنان با انقلاب صنعتی گره خورده است. مقام معظم رهبری در یکی از دیدارهایشان با جمعی از بانوان نخبه به خوبی ماجرا را به تصویر میکشند: «از روزی که اروپاییها، صنایع جدید را بهوجود آوردند- در اوایل قرن نوزدهم که سرمایهداران غربی کارخانههای بزرگ را اختراع کرده بودند- و احتیاج به نیروی کار ارزان و بیتوقع و کمدردسر داشتند، زمزمه «آزادی زن» را بلند کردند؛ برای اینکه زن را از داخل خانوادهها به درون کارخانهها بکشانند؛ به عنوان یک کارگزار ارزان از او استفاده کنند، جیبهای خودشان را پر کنند و زن را از کرامت و منزلت خود بیندازند.»
ویل دورانت در لذات فلسفه علل آزادی زن را در اروپا شرح میدهد. وی پس از نقل برخی نظریات تحقیرآمیز نسبت به زن از ارسطو و نیچه و شوپنهاور و برخی کتب مقدس یهود و اشاره به اینکه در انقلاب فرانسه با آنکه سخن از آزادی زن هم بود، اما عملاً هیچ تغییری رخ نداد، میگوید: «تا حدود سال ۱۹۰۰ زن به سختی دارای حقی بود که مرد ناگزیر باشد از روی قانون آن را محترم بدارد.» از نگاه وی علت تغییر وضع زن در قرن بیستم و «آزادی زن» از عوارض انقلاب صنعتی است.
ویل دورانت در شرح این آزادی اینگونه توضیح میدهد: «.. زنان کارگران ارزانتری بودند و کارفرمایان آنان را بر مردان سرکش سنگینقیمت ترجیح میدادند. یک قرن پیش در انگلستان کار پیدا کردن بر مردان دشوار گشت، اما اعلانها از آنان میخواست که زنان و کودکان خود را به کارخانهها بفرستند...».
اما این ماجرا امروز و ظلم به زن در قرن بیست و یکم نه فقط برطرف نشده که جدیتر هم شده است. مقام معظم رهبری در این باره فرمودهاند: «امروز آنچه که به عنوان «آزادی زن» در غرب مطرح است، دنباله همان داستان و همان ماجراست؛ لذا ظلمی که در فرهنگ غربی به زن شده است و برداشت غلطی که از زن در آثار فرهنگ و ادبیات غرب وجود دارد، در تمام دوران تاریخ بیسابقه است. در گذشته هم در همه جا به زن ظلم شده است، اما این ظلم عمومی و فراگیر و همهجانبه، مخصوص دوران اخیر و ناشی از تمدن غرب است. زن را به عنوان وسیله التذاذ مردان معرفی کردند و اسمش را «آزادی زن» گذاشتند! در حالی که به واقع آزادی مردان هرزه برای تمتع از زن و نه آزادی زن بود. نه فقط در عرصه کار و فعالیت صنعتی و امثال آن، بلکه در عرصه هنر و ادبیات هم به زن ظلم کردند. شما امروز، در داستانها، در رمانها، در نقاشیها، در انواع کارهای هنری نگاه کنید، ببینید با چه دیدی به زن نگریسته میشود؟ آیا جنبههای مثبت و ارزشهای والایی که در زن هست، مورد توجه قرار میگیرد؟ آیا آن عواطف رقیق، آن مهربانی و خوی مهرآمیزی که خدای متعال در زن به ودیعه گذاشته است- خوی مادری، روحیه نگهداری از فرزند و تربیت فرزند - مورد توجه است یا جنبههای شهوانی و به تعبیر آنها عشقی؟ (که این تعبیر غلط و نادرستی است. این شهوت است نه عشق!) زن را اینگونه خواستند پرورش و عادت دهند: بهعنوان یک موجود مصرفکننده. مصرفکننده دست و دل باز و کارگر کمتوقع و کمطلب و ارزان.»