سعید حجاریان از تئوریسینهای مرجع اصلاحات و اعتدال، اخیراً در یادداشتی با عنوان «از کجا آغاز کنیم؟» دست به یک ترسیم از وضعیت ایران به زعم خود زده و نوشته است: «در ایران، ما- به لحاظ سرزمینی و تاریخی- از مسیرهای چندگانه انباشت اولیه محروم بودهایم، یعنی نه مازاد محصول به وجود آمده است، نه غارتی صورت گرفته است، نه کشف جدیدی ممکن بوده است و نه با امکان استعمار مواجه بودهایم. برعکس، پس از انقلاب ما عموماً با خشکیدگی مواجه بودهایم که امکان صادرات در زمینه کشاورزی را با اختلال مواجه کرده است، درآمد نفتیمان نیز به خصوص در هشت ساله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ در خدمت تولید قرار نگرفته و شغلی ایجاد نکرده است. به عبارتی میتوان گفت ما اکنون در نقطه صفر قرار داریم یا به بیانی دیگر به قرن ۱۲اروپا پرتاب شدهایم!»
او میافزاید: وضعیت اکنون ما با چند مؤلفه بحرانساز گره خورده است، اولین آنها نرخ بیکاری است که عملاً جمعیت زیادی از کشور- متخصص/غیرمتخصص- را از مدار جامعه رو به توسعه خارج کرده است. دومین آنها تحریم نفتی است که مهمترین منبع درآمد کشور را با اختلال مواجه کرده است و تصویری از بهبود وضعیت آن در دست نیست. سومین آنها مقاومت ایدئولوژیک در برابر ائتلافهای اقتصادی بینالمللی است. بدین نحو که دولت ایران با مجموعه ائتلافهای سرمایهساز از زاویه تقابل و نه همبستگی مواجه شده و راه حمایتهای متعارف نظام اقتصادی جهانی را مسدود کرده است. چهارمین و مهمترین این مؤلفهها الگوی دولت در ایران است. دولت در ایران پس از انقلاب به جای تبعیت از الگوی توسعهگرایی (developmentalism) و استقرار ذیل دولت توسعهگرا به توسعهطلبی (expansionism) میل کرده است و اکنون با دولتی توسعهطلب مواجه هستیم که نگاه منطقهگرایانه را به نگاه جهانگرایانه رجحان داده است. حجاریان سپس چهار اقدام را پیرامون وضعیتی که خود ترسیم کرده است، ضروری عنوان میکند:
۱. تغییر الگوی دولت، از «توسعهطلبی» به «توسعهگرایی»
۲. بازگشت به برجام، پذیرش لوایح و تعهدات مربوط به شفافسازی مراودات اقتصادی و سپس پیگیری همهجانبه فرآیند آزادسازی مالی
۳. ائتلاف و ارتباط با سرمایههای خارجی و تعامل با نهادهای مالی از جمله بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به منظور ارسال «علامت سلامتی» اقتصاد ایران به نظام اقتصادی بینالملل
۴. جلوگیری از نشتی دولت در دو حوزه «اشتغال» و «حیف و میل» که به وسیله مدیریت منابع انسانی و مالی دقیق صورت میگیرد. بدین معنا که در کوتاهمدت، از الگوی اقتصادی سیاسی مبتنی بر «غارت» عبور کرده و به نظام اقتصادی بهنجار گذار شود. قبل از هر چیز باید بر ارتقای این نکته در فهم عمومی تأکید کرد که انتظار صلاح و فلاح از کسانی که در بروز خطرات امنیتی و اقتصادی و سیاسی بزرگ در سرنوشت یک کشور و مردمش سهم اصلی داشتهاند، یک انتظار بیجا و فاقد خرد است. اشاره مستقیم ما در این زمینه به شخص آقای حجاریان است که مستقیماً در روی کار آمدن دولتهای اصلاحات و اعتدال نقش داشته است، او در اشاره به راهحل مشکلات، به سمت خیابان اشاره میکند، روزی نیست که از آتش گرفتن جنوب تا شمال تهران در فتنه اقتصادی حرف نزند و در فتنه ۸۸ و دروغ بزرگ آن نیز دخیل بوده است.
در گام بعدی نیز باید به القائات و پیشفرضهای غلط اعاظم اصلاحات از اوضاع کشور اشاره کرد؛ القائات و پیشفرضهای غلطی که به زعم تحلیلهای ما برای یک هدف شوم ساخته و پرداخته شدهاند... مسئله دیگر «بزرگنمایی از تحریم» است که حجاریان و دوستان او با اینکه میدانند این تحریمها از روز نخست انقلاب در اعلایدرجه علیه ما به کار گرفته شدهاند و اثر آنها امروز به کمتر از ۲۰درصد رسیده است، اما بسته به کارویژه سالهای اخیر خود یعنی فتنه اقتصادی به ناگاه بر بزرگ بودن این تحریمها اصرار ورزیدهاند یا همینطور اصرار بر غارتگری و حیف و میل بیتالمال با فساد سیستمی در ایران (!) که یک ادعای کاملاً غلط است و نه تنها هیچ سندی برای آن وجود ندارد بلکه مدعیانش میترسند از اینکه بگویند فساد همواره و حتی در حکومت امام معصوم (ع) نیز وجود داشته و تهمت فاسد بودن به یک حکومت در صورتی است که آن حکومت با مفسدان شناخته شده برخورد نکند و قس علیهذا...
با دانستن این معلومات، اکنون بهتر میتوان راجع به اقدامات پیشنهادی حجاریان که عملاً خواستههای امریکا از ایران هستند، قضاوت کرد! پیشنهاداتی دشمنانه با پیشفرضهای القایی غلط به سرزمین و حکومتی که توانسته است فقط در ۴۰سال اول عمر خود به یک هژمون بزرگ سیاسی، اقتصادی و امنیتی در جهان تبدیل شود، مرزهای گفتمانی و حمایتی خود را از شرق دور تا سواحل مدیترانه و جنوب قاره امریکا بگستراند و درباره تحریمهای دشمن کاری کند که بارها از زبان همان دشمن بشنویم: «تحریمها در قبال ایران صرفاً به ابزاری روانی تبدیل شدهاند» ...
منبع: مشرق