به گزارش خبرنگار جوان انلاین اصفهان، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز مشاوره آرامش پلیس اصفهان دریاداشتی نوشت: با توجه به اینکه در آستانه روز نوجوان قرار داریم درحاضر 6 مشکل عمده که مانع اساسی در مسير تربيت فرزندان به ویژه فرزندان نوجوان هستند را بررسي مي کنيم:
ناآگاهي خانواده از اصول تربيت:
والدين، تاثيرگذار ترين افراد در امر تربيت در جامعه هستند. لازمه موفقيت در اين مسير، آشنايي عميق آنان با مباني و روش هاي تربيت است.
برخي از والدين در عين ناآگاهي از اصول و روش هاي تربيتي، خود را داراي معرفت تربيتي در حد قابل قبول ميدانند و سلايق خود را به نام اصول و روش هاي تربيتي شناخته و آن را ملاک تربيت فرزند خود قرار مي دهند. آگاهي شرط لازم براي تربيت فرزند است.
بايد پذيرفت فرزند ما يک انسان است که پيچيدگي فراواني در روح او وجود دارد. بدون آگاهي از اصول و روشهاي تربيت، دل سوزترين افراد نسبت به فرزند، يعني پدر و مادر، خطرناک ترين ضربه ها را به او خواهند زد.
تربيت رسانه اي :
امروز رسانه يک واقعيت غير قابل انکار در زندگي انسان شده و تنها يک ابزار در محيط خانه نيست بلکه يکي از اعضاي اصلي خانواده است. ساده انگاريست اگر خيال کنيم رسانه تنها کارکرد تفريحي دارد و براي سرگرم کردن اعضاي خانواده و پُر کردن اوقات فراغت آنهاست؛ کار کرد اصلي رسانه تربيت است.
چند سالي ميشود که شبکههاي اجتماعي از جايگاه ويژهاي برخوردار و مونس کوچک و بزرگ در تنهايي و جمع شده اند؛ ما اين ابزارها را به معناي واقعي کلمه، رقيب تربيتي ميدانيم که در صورت غفلت از آنها، گوي سبقت را از والدين خواهند ربود!
افزايش رقيبان در تربيت:
در گذشته نه چندان دور، جز رفيق ناباب، رقيب قابل توجه ديگري براي والدين در عرصه تربيت وجود نداشت؛ اما امروز دنياي ما پُر است از رقيباني که لحظه به لحظه در کمين فرزندان ما هستند. اگر در گذشته رقيبان تربيتي در بيرون خانه کمين کرده و در پي فرصتي براي به دام انداختن فرزندان بودند، امروز رقبا وارد خانه هاي ما شده اند و با سوء استفاده از غفلت والدين، از همه لحظهها به عنوان فرصت استفاده ميکنند؛ نمونهاش تلفن همراه و شبکه هاي اجتماعي و بازي هاي رايانه اي.
اختصاص وقت حداقلي به فرزندان:
هر اندازه عوامل منفي تاثيرگذار بر تربيت فرزندان بيشتر مي شوند، نياز به وقت گذاشتن براي آنها هم بيشتر ميشود اما متاسفانه برخي از والدين به بهانههاي مختلف، از زير بار اين مسئوليت شانه خالي مي کنند و کمترين وقت را به تربيت فرزندانشان اختصاص مي دهند.
از آماري که درباره ميزان گفتگو والدين با فرزندان وجود دارد متوجه مي شويم که تا چه اندازه بچهها دغدغه والدين هستند. ميزان گفتگوي مفيد والدين با فرزندان به شدت کم است و بسياري از حرفهايي که ميان پدر و مادر با فرزندان رد و بدل ميشود از نوع گزارههاي انضباطي يا دستوري است!( آن را جزو گفتگوي خود حساب نکنيد.)
نداشتن حوصله کافي:
تربيت، نيازمند حوصله است. وقت داشتن و نداشتن تمام مسئله نيست؛ برخي از پدر و مادرها ميگويند مشکل ما زمان نيست، ما حوصله کافي براي عمل کردن به اين چيزهايي که شما مي گوييد، نداريم.
يکي از دلايل نبود انگيزه براي صرف وقت براي تربيت بچه ها، اعتماد کاذب به وضعيت موجود فرزندان است. پدر يا مادر، نمي خواهد باور کند که فرزند او هم قابليت انحراف را دارد، اصلا در ذهن او نميگنجد که فرزند او هم ممکن است معتاد و يا دچار ديگر آسيب هاي اجتماعي شود. او مرگ را براي همسايه مي داند!
اگر والدين باور ميکردند که نپرداختن به امور تربيتي، ميتواند فرزند آنان را در مسير چنين انحرافاتي قرار دهد، انگيزه کافي براي پرداختن به مسائل تربيتي را پيدا مي کردند.
تفاوت شيوه زندگي :
لازم نيست صد سال عمر کرده باشي تا بتواني تفاوت شيوه زندگي امروز را با ديروز درک کني. سي يا چهل ساله هم که باشي به راحتي اين تفاوت را حس مي کني. تغيير سبک ساخت خانه ها، حکومت رسانه بر فضاي خانواده، دور شدن انسان از طبيعت، کم شدن تعداد فرزندان و در نهايت رقابت ها و چشم و هم چشمي هاي اقتصادي شيوه زندگي ما را به روزي انداخته که تربيت حقيقي به حاشيه رفته است؛ البته اگر در حاشيه هم جايي براي آن پيدا شود!