محال است روزگار انسانهای بزرگ را از یاد ببرد و بزرگیشان را پیشروی آدمها نیاورد. بزرگمردان تاریخ همواره به دور از ادعا و در چشم آمدن کارهایشان را انجام میدادند و این گذشت ایام است که این بزرگی را به آدمها نشان میدهد. شهید مصطفی چمران یکی از همین انسانهای بزرگی بود که هیچ چیزی را در دنیا برای خودش نخواست و جز در راه خدا و بندگانش حرکت نکرد. تاریخ باید دهها سال صبر کند تا شاید دوباره چنین انسانی را با چنین ویژگیهایی به خود ببیند.
شهید مصطفی چمران با آن سیمای محزون و چشمهای غمبار دنیایی حرف با آدمها دارد. او با شیوه زندگیاش، سبک دیگری از زیستن را یاد انسانها داد. او الگویی زیبا برای همه کسانی شد که با تعهد، تخصص و ایمان به دنبال انجام وظیفه هستند و جز خدایی زیستن چیز دیگری نمیخواهند.
در زمانهای که آدمها هر چه بیشتر منفعتگرا میشوند دکتر چمران از همه چیز خودش برای دیگران میگذشت. او از تحصیل در امریکا و همسر و فرزندانش گذشت تا در سختترین جبههها کنار مظلومان باشد. او به نیکی دریافته بود که پول، مقام و شهرت در این دنیا سرابی بیش نیست و برای جاودانه شدن باید به دل سختیها زد و از درون مشکلات انسانی کامل شد.
همانطور که خودش در یکی از نیایشهایش پیش از شهادت اینچنین زیبا مینویسد: «درد دل آدمی را بیدار میکند، روح را صفا میدهد، غرور و خودخواهی را نابود میکند. نخوت و فراموشی را از بین میبرد، انسان را متوجه وجود خود میکند. انسان گاهی خود را فراموش میکند، فراموش میکند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیبپذیر است، فراموش میکند که همیشگی نیست و چند صباحی بیشتر نمیپاید، فراموش میکند که جسم مادی او نمیتواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت میکند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بیخبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش میتازد و از هیچ ظلم و ستمی روگردان نمیشود.»
دکتر چمران نه تنها یک فرمانده بلکه بیشتر عارفی بود که لباس چریکی به تن کرده و برای احقاق حقوق مظلومان میجنگید. نیایشهای عارفانهاش مضامینی پربار از تفکرات و درد دلهای یک انسان آگاه و بیدار دارد. دکتر چمران چه آن زمان که در کنار یتیمان لبنانی برایشان پدری میکرد و چه وقتی در جبههها با دشمنان میجنگید، در هر حالتی همواره خدا و رضایش مقابل دیدگانش بود.
شهید چمران دنیا را سه طلاقه کرده بود و باکی از شهادت و ایثار جانش در راه خدا نداشت. چمران دنیا را جز برای جهاد و شهادت در راه خدا نمیخواست. شهادت برای او همانند امیرالمؤمنین (ع) شبیه رستگاری بود. فرمانده بزرگ جبههها وابستگی مادی به دنیا نداشت و روحش را از مدتها پیش آماده دیدار معبود کرده بود. چنین زیستنی و چنین دیداری زیباترین شکل ممکن را برای بندگان دارد.
هنگامی که در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ وقتی شهید چمران در دهلاویه شربت شهادت را نوش کرد و به دیار ملکوتیان و نزد خدای خویش پرواز کرد ندای پروردگار را لبیک گفت: «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه». این بزرگمرد در نیایشی عارفانه گفته بود: «ای حیات با تو وداع میکنم با همه زیباییهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم.
با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز چشم میپوشم. خدایا تو را شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشودهای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است، میتوان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدایی رسید.»