سرویس ورزشی جوان آنلاین : سادهترین کار نصب تابلوی ورود ممنوع برای مربیان و بازیکنان است. تصمیمی که دو مرتبه در مقاطع مختلف گرفته شده و هر بار نیز اوضاع را بدتر از قبل کرده. تصمیمی که بیش از هر چیزی این مسئله را ثابت میکند که هیچ خواست و ارادهای برای مقابله با مدیران بی کفایت و نظارت بر رفتار و اعمال و تصمیمات سر تا پا اشتباه آنها نیست؛ که اگر بود جای گرفتن یقه مدیران بی کفایتی که طی ده سال اخیر هزینهای ۴۸ میلیون دلاری را روی گرده فوتبال و بیت المال گذاشته اند٬ نوک تیز پیکان انتقادها به سمت خارجیها گرفته نمیشد. خارجیهایی که چه با کیفیت که سودی برای فوتبال ایران داشته اند و چه بی کیفیت که به رغم حضوری موثر درآمد هنگفتی به جیب زده اند همه براساس تصمیم گیری مدیران داخلی اعم از روسای باشگاهها و سرمربیان دو دیگر دست اندرکاران فوتبال ایران بود که پایشان به فوتبال این کشور باز شده است!
عدم نظارتی به قیمت تاراج آبروی فوتبال ایران
مدیرانی که به دلیل عدم نظارت بر تصمیماتی که میگیرند ٬گاه با جذب پر حرف و حدیث مربیان و بازیکنان بی کیفیت و درجه چندم راهی از بیت المال به جیب خود باز میکنند که در غیر این صورت هیچ دلیل منطقی برای عقد قراردا با مربیان و بازیکنان بی کیفیتی نیست که گاها حتا دقیقهای هم بازی نمیکنند! مدیرانی که، اما بعد از به جا گذاشتن میراثی شوم و بدهیهای هنگفت آزادانه و بی هیچ دغدغهای به زندگی خود ادامه میدهند و هرگز بازنمی شوند که اگر میشدند جای آنها٬ همواره روی خارجیها بابت بدهی هایشان زوم نمیشد. حال آنکه کمی اگر منطقی به قضیه نگاه شود ٬ آنهایی که دست به دامان فیفا میشوند تنها به دنبال حق و حقوق خود هستند و بس! حق و حقوقی که به واسطه بی کفایتیهای مدیریتی در فوتبال ایران پرداخت نشده تا چند برابر شده و پروندههای پر تعدادی را در فدراسیون جهانی فوتبال علیه فوتبال ایران روی هم تلبنار کند. اما به راستی مقصر اصلی این داستان کیست؟ امثال ژوزه٬ کالدرون ٬ برانکو ٬ استراماچونی ویلموتس یا مدیرانی، چون رویانیان ٬ انصاریفرد ٬ تاج٬ کفاشیان٬ فتحی، خلیل زاده٬ رسول پناه٬ مددی ٬ سعادتمند و.
بهانه برای لاپوشانی
شلوغ کردن اوضاع برای ماهیگیری از آب گل آلود ترفندی است که طی سالهای اخیر مدیران بی کفایت فوتبال ایران همواره به واسطه آن از مهلکه گریخته اند. آنهم با موجی که خصوصا در بحث خارجیها و خروج هنگفت ارز به واسطه آنها از کشور به راه افتاده است. همین نکته کافی است برای آنکه نقش اصلی امثال انصاریفرد ٬ رسول پناه ٬ خلیل زاده و ... به چشم نیاید. در واقع گرفتن انگشت اتهام به سمت خارجیهایی که راه فیفا را در پیش میگیرند برای دریافت حق و حقوقشان بهترین بهانه برای فریب افکار عمومی و منحرف کردن ذهن مردم از اصل واقعیت و لاپوشانی عدم نظارتی که باید باشد و نیست است و ماله کشیدن بر مدیریتی که نمره اش طی سالهای اخیر همواره مردود بوده است!
اما ارقام درشتی که با عقب افتادنهای مکرر و مشمول دیر کرد شدن در پرداخت از جیب بیت المال و مردم رفته دلیل خوبی است برای جریحه دار کردن احساسات مردم و موضع گیری برابر مربیان و بازیکنان خارجی که اتفاقا بسیاری از آنها کوچکترین سودی برای فوتبال ایران نداشته و بی کیفیت بوده اند. اما با نگاهی گذرا و کوتاه به فوتبال دنیا میتوان دریافت که حضور بازیکنان و مربیان در کشورهای مختلف یکی از اتفاقات ساده در فوتبال و حتی ورزش دنیاست. کما اینکه فوتبال ایران نیز در همین راستا بازیکنان زیادی را به کشورهای دیگر ترانسفر کرده و این اتفاق مختص امروز و دیروز نیست و از دیرباز انجام میشود. مسئلهای که نشان میدهد با اندکی دقت میتوان دریافت ماجرا از جایی دیگر آب میخورد!
