خانههای متروکه و رها شده، همانند کانونهای تولید جرم و ناامنی عمل میکنند. رفتوآمد معتادان، وجود سرنگهای آلوده و تجمع گروههای پرخطر در این خانهها تهدیدی مستقیم برای زنان و کودکان و ساکنان محله ایجاد کردهاست. این خانهها به دلیل تخریب در و پنجرهها، ریزش سقف و دیوارهای فرسوده، خطرات جانی را نیز به همراه دارند. این شرایط باعث شدهاست حتی پسکوچههای امن و پررفتوآمد شهر به مکانهایی برای ترس و اضطراب ساکنان تبدیل شود.
نیروی انتظامی و شهرداری، با وجود محدودیتهای قانونی در مالکیت خصوصی، اقداماتی برای کاهش آسیب انجام دادهاند. مسدودسازی ورودی خانههای متروکه، جمعآوری پاتوقهای معتادان و تشکیل کمیسیونهای رفع خطر برای صدور دستور قضایی تخریب، نمونهای از این اقدامات است.
کارشناسان شهری و شورایاران نیز بر این باورند که قانون و فرآیندهای اداری باید تسهیل شوند تا نوسازی ساختمانهای متروکه سریعتر انجام شود. خانههای متروکه مسئلهای صرفاً شهری نیست؛ این مشکل با بافت اجتماعی، سلامت عمومی و امنیت شهروندان گره خوردهاست. رهاشدگی این بناها، هم موجب کاهش ارزش منظر شهری و افزایش هزینههای مدیریت شهری میشود و هم شرایطی برای افزایش جرم و آسیبهای اجتماعی فراهم میکند. برای حل این معضل، علاوه بر اقدامات شهرداری و نیروی انتظامی، لازم است قوانین مالکیت، نوسازی و پایان کار به گونهای اصلاح شود که فرآیند نوسازی خانههای متروکه تسهیل شود. همچنین فرهنگ مسئولیتپذیری مالکین و نهادهای شهری باید تقویت شود تا شهروندان در امنیت و آرامش بیشتری زندگی کنند.
خانههای متروکه، اگر به حال خود رها شوند، تهدیدی خاموش و پیوسته برای زندگی شهری هستند، اما با تدبیر قانونی، اقدامات پیشگیرانه و مشارکت فعال شهروندان میتوان آنها را به فرصتهایی برای نوسازی و احیای بافت شهری تبدیل کرد.
پلیس راهور تهران به همراه شهرداری بهتازگی طرحی را عملیاتی کردهاست که در جریان آن، اقدام به جمعآوری خودروهای رها شده در معابر و محوطههای عمومی میکند. این طرح که با مطالبه عمومی صورت گرفته، بر پایه اطلاعرسانی، هشدار به مالکان و سپس انتقال خودروها به پارکینگ اجرا میشود. همین تجربه میتواند الگویی برای رسیدگی به ساختمانهای متروکه باشد؛ با حمایت قانون، عزم مدیریتی و همراهی نهادهای مسئول میتوان تهدیدهای خاموش را از سطح شهر زدود. با این همه، مسئله فقط به خانهها و خودروهای رهاشده ختم نمیشود. آنچه در زیر پوست شهر در جریان است، نشانه نوعی غفلت جمعی از مفهوم «رهاشدگی» است؛ از بنا و خودرو گرفته تا مسئولیت و وجدان شهری. شاید پرسش اصلی این باشد:اگر هر کدام از ما سهم خود را در پاسداری از امنیت و نظم شهری رها کنیم، کدام نقطه شهر در امان خواهد ماند؟