اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، خوانشی است از تلاش کشورهای مغرب زمین، برای تأثیر در اندیشه و سبک زندگی دختران و زنان ایرانی. نویسنده در این پژوهش، نشان میدهد که این حکومتها در چه قالبها و با استفاده از چه ترفندهایی، برای جذب زنان ایرانی استفاده کردند و نهایتاً، میزان توفیق آنان تا چه میزان بوده است. «زنان در تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران»، از سوی رضا رمضان نرگسی به نگارش درآمده و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، آن را منتشر ساخته است.
مؤلف در دیباچه اثر با موضوع و محتوای کتاب چنین آورده است: «اگر زنان در یك جامعه نادیده گرفته شوند، نه تنها نیمی از اعضای آن جامعه نادیده گرفته شده، بلكه میتوان گفت كه آینده آن جامعه مورد فراموشی و غفلت واقع شده است، لذا لازم است كه جامعهشناسان و مصلحین اجتماعی و افراد دلسوز، اگر طالب سعادت جامعه خود هستند، به سلامت زنان خصوصاً نسل آینده و دختران بیندیشند و بدانند كه با تربیت درست آنان، كل جامعه را میتوان تربیت كرد و با افساد آنان، كل جامعه به نابهنجاری و انحطاط و آشفتگی دچار خواهد شد. این مطلب كه ذكر شد، همواره مد نظر دیگران قرار داشته است و از نوشتههای اشخاصی چون قاسم امین مصری- كه از منادیان رفع حجاب و آزادی زنان به سبك و شیوه غربی بود و ترجمههایی كه از آثار وی در ایران منتشر شد- چنین برمیآید که همه تحولات در درجه اول، منوط به تحصیل و تعلیم زنان بود. بیگانگان خصوصاً كشورهای استعمارگر كه همواره چشم طمع به منابع مالی و انسانی كشورهای دیگر دوختهاند، به خوبی میدانند كه تا زمینه پذیرش از جانب ملتی برایشان فراهم نباشد، حكومت كردن بر آن مردم تقریباً غیرممكن است. لذا میبینم كه استعمار انگلیس با فراهم كردن زمینههای لازم، توانست حدود 200سال در كشوری مثل هند حكومت كند. در ایران نیز استعمارگران از این نكته غافل نبودند و برای اینكه بتوانند زمینه سلطه خود را فراهم كنند، میبایست فرهنگ و عقاید مردم را دگرگون سازند.
در این كار از وسایل متعددی استفاده كردند كه از آن جمله میتوان از اعزام مبلغها و مبلغههای مسیحی به كشورهای مسلمان، تأسیس مراكز خیریه از قبیل درمانگاه و یتیمخانه، تأسیس مدارس ابتدایی و تربیت نسلی كه بتوان در آینده روی آن سرمایهگذاری كرد و... نام برد. یكی از كارهایی كه برای آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود، سرمایهگذاری جهت تربیت دختران و زنان ایرانی به آداب و رسوم اروپایی بود؛ چراكه میدانستند اگر یك دختر را بتوان با فرهنگ و آداب غرب تربیت كرد، در حقیقت خواهند توانست یك فامیل را به خود متمایل كنند!
بنابراین ما از سالهای اواخر دوره محمدشاه قاجار با فعالیتهای مدارس دخترانه كشورهای بیگانه و توسعه آنها در ایران مواجه هستیم، یعنی زمانی كه اولین گامهای آموزش جدید در كشور، از سوی میسیونرهای خارجی برداشته شد، هیئتهای مبلغین مذهبی-مسیحی اعزامی از كشورهای اروپایی، به ایران میآمدند.
محمدشاه قاجار، اجازه رسمی فعالیت این مدارس را صادر كرد. مدارس به سبك جدید، دارای كلاسهای دخترانه و پسرانه بود. آنگاه اجازه تأسیس یك باب مدرس دختران (مخصوص ارامنه و اتباع كشورهای اروپایی) در تهران، از ناصرالدین شاه گرفته شد، فقط به شرط آنكه دختران مسلمان در آن راه نداشته باشند. سرانجام، در دوران ناصرالدین شاه، به خواهش بنجامین وزیرمختار امریكا، اجازه ورود دختران مسلمان به مدرسه امریكاییها نیز صادر شد.»