دلالی با پستهای موجه
هیچ خریداری نمیتواند بیش از آنچه در جیب دارد هزینه کند. اما وقتی هزینهها پای خریدار نباشد و فردا روز نیز نیازی به پاسخگویی نباشد آن زمان داستان کاملا فرق میکند و خریدار میتواند هرجنسی را با هر قیمتی خریداری کند. خواه بنجل باشد یا جنسی با کیفیت و کاربردی! گاه، اما خریدار این فرصت را هم دارد که با خرید جنسی بنجل اینگونه وانمود کند که خریدی با کیفیت و د کاربردی داشته و مابه تفاوت این خرید را به جیب بزند. خصوصا وقتی مطمئن که هیچ نظارتی بر عملکرد و گفتار او نیست. این در واقع همان دلالی با پستها و ظاهری موجه است و سیر تا پیاز ماجرای حضور مربیان و بازیکنان خارجی در ایران اعم از با کیفیت و بی کیفیت و عقب افتادن هزینههای آنهاست که به مروز زمان سر به فلک میزند. چرا که مدیران فوتبال ایران به دلیل عدم نظارت درست بر عملکردی که دارند خود را متلزم پایبند بودن به قراردادهایی که عقد میکنند نمیدانند و حاصل کار میشود چیزی حدود ۴۸ میلیارد دلار ناقابلی که طی ده سال گذشته نه فقط کمر فوتبال ایران را شکسته که آبروی آن را نیز در مجامع بین المللی به تاراج برده است! پرونده نفراتی، چون ویلموتس که متهمان آن آزادانه و بی هیچ دغدغهای در حال گذراندن زندگی خود هستند. یا داستان کالدرون و دستیارانش که اتفاقا برخلاف خیلیهای دیگر خوب هم کار کردند و خوب هم نتیجه گرفتند، اما انصاریفرد ٬ مدیر وقت پرسپولیس بی هیچ توضیحی در خصوص دلیل کار خود قید آنها را زد آنهم نه با سیاست و قبل از آنکه کار بیخ پیدا کند. بلکه به بدترین شکل ممکن و زمانی که مطالبه این مربی چند برابر شود یا داستان برانکویی که به رغم کسب چند قهرمانی و راه آمدن با باشگاه چشم بر کوتاهیهای پرسپولیس بر حق و حقوقش بست، اما نه وقتی که بی هیچ دلیل منطقی در خروجی باشگاه را نشانش دادند یا استراماچونی که باوجود کسب نتایج خوب به دلیل حرفهای خلاق واقع خلیل زاده راهش از استقلال جدا شد تا به صف طلبکاران این تیم بپیوندد.
مقصران واقعی
بستن مرزهای ایران به روی مربیان و بازیکنان خارجی راه چاره نیست. معضل اصلی فوتبال ایران مدیران بی کفایت و نالایقی است که هیچ گونه نظارتی بر عملکرد آنها نیست. مدیرانی که هرگز پای میز محاکمه کشیده نمیشوند برای قران قرانی که هدر داده اند. مسئله نبودن نظارت و گیتهای مطمئن برای سرند کردن خارجیهای بی کیفیت از نمونههای با کیفیت است. مسئله چشم پوشی مدیران بالادستی بر هرز رفتن مدیرانی است که نه به واسطه توانمندیهای خود که به دلیل روابط و ضوابط روی کار آمده اند. افرادی که عملکردشان طی سالهای اخیر ثابت کرده که برای بستن خود وارد میدان شده اند نه برداشتن باری از روی دوش فوتبال ایران. چه در بخش باشگاهی چه در بخش ملی. اما قبل از محاکمه این دست مدیران نالایقی که فوتبال ایران را طی سالهای اخیر به قهقرا برده و زمین گیر کرده اند باید یقه آنهایی را گرفت که راه را برای حضور این افراد در فوتبال ایران همواره کرده و چشم بر عملکرد آنها بسته و هرگز آنان را بازخواست نمیکنند برای اشتباهات فاحشی که دودش همواره به چشم فوتبال و دوست دارانش میرود!