سرانجام پس از سالها چشمانتظاری پیکر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی به میهن بازگشت تا خانواده و دوستداران شهید وداعی با این شهید مدافع حرم داشته باشند. پیکر شهید کریمی چند روز پیش پس از سالها به میهن بازگشت و در بهشت زهرا (ع) در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت. شهید کریمی در سال ۱۳۹۴ در منطقه خانطومان به دست تکفیریها به شهادت رسید و در تفحص و کاوشهایی که در منطقه صورت گرفت، از طریق آزمایش DNA شناسایی شد و چند روز پیش به کشور بازگشت.
مرد پرتلاش
شهید کریمی متولد ۱۳۶۰ بود و از همان دوران نوجوانی به فعالیت در بسیج علاقه داشت. جوانی سختکوش، پرتلاش و عاشق ولایت که از بودن در جمع بسیجیها خسته نمیشد و با تمام وجودش خدمت میکرد. مرتضی عاشق خدمت در بسیج بود و بیشتر مواقع بعد از تعطیلی محل کارش، به پایگاه بسیج میرفت و کمتر در خانه حضور داشت. آقامرتضی ابتدا در معاونت فرهنگی شهرداری تهران کار میکرد و بعد عضو سپاه شد.
تیپ حضرت زهرا (س) از سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ، جایی بود که شهید کریمی در آن مشغول کار شد و تا زمان شهادت در آنجا خدمت کرد. شوخطبعی و خونگرمی آقامرتضی باعث شده بود تا همکارانش او را خیلی دوست داشته باشند. با وجود تمام خوشرویی شهید کریمی در کارها و مأموریتها بسیار پرتلاش بود و تمام وجودش را وقف کار میکرد. به امر به معروف تأکید داشت و جوانان زیادی را از این طریق جذب کرده بود.
شور رفتن
سال ۱۳۹۴ که جنگ داخلی سوریه شدت گرفت و تروریستها با گستاخی بیشتری بحث حمله به حرم اهل بیت (ع) را پیش کشیدند، دیگر شهید کریمی نتوانست ساکت بنشیند. او کسی نبود که در موضوع دفاع از حرم ساکت بماند و کاری نکند. خیلی وقت پیش قرار بود عازم سوریه شود منتها مشکلاتی سر راهش قرار گرفت که رفتنش را به تأخیر انداخت. در این مدت، هرگاه پیکر شهیدی را از سوریه میآوردند اشتیاق مرتضی برای رفتن بیشتر میشد. انگار که به وجد آمده باشد و شور تازهای میگرفت. شرکت در مراسم تشییع شهدا را وظیفه خود میدانست. خودش احتمال میداد رفتن به سوریه شاید بازگشتی نداشته باشد و در حرفهایش با خانواده خیلی از برگشتش حرف نمیزد. اما این اواخر دیگر طاقت ماندن نداشت و باید هر طور شده خودش را به رزمندگان جبهه مقاومت میرساند. خانواده با دیدن حالات و کارهای مرتضی به خوبی میفهمیدند که چقدر میل به رفتن دارد.
شهادت در خانطومان
آن روزها یکسالی از درگذشت خواهر شهید به خاطر تصادف میگذشت و مادر به پسرش میگفت: «حداقل بمان تا سالگرد خواهرت بگذرد. به نوعی میخواست با این حرفها مانع رفتن پسرش شود.» اما آقامرتضی ماندنی نبود. هرچند همان روزها هم یک بار پنهانی عازم سوریه شده بود، ولی این بار میخواست رضایت مادرش را داشته باشد. به مادرش گفت: «اگر نروم فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را چه میدهی؟» دل مرتضی برای رفتن میتپید و خودش مثل پرندهای میخواست هرچه زودتر پرواز کند.
در نهایت وقتی در دی ۱۳۹۴ کارهای رفتن شهید کریمی جور شد، از خوشحالی نمیدانست چه کار کند. دو فرزند دختر داشت که بسیار به او وابسته بودند، ولی مرتضی تصمیم بزرگی گرفته بود و باید آن را عملی میکرد. جبهههای مقاومت منتظر ورودش بودند و خودش نیز برای رسیدن به قافله رزمندگان لحظهشماری میکرد. اما رفتن و شهادت شهید کریمی خیلی طول نکشید. او در سوریه فرمانده گروهان بود و تنها ۱۱ روز پس از اعزام مرتضی خبر شهادتش را برای خانواده آوردند. مرتضی در ۲۱ دی ۱۳۹۴ در خانطومان به شهادت رسید و پیکرش مدتها مفقودالاثر بود تا اینکه پس از شش سال دوری و بیخبری پیکرش در آغوش خانواده آرام گرفت.